جان پدر کجاستی؟
روح الله واصف/ سردبیر پایگاه خبری تاسیسات نیوز
خداوند متعال بخش کوچک و خردی از توانایی خود را در ما مهندسان تاسیسات به ودیعه نهاده است و آن آسودن تن و روان انسان ها، گیاهان و حیوانات است و حتی غیر جانداران. می توان انسان ها را در غار ساکن کرد اما نمی توان دمای هوا را ذره ای کمتر و یا بیشتر از حد داشت. هوای تازه برای سالم ماندن لازم است و دور کردن بوها و دودها برای شادابی ذات. این مهندس تاسیسات ساعت ها و سال ها می خواند و تحقیق می کند تا بتواند محیط زندگی جانداری را به نهایت راحتی برساند. در میان کویر خشک، برف می زاید و در اعماق اقیانوس ها و آسمان ها آسایش می آفریند. او معجزه می کند و این معجزه را از خدایی دارد که همین نزدیکی است.
به مهندس تاسیسات طراحی دانشگاهی سپرده می شود و او سعی می کند در این دانشگاه آسایش ایجاد کند. دما، رطوبت، آب سرد و گرم، همه جا در آسایش. برای آن که بخوانند و یاد بگیرند. چه کسانی؟ چه اهمیتی دارد. انسان است و همه یک فرمول دارند. کجای دنیاست؟ چه اهمیتی دارد. فقط دمای محیط را می خواهیم و بس. سن و سال؟ دین و آیین؟ زن یا مرد؟ هیچ کدام مهم نیست. خط روی کاغذ و عدد در فرمول می نشیند تا دریچه ای بر کانالی جای بگیرد و آب در لوله و تمام. بفرمایید در این شاهکار ما به آسودگی گام بردارید و بنشینید و بخرامید و از چوب الف لذت ببرید که از گهواره تا گور دانش را باید آموخت. بیاموزیم که جان آدمی شریف است، چنان که؛ نجات جان یک انسان چون نجات جان تمام انسان هاست. بیاموزیم که اگر بر سر ما آلوده ترین و کثیف ترین اجزای حیوانات را هم ریختند خم بر ابرو نیاوریم و خشم خود را چنان فرونشانیم که مقصر شرمنده ما شود. بیاموزیم دین ما دین رحم است و رحمانیت و خدای ما رحم کننده ترین رحم کنندگان.
حال چگونه است که قرائتی احمقانه و سفیهانه از این دین رحمانی، با این محیط آسوده و با این جان های شریف چنان می کند که پدری دردمندانه از حاصل یک عمر خود می پرسد جان پدر کجاستی؟ دردی در جان و گوشت و پوست یک انسان که ناباورانه از یک تصمیم ابلهانه مطلع شده است. کسی خواسته است تفکر خود را نه به بیان که به عیان بروز دهد. چگونه است که این درد را به جان او می ریزند؟ جان پدر کجاستی مویه ای دردمندانه است از صدها پدر و مادر. هزاران انسان و میلیون ها جان شریف که در اطراف خود هرروز مرگ و نکبت و تلخی می بینند. جان پدر کجاستی آه و ناله نیست. تعجبی است از تفکراتی که در اوج ابلهانه بودن در دنیای ما رایج است.
شاید عجیب باشد که در مجله ای علمی و فنی از مسائلی بنویسیم که اجتماعی است و فرهنگی. ولی برای کسانی که عمرشان صرف ایجاد آسایش شده است، جان پدر کجاستی را نمی توان تحلیل کرد. نمی توان فهمید و نمی توان حتی بیان کرد. چگونه می توان برای زنده ماندن یک موش در آزمایشگاه طراحی کرد اما فریاد دردمند یک پدر را نشنیده گرفت؟ جانی چنین شریف را از دست داد آن هم در حلقه دانش که پیامبر ما در مسجد میان حلقه دین و حلقه دانش، دومی را برگزید و در میان آنان نشست. این دین رحمانی و این پیامبر دارای خلق عظیم را چگونه خوانده اند که پدری دردمندانه بگوید جان پدر کجاستی؟
منبع
تاسیسات نیوز