یکی از راهبردهای افزایش کارآیی و اثربخشی تشکل‌ها، «توانمندسازی» است. توانمندسازی مفهومی ‌چندوجهی و یکی از مفاهیم مهم حوزه‌های مدیریتی است که بر فرآیندی دلالت دارد که طی آن افراد (یا سازمان‌ها) در خصوص انجام کارهای خود، مهارت‌های فنی – تخصصی و پس از آن، «کنترل» لازم را به دست می‌آورند و نهایتا فرصت مشارکت آزادانه در حوزه فعالیتی خود را به دست می‌آورند. برنامه‌های توانمندسازی به‌رغم تمرکز بر بهبود وضعیت دانش یا مهارت‌ها، بیش از هر وجه دیگر، وضعیت روانشناختی و باور شخص در خصوص نقش خود در سازمان را هدف قرار می‌دهند و تلاش می‌کنند از طریق معنادهی و تطبیق مجموعه ارزش‌ها، باورها و رفتارهای فرد با الزامات و ویژگی‌های یک نقش شغلی، بهبود شایستگی‌ها و رسیدن  فرد به درجه «خودکارآمدی» از طریق انجام ماهرانه کارها و تسلط بر رفتار خود، دو حس «خود باوری» و «موثر بودن» را در فرد ایجاد کنند. فرد توانمند آمادگی مشارکت در امور را دارد و با تمهید فرصت‌های لازم برای مشارکت در «تعیین سرنوشت خود»، اثر توانمندسازی بیشتر نمایان می‌شود و بدیهی است که تلاش‌های فرد توانمند، موجب اثرگذاری بر پیامدهای کارکردی و اجرایی کار یا سازمان خواهد بود.
بر این مبنا هدف اصلی اقدامات و مداخلات توانمندسازانه در تشکل‌های اقتصادی نیز، فراهم شدن «درک » و «حس » توانمندی فردی و سازمانی است و  با تقویت ابعاد شناختی و مهارتی افراد، در کنه معنای خود، به مفهوم «قدرت بخشیدن» به کنشگران تشکلی و نهایتا قوی و قادرسازی تشکل‌ها در جهت اثرگذاری است و به راهبردهایی اشاره دارد که شامل افزایش مهارت‌ها و تسلط بر امور و توسعه دانش و تعمیق بینش کلیه سطوح منابع انسانی فعال در تشکل‌ها در رابطه با شایستگی‌های خود است، به نحوی که هر فرد در هر جایگاهی (اعم از هیات مدیره یا کارکنان تشکل) باور دارد از دانش و مهارت‌های لازم در حوزه خود برخوردار است و بر امور مربوط تسلط دارد و می‌تواند نقشی را که از او انتظار می‌رود، انجام دهد. همین حس توانمندی، «حس رضایت از کار» یا «حس رضایت از فعالیت در تشکل» را در پی دارد و پی‌آیند این احساسات، انگیزش درونی و جهت‌گیری فعال منابع انسانی تشکل‌ها نسبت به نقش شغلی یا حوزه ماموریتی و نهایتا ارتقای اثربخشی و کارآیی سازمانی تشکل‌های اقتصادی خواهد بود.