کمپانی برق حاج صادق دولت

چند سال قبل حاج صادق نامی بود که با یک موتور برق برای آبادی روشنایی آورد ذهن خام و خسته من آن قدر به برق و آب دولتی و کاغذ دولتی و همه چیز دولتی عادت کرده که به نظرش مسخره می آید.
تاسیسات نیوز / هادی داود آبادی فراهانی: مادربزرگم تعریف می‌کند که چند سال قبل از انقلاب حاج صادق نامی بود که با یک موتور برق برای آبادی روشنایی آورد. به نظر من که مسخره است، مگر می‌شود؟ ذهن خام و خسته من آن قدر به برق دولتی و آب دولتی و کاغذ دولتی و همه چیز دولتی عادت کرده است که به نظرش مسخره می‌آید؛ ولی آقای حاج صادق که آن سال‌ها حاجی هم نشده بود با موتور برقش یک نیروگاه کوچک برق محلی تأسیس می‌کند و برای هر که برق می خواسته یک انشعاب می‌کشد و از ۶ عصر تا یک بامداد متعهد بوده برای مشترکانش برق تأمین کند.
حاج صادق دفتر حساب کتابی هم داشته که سر برج باید می‌رفتی و حق اشتراکت را پرداخت می‌کردی. مادربزرگم اصرار دارد که پول کمی هم می‌گرفته و مبلغ چنان نبود که خانوداه‌ای نتواند از عهده آن برآید. هم برای حاج‌صادق اقتصادی بوده و هم برای اهالی مقرون به صرفه. اما نزدیکی‌های انقلاب یک سری آدم کت و شلواری با کراوات و کفش ورنی می آیند و می‌گویند که می‌خواهیم برای آبادی برق بیاوریم تیر برق‌های مرتفع و کابل‌های طولانی آمدند و تا وقتی که کنتورها برسند به مردمی که نیاز به صدقه دولت نداشتند برق مجانی و بعدش برق ارزان دادند.
به هر حال کاسبی کوچک و نوپا و مبتکرانه حاج صادق به شکست کشانده می‌شود. این آدم‌ها بعد از انقلاب هم آمدند ولی به جای کراوات با ریش و کفش کتانی. بعدها و بعدترها هم آمدند؛ این اواخر با یقه‌های سفید و کفشهای چرم، ولی هر بار که آمدند یک کاسبی خلاق که می‌توانست باعث رونق منطقه بشود را نابود کردند با نیت‌های خوب: خیال می‌کردند برای منطقه رفاه می‌آورند و به مستضعفین کمک می‌کنند – کمک به مستضعفین نبود به استضعاف کشاندن مردم بود – برای محبوب کردن حکومت قبل و بعد از انقلاب در دل مردم می‌آمدند. با نیت‌های بد می‌آمدند: مردم وابسته باشند بهتر است.
در خیالات خودم فرو می‌روم که اگر هزینه عجیب کشیدن برق تا آبادی ما را به حاج صادق وام داده بودند کارش را گسترش نمی‌داد؟ اگر کمپانی‌های حاج صادق‌ها ادامه پیدا کرده بود به تبع افزایش مصرف و برای سود بیشتر کارشان را توسعه نمی‌داند؟ به نظرم نیروگاه کوچک حاج صادق اگر باقی مانده بود الان بزرگترین نیروگاه خورشیدی در خاورمیانه بود؛ البته که خاورمیانه چیزی از دست نداد و امروز هم دارای بزرگترین نیروگاه خورشیدی جهان است ولی نه در ایران.
