آب نماها بودن یا نبودن مساله این است

به گزارش تاسیسات نیوز، آبنما یکی از اجزای معماری ایرانی به ویژه در طرح باغ ایرانی بوده است.


آبنما و استخر در باغ‌های ایران یکی از ضروری‌ترین عناصر ایجاد باغ بوده است. استخر باغ‌های قدیمی دارای عمق زیاد و چندین فواره بوده‌اند از جمله استخر باغ بزرگ هزار جریب که در دوره صفویه در اصفهان احداث شد و پانصد فواره داشت.

 

 

آبنما در فرهنگ ایرانی

 

 

در ایران باستان آب پیام‌آور روشنایی و پاکی به شمار می‌رفت و از ارزش زیادی برخوردار بود. شاید به علت اینکه ایران کشوری کم‌آب بوده، این مایع حیاتی بین ایشان قدر و منزلتی والا داشته است.





آب در نزد ایرانیان نه تنها برای رفع نیازها مورد استفاده قرار می‌گرفته، بلکه از لحاظ معنوی و روحی نیز تاثیر بسیاری داشته است. آب با قابلیت‌های مختلف خود مانند حیات، تازگی، درخشندگی، پاکیزگی، رونق و رواج روشنایی، سکون و آرامش و تحرک، احساس‌های متفاوت در روح و روان انسان گذارده است. به همین دلیل همواره در مکان‌هایی که ساخته دست بشر هستند، به صورت‌های مختلف برای خود جا باز کرده است. این مسئله در رابطه با مکان‌هایی مانند پارک یا باغ بیشتر چشمگیر است.





زیرا عنصر آب به عنوان یکی از زیباترین زمینه‌های دید و یکی از موارد تکمیلی فضای سبز مورد استفاده قرار می‌گیرد. البته در این مکان‌ها وجود آب برای پاکیزگی محل و آبیاری درختان و گل‌ها یا استفاده برای سرویس‌های بهداشتی، ضروری و پراهمیت است.

 

 

 

آبنما در باغ های ایرانی

 

 

در سده‌های گذشته ایرانیان باغ‌ها را بیشتر در زمین‌های شیب‌دار احداث می‌کردند و با ایجاد پلکان در مسیر آب، جریان ملایم آب، تند و پر سر و صدا می‌شد.

 

 

 

اصلی‌ترین عاملی که همواره به باغ‌های ایرانی حیات می‌بخشید، آب جاری بود که در چهارباغ‌ها، جویبارها و جوی‌های کم‌شیب و مارپیچی به حرکت در می‌آمد و هوای باغ را مطبوع و دلپذیر می‌ساخت. در باغ‌های تزیینی که به حوض‌ها می‌پیوست، جدول ها معمولاً با سنگ و آجر ساخته می‌شد. در کف آب‌نماها و بیشتر جاهایی که آب در جریان بود، اغلب تخته سنگی با تراش سفیدرنگ یا با طرح‌های مختلف کار می‌گذاشتند که به موج آب، جلوه زیبایی دهد.

 

 

 

 

باغ‌های قدیمی ایران اغلب در مناطق گرم و خشک و کم‌آب ساخته شده‌اند و دلیل احداث آنها در چنین مناطقی، وجود چشمه‌های طبیعی و یا کاریز است.

 

 

 

وسعت هر باغ بستگی به حجم و مقدار آب موجود برای آبیاری آن دارد. باغ‌های شهرهای خشک و کویری به علت گرمی هوا در تابستان، همواره اهمیت خاصی داشته‌اند که از آن جمله باغ‌های کاشان را می‌توان نام برد. باغ فین کاشان که از باغ‌های معروف دوره صفویه، زندیه، قاجاریه و هم‌چنین زمان ما است به علت وفور آب چشمه سلیمانی و حوض و استخر و فواره‌های فراوان و درختان کهنسال و عمارت‌های تاریخی، همواره جزو معرف ترین و پرجاذبه ترین باغ‌های کشور ما بوده است.

