آقای سرما – ۶

 

س: در چه سالی بازنشسته شدید؟


ج: اول بهمن‌ماه سال ۱۳۸۹ بازنشسته شدم.



س: بعد از بازنشستگی چه‌کاری انجام می‌دادید؟


ج: بعد از بازنشستگی من به‌عنوان استاد حق‌التدریسی به دانشگاه آزاد واحد علوم تحقیقات رفتم. البته این به پیشنهاد یکی از دوستان بود. در دانشکده فیزیک من ترمودینامیک تدریس می‌کردم. بعد از آن از من خواستند که در همان دانشکده مکانیک کرایوژنیک را در کارشناسی ارشد و تبرید و طراحی سیستم‌های سردخانه را در کارشناسی تدریس کنم. یک ترم کارشناسی ارشد تدریس می‌کردم و یک ترم کارشناسی می‌گفتم. البته در دانشکده هوافضا نیز ترمودینامیک تدریس می‌کردم.



س: آیا در این مدت اگر پیشنهاد پست‌های دولتی را داشتید می‌پذیرفتید؟


ج: خیر. فقط به خواهش آقای دکتر صدیق ، بنده ریاست هیئت‌مدیره صندوق رفاه را پذیرفتم و در ضمن عضو هیئت‌علمی دانشگاه نیز بودم.



س: آیا کار طراحی سردخانه نیز انجام می‌دادید؟


ج: خیر. چون به‌نوعی کارها کامپیوتری شده و در ضمن کارها در دست جوان‌ها افتاده بود از آن‌طرف مسئولیتی پذیرفته بودم که باغی را که در صفادشت بود و صندوق رفاه به اعضای هیئت‌علمی واگذار کرده بود، مشکلاتی داشت که باید در ابتدا با جهاد حل و فصل می‌کردم و چاه دوم آن خوابیده بود که باید آن را راه‌اندازی می‌کردیم، در واقع آنجا را باید تبدیل به باغ ویلا می‌کردیم.


ولی متأسفانه به دلیل مشکلاتی که با جهاد داشت امکان‌پذیر نبود. در این بین مشکلی که پیش‌آمده بود از سوی صندوق بود که با اعضا قرارداد برای باغ ویلا بسته بود. در واقع ما به‌نوعی به آنجا عادت کرده‌ایم و در هفته چهار یا پنج شب را در آنجا می‌مانم.


در همین حال از دانشگاه آزاد تهران غرب با من تماس گرفتند که ما تعدادی دانشجوی دکترا و کارشناسی ارشد گرفته‌ایم و می‌خواهیم از وجود شما استفاده کنیم من نیز قبول کردم که تدریس کنم. الآن هم در خواجه نصیر تبرید و کرایوژنیک را تدریس می‌کنم و هم در دانشگاه آزاد تهران غرب برای دانشجویان دکترا و کارشناسی ارشد کرایوژنیک و ترمودینامیک دمای پایین و برای دوره‌های کارشناسی ترمودینامیک دو و تبرید تدریس می‌کنم.



س: آیا کار علمی تحقیقاتی انجام می‌دهید؟


ج: بله. من به‌صورت مشاور با قسمت صرفه‌جویی مصرف انرژی در ایجاد بار سرمایش همکاری می‌کنم که هفته‌ای یک روز به آنجا می‌روم. مصرف انرژی در فصل تابستان به خاطر استفاده از سیستم‌های سرمایشی به یکباره بالا می‌رود. وزارت نیرو در نظر دارد که راه‌هایی را در پیش گیرد که این مصرف انرژی را کاهش دهد. برای این کار وزارت نیرو می‌خواهد تولیداتی را صورت دهد که با ایجاد درجه سرمایی معین، مصرف انرژی را نیز کاهش دهد.



ثانیاً آزمایشگاه‌هایی را راه‌اندازی کند که وقتی شرکت کره‌ای می‌گوید دستگاه من این ظرفیت سرمایی را دارد با این مصرف انرژی، آن را اندازه‌گیری کند. چون متأسفانه اکنون این دستگاه‌ها را می‌برند و در جایی تست می‌کنند و برچسبی بر روی آن می‌زنند، بدون اینکه واقعیت داشته باشد.



