مهاجران

روح الله واصف/سردبیر پایگاه خبری تاسیسات نیوز: به نام خدا/ همکاران گرامی سلام و خدا قوت؛ هم‌دانشگاهی دوران کارشناسی را در نمایشگاه دیدم. بیش از دو دهه گذشته است و هریک در کاری پیش رفته‌ایم؛ مانند سایر دوستانمان در حال آماده شدن برای مهاجرت است.
کسی که تا چند سال بعد باید بازنشسته شود، می‌رود تا در کشوری بسیار دور، مانند مهندسی تازه‌کار به طراحی مشغول شود. نامش را تغییر داده است و شاد نشان می‌دهد؛ اما در عمق چشمانش غم و نگرانی را می‌بینم. با این سن و سال مگر ساده است دل کندن بزرگ از محله‌ات، شهرت و از همه این‌ها بزرگ‌تر کشورت. نمی‌گویم نرو، یا چرا می‌روی، یا بازهم فکر کن. در تمام این سال‌ها به خیلی‌ها این‌ها را گفته‌ام و به‌جز حرف‌هایی تلخ چیزی نشنیده‌ام.
به جلسه‌ای رفته‌ایم برای طراحی یک پروژه بزرگ. شرکت طراح با کلی صحبت مرا راضی کرده تا کنترل مضاعف را انجام دهم. رقم کم قرارداد را می‌پذیرم؛ به‌هرحال شرکتی دولتی هستند با ضوابط عجیبشان و آقای مهندس از رفاقت ما مایه گذاشت. فردای این قول و قرار زنگ می‌زند که یک جلسه داریم با کارفرما و کل تیم می‌آیند. نمی‌خواهم بروم که ترس از کرونا مرا به اتاقم دوخته است و بدتر این‌که خودم جلسه دیگری دارم. خواهش او بازهم مؤثر می‌افتد و می‌روم اما به‌شرط اینکه زود برگردم. اکنون در سالن جلسات هستیم با بیش از پانزده نفر مهندس ماسک زده. درب سالن باز است به راهرو و راهرو به بیرون تا هوا بیاید و کرونا نیاید. دو نفر لب در با صدای بلند باهم حرف می‌زنند. طوری که حواس همه پرت می‌شود. مدیر پروژه از دور به من اشاره می‌کند که در را ببند. من هم که ترسان از کرونا. به‌آرامی نزد دو آقا می‌روم و خیلی محترمانه معذرت‌خواهی می‌کنم که لطفی کنید و کمی آهسته‌تر حرف بزنید تا ما مجبور نشویم در را ببندیم. یکی از آقایان چپ چپی می‌رود و باشه ای سنگین می‌گوید. به داخل برمی‌گردم درحالی‌که صدای آن‌ها همچنان بلند است و بعد از نیم ساعتی می‌روم تا به جلسه دیگرم برسم.
عصر مدیر پروژه تماس می‌گیرد با من. می‌گوید آن آقای لب در مدیرکل آن سازمان بوده است و خیلی ناراحت شده است که تو به او گفته‌ای آرام‌تر. البته ما به او گفته‌ایم که شما ایشان را نمی‌شناخته‌اید و از طرف شما عذرخواهی کرده‌ایم. می‌پرسم چرا؟ می‌گوید بالاخره رئیس است دیگر! می‌گویم می‌خواهید من دیگر نیایم؟
مهاجرت حال غریبی است. دوستش ندارم چون یک کارآفرینم. فکر می‌کردم که اگر هرکسی هرجایی که هست را درست کند همه‌جا درست می‌شود. ولی الآن فکر می‌کنم هرکسی یعنی چه کسی؟ هرجایی یعنی کجا؟ چند مدیرکل ناراحت شده‌اند و کارمندانشان عذر نخواسته‌اند؟ دیگر کدام دوستم مانده است؟
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

;