 

 

 

 

در باغ‌های ایرانی، برای ایجاد محیطی آرام، خنک و پرسایه، چاره‌ای جز احداث جوی‌های آب در طول تمام باغ نبوده است و معمولاً این جوی‌ها در تقاطع‌ها به حوضچه تبدیل می‌شدند. آب از جوی‌ها که اغلب از حوضخانه عمارت باغ آغاز و در فاصله‌های منظم با استفاده از شیب طبیعی زمین با تکرار آبشارها به داخل حوضچه‌ها روان می‌شد.

 

 

 

 

آب‌نما که از ضروری‌ترین عناصر ایجاد باغ محسوب می‌شد، بیشتر در مقابل عمارت باغ احداث می‌شد و بعد اصلی آن در جهت طول ساختمان و به شکل‌های مستطیل، مربع، چند ضلعی و دایره بود. گاهی در داخل عمارت‌های باغ‌های قدیمی نیز آب‌نما ساخته می‌شد که در اصطلاح به آن محل، حوضخانه می‌گفتند. ساکنان باغ در روزهای گرم تابستان، به ویژه هنگام نیمروز، در کنار آب‌نما به آسایش می‌پرداختند.

 

 

 

فواره‌ها

 

 

فواره تنها نمایشی از زیبایی آب نیست، بلکه در روزهای خشک و گرم تابستان، رطوبت هوا را افزایش می‌دهد و فضای دلپذیری فراهم می‌سازد. خلاف تصور همگان، فواره‌ها الزاماً مصرف‌کننده آب نیستند. می‌توان به وسیله یک پمپ شناور، آب استخر یا حوضچه را به گردش درآورد. فواره‌ها به سه گروه اصلی تقسیم می‌شوند:

 

 

1- فواره‌های پرتابی Spray

 

 

2- فواره‌های ریزشی Spill

 

 

3- فواره‌های جهنده Splash

 

 

 

در مناطقی که در معرض وزش باد قرار دارند، استفاده از فواره‌های کوتاه و نیرومند مناسب‌تر است. ارتفاع فواره‌ها نباید بیش از فاصله منبع فواره تا لبه استخر باشد. بر پایه یک قانون تجربی، قطر استخر یا حوضچه آب، باید دست کم دو برابر ارتفاع آب فواره باشد. اگر سر فواره‌ها پایین‌تر از سطح آب تعبیه شود، زیبایی بیشتری دارد. مگر اینکه از اشکال و مجسمه‌های خاصی برای ایجاد فواره استفاده شود.

 

 

 

 

برای نمایش فواره‌ها در شب از چراغ‌هایی در زیر محل ریزش آب استفاده می‌کنند که بایستی با اصول نورپردازی در آب مطابقت داشته باشد. تابش نور از پایین به بالا و تنظیم میزان آن، باعث انعکاس حرکات آب در محوطه اطراف و روی شاخ و برگ گیاهان می‌شود و زیبایی خاصی به محیط می‌بخشد. در صورت وجود گیاهان آبزی یا ماهی در استخر، باید در نصب فواره‌ها دقت شود. برای نیلوفرهای آبی تلاطم سنگین آب مضر خواهد بود. اما اکسیژن فراوان حاصل از آب فواره‌های بلند برای ماهی‌ها مفید و مطلوب است.




در ذیل گزارشی درباره آب نماها و اما و اگرهای مربوطه به آن توسط خبرگزاری ایسنا مخابره شده که به مناسبت فرارسیدن هفتم مهر روز آتش نشانی مناسب دیدیم در اینجا بیاوریم باشد که مورد توجه قرار گیرد.

