سرودی برای هستی
روح اله واصف
به گزارش تاسیسات نیوز، یادداشتی که مطالعه می کنید سرمقاله شماره 171 هفته نامه تاسیسات نیوز می باشد.
همکاران عزیز سلام و خداقوت
این روزها پارچههای رنگارنگی را بر در و دیوار شهر میبینیم که نشان از حادثه بزرگی دارد. مردم در تلاشند تا این رویداد را بزرگ شمارند و از کنار آن بهسادگی نگذرند. در این آیین خاص شرکت کنند و وظیفهای انجام دهند. کسی خرج میکند، کسی سینه میزند و حتی کسی کتابی در این خصوص مطالعه میکند.
اما تفکر شاید نیازی باشد که در این حادثه نقشی بیبدیل دارد و توجهی خاص را میطلبد. میتوان هزاران چرا تعریف کرد و به دنبال پاسخ آن گشت. چرا جنگ آری و صلح نه؟ چرا جنگی چنین نابرابر؟ کودک ششماهه و چندساله در جنگ چه میکرد؟ چرا نوه پیامبر خدا؟ چرا نماز خوف؟ چرا تشنه؟ چرا چنین بیرحمانه؟ مسیحی در جنگ مسلمان چه میکرد؟ آنهم تازه داماد! و چرا غلتان در خون خود؟ آنهم پیرمردی 60 ساله، نوه رسول خدا و فرزند اسدالله غالب!
چینش این رویداد چنان ماهرانه بوده است که تابلویی بدیع از جنگ میان اهرمن و یزدان را پدید آورده است. جنگی که به مرگ خدایگان میانجامد ولی از این خاک خونآلود سوتکی ساخته میشود که قرنهاست نواخته میشود و آوایی شورانگیز سر میدهد. نهتنها نیازی به نوازنده ندارد که سن و سال نیز نمیشناسد. چنانی که طفلی را نارنجک به خود بسته به زیر تانک میبرد تا از ناموس خاک کشورش دفاع کند.
مردانی مرد را سر به دار میدهد تا تن به ذلت ندهند و سربدار شوند. پیرمردانی که یا سلاح برمیگیرند و یا دستار سرخ جنگ بر سر جوانانشان میبندند و به رزمی بیبازگشت میفرستندشان. و البته زنانی که درد فراق میکشند و دم برنمی آرند که داده ما کجا و داده حسین کجا! این حرکت توده و این رشادت بیمانند را چه چیز به حرکت درآورده است بهجز نوای همان سوتک بهجامانده از تنی خونین و پارهپاره شده. نوای همین سوتک است که نهفقط تابلوی هشتساله که تابلویی به درازای تاریخ پدید آورده است.
این نوای سحرآمیز همیشه بوده و صحنه پیوسته بهجاست. حال این نغمه را تفکر لازم است تا از پشت رنگها و نقشهای این قاب سحرانگیز کسانی را ببینیم که آن را خلق کردند و کسی را ببینیم که این نغمه را ساز کرده است. به یکلحظه و یک فکر و یک اشک چنین کاری سترگ را امکان نیست که سازنده غیورمردی داناست و ساختهای دارد برای کل تاریخ. مرگ چنین خواجه نه کاری است خرد که خرد به آن بپردازیم.
آن نقشهای دلاورانه را باید دلاورانه جست و متفکرانه در آن غور کرد که سرچشمهای است برای تمام تشنگان تاریخ. یکسوی این رود اهرمن است با تمام مکر و خشم و ثروت خود و دیگر سوی خداوندی است با لشگر همیشه تازهنفس خود و در کنار سرچشمه ماییم ایستاده بر این خوان نعمت و در این فکر که کدام لقمه لذیذتر است برای ما. لقمهای چرب از سفره اهرمن و یا تکه نانی از سفره رسول خدا!
انتهای خبر