آیا وقتی دستگاهی به کشور وارد می‌شود نباید اطلاعاتی را که بر روی آن دستگاه ثبت‌شده تست شود تا ببینیم این اطلاعات واقعیت دارند. اینجا باید آزمایشگاهی باشد دولتی و نه خصوصی که دستگاه‌ها در اینجا طبق یک استاندارد تعریف‌شده مورد بررسی قرار بگیرند تا صحت اطلاعات آن دستگاه تست شود. این کاری است که وزارت نیرو تازه شروع کرده و کار بسیار مهمی است. اگر اینکار ادامه پیدا کند و در واقع یک جایی باشد که به مرکزی وابسته نباشد تا مورد سوءاستفاده قرار بگیرد، شاهد یک حرکت بزرگ خواهیم بود.




س: چقدر اهل هنر هستید؟


ج: من خیلی اهل هنر نیستم ولی نوشتن کتاب را دوست دارم.



س: آیا اهل دیدن فیلم هستید؟


ج: بعضی مواقع فیلم هم می‌بینم. در حال حاضر سریال عاشقانه را می‌بینم.



س: آیا به سینما یا تئاتر می‌روید؟


ج: خیلی اهل سینما نیستم ولی بعضی مواقع به دیدن تئاتر می‌روم آن‌هم از نوع کمدی.



س: اهل کتاب خواندن هستید؟


ج: اگر بخواهم راستش را بگویم خیلی اهل خواندن کتاب‌های رمان و غیره نیستم. من فقط کتب فنی را مطالعه می‌کنم.

 

 

س: چه زمانی اولین کتاب خود را نوشتید؟


ج: اولین کتابی که نوشتم سال ۱۳۵۷ بود. تخصص اصلی من سردخانه بود. سال ۱۳۵۲ شرکتی به نام ساکتوما آگهی داده بود که ما متخصصی در این زمینه را به همکاری دعوت می‌کنیم. این شرکت در خیابان سمیه بود. ما به آنجا رفتیم و فرمی را پر کردیم و بعد هم مصاحبه انجام دادیم و خلاصه اینکه به استخدام این شرکت درآمدیم. من پاره‌وقت به آنجا می‌رفتم و حقوقی معادل هشتصد تومان در ماه حقوق من بود. حدود دو سه ماهی که به آنجا می‌رفتیم کار ما شده بود که یا چای بخوریم یا قهوه. عملاً کار دیگری انجام نمی‌دادیم. اعتراض کردم که کاری نیست که من اینجا انجام دهم.


شما چرا به من حقوق می‌دهید؟ یکی از افراد شرکت به من گفت که هر دو یا سه سال یکبار، یک طرح سردخانه به ما محول می‌شود و ما شما را برای آن زمان استخدام کرده‌ایم. در ضمن پیشنهادی نیز به من کرد و گفت که اگر می‌خواهی کاری انجام دهی، بیا کار ما را انجام بده. الآن هر روز ساختمان ساخته می‌شود و این‌ها به رادیاتور و دیگ و از این‌جور چیزها احتیاج دارند.


من هم که در حقیقت یک واحد گرمایش نخوانده بود، به خیابان انقلاب رفتم و هر چه کتاب درباره تاسیسات و تهویه و گرمایش بود خریدیم. یک سری کتاب‌های روسی نیز در شرکت موجود بود که شروع کردم به خواندن آن‌ها و نت‌برداری می‌کردم. یکسری از جزوات آموزشی که در دانشگاه‌ها تدریس می‌شد را به دست آوردم و خلاصه اینکه اولین کتابی که نوشتم درباره تاسیسات ساختمانی گرمایش بود.