 

 

 

زینب، بهاره، نسرین، زهره، مریم، آرزو، فاطمه و علی همه‌شان یک روز صبح به شوق اینکه قرار است، بروند پارک و کلی با دوستانشان خوش بگذرانند، از خواب بیدار شدند. اتفاقا آن روز هم با همان شوق و ذوق رفتند تا کودکیشان را در پارک فریاد بزنند؛ غافل از اینکه شادترین و رنگی‌ترین محل زندگیشان قصد کرده است امروز قتل‌گاهشان باشد.





این 8 کودک، قربانیان پارک‌ها هستند. یکی‌شان در پمپ آبشار بدون درپوش افتاد و مُثله شد. یکی دیگر در آبنمای پارک غرق شد و آن 5 نفر دیگر هم در حال قایق سواری بودند که قایقشان واژگون شد و غرق شدند.



21 شهریور؛ خیابان هنگام (بوستان الغدیر) ـ ساعت 17


نوای دعای «عرفه» در پارک طنین‌انداز شده است. همه روی چمن‌ها نشسته‌اند؛ کتاب دعا به دست دارند و زیر لب زمزمه می‌کنند. پارک ساکت است و آرام. از میان جمعیت عبور می‌کنم و دنبال آب‌نمای اصلی پارک می‌گردم. همان که علی 13 ساله وقتی در جستجوی توپ فوتبالش بود، در آن کشته شد.

 

 

 

درست وسط پارک پیدایش می‌کنم. هرچند که دیگر نمی‌شود اسمش را آبنما گذاشت. آنچه باقی است، یک حوضچه خشک است که چند سیم برق هم در آن رها هستند. دو توپ پلاستیکی درست وسط حوض افتاده؛ انگار هیچ بچه‌ای جرات نکرده که داخل برود و توپش را بردارد. دور تا دور آبنما هیچ‌کس نیست. نه صدای بازی بچه‌ها می‌آید و نه خبری از گپ‌زدن پیرمردها روی نیمکت‌ها است.

 

آبنمای پارک الغدیر که علی در آن کشته شد




آن طرف‌تر، خیلی دورتر از آب نما، پسربچه‌ها «گل کوچیک» بازی می‌کنند. می‌روم پیششان؛ شاید علی را بشناسند.


ـ بچه‌ها! این همون آبنمایی که چند وقت پیش یه پسربچه افتاد توش و فوت کرد؟


ـ آره. همین‌جا افتاد.


ـ شما اون روز تو پارک بودید؟ دیدید که افتاد؟


ـ نه. ما اون روز صبح اومدیم. اتفاقا توپ ما هم افتاد تو آبنما و رفتیم برداشتیم. اما دوستاش دیدن که توی آب جون داد. از اون روز تا حالا دیگه دوستاشم نیومدن پارک بازی کنن.


ـ بچه‌هایی که میان اینجا مثل شما بازی می‌کنن؛ تعدادشون زیاده؟


آره بابا. اون موقع که آبنما هنوز توش آب داشت، می‌رفتیم توش شنا هم می‌کردیم. بچه‌ها همش تو آبنما بازی می‌کردن. از اون روز که پسره افتاد توش، هیچ‌کس دور و بر آبنما نمی‌ره.


ـ الان که توش آب نیست. کی آب اینجا رو تخلیه کردن؟


ـ از بعد همون قضیه تخلیه‌اش کردن. با اینکه آب نداره اما هنوز پر سیم برقه.


ـ اگه بازم وسط فوتبال توپتون بیفته تو آبنما، می‌رید برداریدش؟


توپ؟! اگه یه چیز با ارزشم بیفته، دیگه نمی‌ریم اون تو. هیچ وقت.


