واگویه های یک مهندس بیکارِ شاغل! به بهانه روز مهندس

تاسیسات نیوز/ صدیقه بهزادپور: از همان بدو تولد همه دوست داشتند یا «دکتر» بشم یا «مهندس». بالاخره اینقدر «دکتر – مهندس» صدام کردند تا سرانجام سرنوشت من رو هم رقم زدند! چهره شاد و لبریز از رضایت مادرم وقتی که اسم من جزو قبول شدگان ، منتشر شد رو هیچوقت یادم نمیره که آهی لبریز از رضایت کشید و گفت: خدا رو شکر پسرم مهندس شد … عاقبت بخیر شد.
بالاخره انتخاب رشته و تلاش من نتیجه داده بود و وارد دانشگاه شدم و در رشته «مهندسی» قبول شدم. اما همون ترم اول فهمیدم که این کاره نیستم!
اما دیگه نمیشد که همه رو ناامید کنم، بالاخره این پیشوند «مهندس» خیلی رسمی به اسمم اضافه شد و باید به سرانجام می رسوندم!
بالاخره سالهای پر استرس در دانشگاه رو پشت سر گذاشتم و«مدرک مهندسی» رو به دستم گرفتم و چه غلغله ای تو خونه برپاشد که بیا و ببین…
حالا فرصتی بود که خودی نشون بدم و در مقابل پسرخاله ها و پسرعمه ها که نتونسته بودند سری تو سرها در بیارن و دانشگاه قبول بشن، عرضِ اندام کنم!
این شد که مدرکم رو درستم گرفتم و رفتم سراغ اولین جایی که آگهی استخدام رشته مهندسیِ من رو داده بودند که به محضِ ورود فکر کردم به اشتباه وارد همایش و یا جلسه کاری شدم و قصد برگشت داشتم که منشی حاضر در شرکت گفت:
بله؟ برای استخدام تشریف آوردید؟
متعجبانه و با لکنت گفت: بله … درست اومدم؟! گفت بله فرم رو پرکنید و اون گوشه بنشینید!
بعد از ساعتها نشستن در «اون گوشه» بالاخره نوبتِ مصاحبه با مسئول استخدام شرکت شد که به محضِ رویتِ من، انگار سالها من رو میشناسد گفت: سابقه که ندارین؟! گفتم نه اصلاً اما گواهی ندارم!
چشمان گرد شده از تعجبش رو به من دوخت و گفت:گواهی چی؟
گفتم : گواهی سوء سابقه دیگه، هنوز وقت نکردم و یا موردی پیش نیومده بگیرم…
خنده ای از ته دل کرد و گفت: منظورم سابقه کار بود…بالاخره ازسرِ ادب مصاحبه ای فرمالیته با من کرد و گفت: متاسفانه حداقل ۵ سال سابقه کار برای شروع نیاز داریم!
حالا نوبت من بود که چشمهام از تعجب گرد بشه! که برای «شروع» ۵ سال ؟!
این اولین مصاحبه کاری من بود که خاطره اش بعد از دو سه سال جستجوی بی حاصل کار در یاد من مونده!
بیکاری خیلی سخت بود و بهم فشار می آورد، از بیکاری و بی حوصلگی گاهی به محل کار پسرعمه ها و پرخاله هام می رفتم که تو همین رفت و آمدها، یک موقعیت کاری نسبتاً مناسبی بهم پیشنهاد شد که خیلی خوشحال شدم.
اما از وقتی که به خانواده ام گفتم که می خواهم مشغول کار جدید بشم که هیچ ارتباطی با رشته دانشگاهیم نداشت، خیلی افسرده و ناراحت شدند، چرا که دیگه نمی تونستند من رو با توجه به این شغل، با پیشوند«مهندس» صدام کنند! مخصوصاً که دیگه حالا پسرعمه و پسرخاله هام هم می دونستند که به چه کاری مشغول شدم…
اما من خودم خیلی خوشحال بودم که مهندسِ بیکاری بودم که تو یک رشته دیگه شاغل بودم،  چون دیده بودم که حتی دوستام که تو رشته خودشون مشغول به کار شده بودند با چه مشکلاتی مواجه هستند .
مناسب نبودن تعرفه خدمات مهندسی که حتی گاهی به گفته خودشون از دستمزد یه کاشی کار هم کمتر بود، و اینکه با کلی زحمت و درس خوندن پروانه نظام مهندسی رو گرفته بودند ولی کاری نبود که انجام بدن و یا اینکه به دلیل در یک سازمان دولتی و دریافت اندک حقوقی سازمان مجاز به انجام پروژه های نظام مهندسی نبودند و….. از جمله مشکلاتی بود که به آن اشاره می کردند.
البته همه به این معترف بودند؛ “رای دهی در زمان انتخابات نظام مهندسی بهترین خاطره خوش آنهاست که مرکز توجه تمام ارکان  نظام مهندسی قرار می گرفتند و احساس مهم بودن می کردند!”
خلاصه بعد از چند سال درس خوندن و مشغول شدن در رشته غیر مرتبط با رشته تحصیلیم، تنها چیزی که برام باقی موند ارسال و دریافت پیامکهای تبریک «روز مهندس»  است که به مناسبت این روز در پنجم اسفند ماه و به مناسبت ولادت خواجه نصیر الدین طوسی بین من و دوستام رد و بدل میشه.
امیدوارم مشغول شدن من دربخشِ دیگه ای غیر از رشته مهندسی، فرصتی برای متعادل سازی جمعیت کثیر مهندسان فارغ التحصیل در رشته های مختلف در مشاغل مرتبط ایجاد کنه و دعای خیرشون رو بدرقه راهم کنند!
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

;