به فکرهای خام ادامه می‌دهم؛ اگر کمپانی حاج صادق مانده بود دو سه سال پیش تر از اینها، افزایش مصرف برق تابستان امسال را پیش بینی می‌کرد و به جای اینکه تغافل ورزد یا بی‌خیال ماجرا شود یا نتواند کاری کند به هزار دلیل واهی و واقعی و در وضعیت فعلی کاسه چه کنم چه کنم دستش بگیرد از خوشحالی در پوست خودش نمی گنجید؛ شده بود می‌رفت از منابع داخلی و خارجی با هزار ترفند برای این سرمایه گذاری پر سود پول قرض می‌کرد. چه کسی از افزایش فروش محصول و بیشتر شدن بازارش بدش می‌آید؟
اصلاً اگر مسبب قطعی‌های امسال حاج صادق بود می‌رفتم از او شکایت می‌کردم که چرا به قراردادش با من متعهد نبوده و لابد از او غرامت هم می‌گرفتم! ولی الان چه کنم؟ از صدقه دهنده شکایت کنم؟ از کسی که برق مفتکی و ارزان برای ما آورده به خاطر چند ساعت خاموشی ناقابل شکایت کنم؟ به که شکایت کنم وقتی خود طرف دعوا داور و قاضی هم هست؟ در این خیالات خامم که برادرم می‌گوید فلان مسئول گفته ۲ تا ۳ میلیون انشعاب غیرمجاز برق داریم. من یاد نوه حاج صادق می‌افتم که اگر الان نیروگاه خانوادگی‌شان بود، احتمالاً مسئول بازرسی بود و با یک ذره بین و سیم چین در کل منطقه توزیع برق نیروگاه می‌گشت دنبال انشعابات غیرمجاز و هر جا انشعاب زیرکانه‌ی غیرمجازی می‌یافت از کلاه لبه دارش عین کارآگاه گجت یک پروانه هلیکوپتری در می‌آمد و پرواز می‌کرد و می‌رفت بالا و انشعاب برق زیرکانه غیرمجاز را قطع می‌کرد. اصلاً در آن وضعیت افسانه‌ای غیرمجاز نداشتیم غیرمجاز کسی بود که پول اشتراکش را ندهد.
یاد تابستان ۹۷ افتاده‌ام که به دعوت دوستی به ییلاق‌های بالای بابل رفته بودم جایی در ارتفاع ۲۵۰۰ تا ۳۵۰۰ متری جایی که در قله تابستان باید با کاپشن می‌گشتی که مبادا سرما بخوری و سینه‌پهلو کنی. در ارتفاع بالای ۳۰۰۰ متری جایی بالاتر از ابرها ییلاقی بود که صاحبانش برای ۲ ماه گاوهایشان را به آنجا می‌آوردند. جایی که از فرط ارتفاع فقط برخی گونه‌های بومی می روید و درخت جماعت توان رُستن در این محل را نداشت.
جالب اینکه اداره برق برای این اقامت گاه ۲ ماهه هم تیر برق دراز کرده و کابل کشیده بود! چه دولت به فکری؟! ولی واقعاً هزینه تعمیر و نگه‌داری این شبکه عظیم در سراسر ایران چقدر است؟ هزینه چند نیروگاه در سال صرف هزینه نگهداری این شبکه گسترده کشوری می‌شود.
حاج صادق بود ابداً تن به کشیدن کابل تا اینجا را نمی‌داد چون نه برای خودش و نه برای مصرف کننده‌اش صرفه نداشت. اگر او بود برای تأمین برق اینجا و استفاده مردم و صرفه خودش به فکر صفحه‌های خورشیدی و وسایل برقی شارژی می‌افتاد؛ احتمالاً یک طرح بهارانه خرید قسطی هم برای ساکنان این ییلاق کوچک ۲ ماهه می‌گذاشت.
می‌گویند فلان شرکت رفته و یک تکنولوژی خاصی برای کاهش هدررفت شبکه برق وارد و بومی سازی کرده است اگر وزارت نیرو به این طرح توجه کرده بود کسری برق تابستان امسال با همین بهینه‌سازی تأمین می‌شد. من در خیالات خودم کمپانی حاج صادق را می‌بینم که برای بهینه شدن تولید و توزیع برق نیروگاهش و سود بیشتر پیگیر همان شرکت است که حتماً و حتماً با هم قرارداد همکاری امضا کنند. حتی اگر چنین شرکتی نبود و نباشد و این خبر هم دروغ؛ باز حاج صادق در خیالات من طرح تحقیقی همچنین پروژه‌ای را امضا کرده بود. خیالات خام پایان ندارد و یحتمل موجبش گرمای هوا است؛ گرما عوض اینکه قدری افکار آدم را معقول و پخته کند موجب قاطی کردن مغز است، این هم از آن اطوار عجیب ایام شباب است که حرارت علت خام‌تر شدن می‌شود.
منبع مهر
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

;