همین طور که سرگرم حرف زدن با بچه‌ها هستم، چند مرد جوان از راه می‌رسند و شنونده‌ی گپ ما می‌شوند. یکیشان می‌گوید: «نگاه کن خانم. فکر کردن اگر آب رو تخلیه کنن، کافیه. هنوز همین طور سیمای برق افتادن کف حوض. درباره‌ی فوت این بچه هم هرکی یه چیزی می‌گه. یکی میگه، خفه شده. یکی می‌گه، برق گرفتش. معلوم نیست. شما از جواب پزشکی قانونی خبر نداری؟»



بچه‌ها می‌روند تا به بازی‌شان ادامه دهند. آن هم خیلی دورتر از آبنما که محل قبلی بازیشان بوده است. علی 13 ساله هم که تابستان امسال داشت، خودش را برای کلاس هفتم آماده می‌کرد، یکی از همان بچه‌هایی بود که نزدیک آبنمای بوستان «الغدیر» با دوستانش بازی می‌کرد. یک دفعه وسط بازی توپش در آبنما افتاد. این آخرین سکانس زندگی علی بود. علی هیچ وقت از پارک برنگشت. او بیش از یک ماه است که در آغوش پدر و مادرش نیست.

 

آبنمای پارک الغدیر کارایی خود را از دست داده و خاموش است


پزشکی قانونی پس از بررسی، علت فوت علی را خفگی به دلیل ورود آب به مجاری تنفسی، متعاقب برق‌گرفتگی اعلام کرد.

22 شهریور؛ محله رضویه (بوستان کوهسار) ساعت 16:30



بعد از مشاهده‌ی قتل‌گاه علی حالا به بوستانی می‌روم که آبنمایش بدون کوچک‌ترین ترحمی فاطمه 5 ساله را بلعید کرد. وارد پارک که می‌شوم، یک راست می‌روم سراغ آبنما و سراغ زن‌های مسن که گوشه پارک نشسته‌اند.


از یکیشان می‌پرسم: ببخشید خانم! آبنمای این پارک کجاست؟


ـ کجا؟


ـ من دنبال اون جایی می‌گردم که چند ماه پیش یه دختربچه توش غرق شد.


ـ آها. بیا با هم بریم. خودم می‌برمت.


تا رسیدن به آبنما با هم گپ زدیم. او حادثه را به چشم ندیده بود اما مدام این فاجعه را نقد و تحلیل می‌کرد. می‌گفت: «تقصیر مادرش بود. واسه چی مواظب بچه نبود؟ گفتم: «چه می‌دونست که پمپ آبنما درپوش نداره؟»

فاطمه در این کانال بدون درپوش افتاد شد


رسیدیم به آبنما یا همان آبشاری که فاطمه را در خود فروبرد. دور تا دورش را میله‌ها و حفاظ‌های آهنی زده‌اند که اگر زودتر داشت… رو به من گفت: «این حفاظو می‌بینی؟ بعد از مرگ اون بچه سیاه‌بخت زدن. درپوش پمپ هم همین‌طور. هیچی نداشت که.»



همان آبنما بود. همان که خردادماه امسال در نهایت بی‌رحمی فاطمه خیلی کوچک را تکه‌تکه کرد. او آن روز با مادرش رفته بود، مولودی بشنود و حسابی خوش بگذراند. میانه برنامه به مادرش اصرار می‌کند که اجازه دهد، برود با دوستانش بازی کند. مادر برای شادی دخترش رضایتی می‌دهد که چندان هم قلبی نیست. این آخرین باری بود که او دخترش را دید. فاطمه رفت که رفت. یک جفت دمپایی پلاستیکی شناور روی آب، دل مادر فاطمه را لرزاند. درست حدس زده بود. فاطمه طعمه پمپ بدون درپوش آبنما شده بود.




زن جوانی با پسر کوچکش می‌آید، پیش ما. نزدیک آبنما که می‌شود، دست پسرش را محکم‌تر می‌گیرد. می‌گوید: «اگه پمپ درپوش داشت، اون دختربچه وقتی می‌افتاد تو آب، فقط خیس می‌شد. چون این آب اصلا عمقی نداره.»