البته این کتاب مورد اعتراض تعدادی از دوستان قرار گرفت که مثلاً این کتاب علمی نیست و اینکه می‌گفتند شما آمدید تمام ریزه بندی‌های شرکت‌ها را درون کتاب آورده‌اید. در جواب به آن‌ها گفتم تنها کاری که من کردم این است که من آمده‌ام راحت‌ترین راهی را که اگر کسی بخواهد خانه‌اش را گرم کند، محاسبات را انجام دهد و به دنبال ضرایب انتقال حرارتی حساب کردن، نرود و در واقع اینکه یعنی شرکت‌ها را کنار بگذار و خودت محاسبه کن. اولین کتاب را درباره تهویه نوشتم.


البته چون در آن زمان به خاطر به دنیا آمدن فرزند اولم شرایط مالی خیلی مساعدی نداشتم امتیاز آن را به دانش و فن واگذار کردم. البته این کتاب هنوز هم در حال تجدید چاپ است. کتاب تاسیسات برودتی، کتاب دومی بود که شروع به تحریر آن کردم ولی به خاطر اینکه در اوایل انقلاب خیلی درگیر کار بودم نمی‌توانستم نوشتن کتاب را به پایان برسانم. سال ۱۳۶۱ با آقای کاظم پور اردبیلی بر سر مسائلی جر و بحث مان شده بود با وجود اینکه آقای کاظم پور به من پست معاونت بازرگانی را پیشنهاد کرده بود ولی بر سر یک نامه بحثی بین ما پیش آمد که به ایشان گفتم نه در اینجا با شما همکاری می‌کنم نه اینکه دیگر آن پست معاونت را می‌خواهم.

 

به ایشان گفتم الآن نزدیک به ۵ سال است که من به مرخصی نرفته‌ام و خیلی خسته‌ام و احتیاج دارم که مدتی را استراحت کنم. مرخصی‌ام را نوشتم و روی میز ایشان گذاشتم و به منزل آمدم. به همسرم نیز سفارش کردم که اگر کسی درب منزل آمد به دنبال من، بگویید که دکتر به روستای پدری‌شان رفته است.


در طی این مدت نشستم و مطالب کتاب تاسیسات برودتی را که نوشته بودم جمع‌آوری کردم و فصل‌بندی کتاب را نیز انجام دادم و خلاصه اینکه در سال ۱۳۶۲ کتاب را برای چاپ تحویل دادم. البته باز هم به خاطر شرایط نامساعد مالی که در اوایل انقلاب داشتم، امتیاز این کتاب را نیز به قیمت ۵۰ هزار تومان واگذار کردم. کتاب سوم را یادم هست که با همکاری یکی از دوستان نوشتم. نام کتاب لوله‌کشی ساختمان بود. متأسفانه این کتاب آنچنان ضعیف بود که به چاپ دوم نرسید.


در سال ۱۳۷۵ کتاب ترمودینامیک مهندسی را که در واقع کتاب چهارم من بود در دو جلد چاپ کردم. در سال ۱۳۹۰ بعد از بازنشستگی کتاب طراحی سردخانه‌ها را به رشته تحریر درآوردم. این کتاب به همراه یک پیوست به نگارش درآمد. در چاپ اول انجمن حرارتی و برودتی ایران نیز مشارکت داشت به همراه دانشگاه خواجه نصیر ولی در چاپ دوم دانشگاه مجوز گرفت که این کار را منحصراً خودش انجام دهد.



س: چقدر اهل ورزش کردن هستید؟


ج: خیلی اهل ورزش کردن نیستم. ورزش کردن من به کار کردن در باغ خلاصه می‌شود که به کمک آن توانسته‌ام حتی چند کیلو از وزن خود را نیز کم کنم.



س: موسیقی گوش می‌کنید؟


ج: بله. موسیقی گوش می‌کنم. حتی این علاقه در زمان دانشجویی نیز همراه من بود که وقتی کار می‌کنم در کنار آن موسیقی نیز باشد تا حواسم جای دیگری نرود. البته باید این را نیز اضافه کنم که موسیقی کلاسیک را بیشتر می‌پسندم.



س: موسیقی روسی را دوست دارید؟


ج: خیلی خوشم نمی‌آمد. یک‌جوری به نظر من ثقیل بود.

 

 

ادامه دارد…

 

 

 

 

 

 

 

انتهای خبر

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

;