ـ تو هم از آبنما می‌ترسی که دست پسرتو انقدر سفت گرفتی؟


ـ بخدا می‌ترسم. اصلا نمی‌ذارم، از جلو چشام دور شه. مادر اون بچه‌ام که نمیدونست، آبنما این طوریه. حداقل یک تابلو بزنن، بگن آبنما خطر داره که ما بدونیم، به بچه‌هامون یاد بدیم. درسته الان حفاظ داره. از کجا معلوم این معتادایی که می‌گن درپوش پمپ رو دزدیدن، یه بلایی سر این حفاظ نیارن؟

مسئولان پس از مرگ فاطمه برای آبنمای بوستان درپوش و حفاظ آهنی نصب کردند



این موضوعی است که اقبال شاکری ـ رییس کمیته عمومی عمران شورای شهر تهران ـ هم درباره آن اظهار نظر کرده است: «آنچه با مردم سر و کار دارد، خیلی پیچیده و سخت است. باید دقت کنیم در فضاهای عمومی شهر مباحث ایمنی به خوبی رعایت شود و علی‌الخصوص ناظرها مورد توجه قرار گیرند. این موضوع به معنای افزودن به میزان خطرات است و ناظر باید جلوی خطرات را بگیرد. بنابراین حتما در پارک‌هایی که با عموم مردم سروکار دارد باید کنترل قراردادها، اجرا و نظارت بر آن قوی‌تر انجام گیرد.»

 

21 شهریور؛ خیابان خیام (پارک شهر) ساعت 19



مرگ بچه‌ها در پارک موضوع دیروز و امروز نیست. بعضی شاید هنوز حادثه پارک شهر را که سال 81 رخ داد، فراموش نکرده‌ باشند.




زینب، بهاره، نسرین، زهره، مریم و آرزو یک روز صبح، خیلی خوشحال به مدرسه رفتند، چون قرار بود، یک اردوی خوب بروند. مقصد اردو، موزه پست و تلگراف بود اما معلمان در راه برگشت تصمیم می‌گیرند، بچه‌ها را برای قایق‌سواری به دریاچه پارک شهر ببرند. 17 نفر سوار قایق می‌شوند و حرکت می‌کنند اما در میانه مسیر قایق یکباره در دریاچه واژگون می‌شود و علاوه بر قایقران 6 دختر دانش آموز در دریاچه کوچک غرق شدند.

 

 

قایق‌های پهلوگرفته در جوار دریاچه پارک شهر



اما دریاچه «پارک شهر » امروز آرام است. همان قایق‌هایی که یک روز یکی از آن‌ها قاتل شش دختر بچه بود، در گوشه‌ای از دریاچه پهلو گرفته‌اند. جلیقه‌های نجات در اتاقک گوشه دریاچه آویزان‌اند. خلاصه همه چیز امن و امان به نظر می‌رسد.




3 دختر نوجوان روی نیمکت مجاور دریاچه نشسته‌اند و دارند، سعی می‌کنند، دُنگ‌هایشان را روی هم بگذارند تا پولشان به سوار شدن به قایق برسد. بلند بلند می‌خندند و در گوشی حرف می‌زنند. از آن دخترهای سرخوش و بگو بخندند.

 

دخترها سوار یکی از همین قایق‌ها شدند و جان باختند



انگار همه حادثه پارک شهر را فراموش کرده‌اند. پس از آن سانحه اردوهای دانش‌آموزی به مدت چندین ماه لغو و شماری از مراکز تفریحی تهران تعطیل شدند. محد عطریانفر ـ رئیس وقت شورای شهر تهران ـ آن زمان در واکنش به این حادثه گفت: «حادثه تلخ پارک شهر به ما نشان داد که مدیریت شهری در کشور ما آشفتگی بسیار دارد. باید با این موضوع به صورت ریشه‌ای و جامع در کشور برخورد شود.

 

 

با همه این ها هنوز معلوم نیست که آبنماها قرار است تا کی به قربانی گرفتن ادامه دهند؟






انتهای خبر

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

;