روزمون مبارک
روح الله واصف
به گزارش تاسیسات نیوز، یادداشتی که مطالعه میکنید سرمقاله هفته نامه تاسیسات نیوز شماره 192 میباشد.
مسافران گرامی، هواپیما در حال کم کردن ارتفاع برای نشستن در فرودگاه است.
لطفاً کمربندهای خود را ببندید، پشتی صندلی خود را به حالت عمودی درآوردید و میز جلوی صندلی را ببندید. برای پیگیریهای مرسوم یک پروژه باید با هواپیما به آن شهر بروم. تا چند دقیقه دیگر مینشینیم و جلسه و برگشت. حتی فرصت نیست که در شهر چرخی بزنیم.
جلسه طولانی شد و تماسهای مکرر به مهندسان میزبان و مدیر پروژه برای آمدن به خانه برای ناهار با جملاتی مانند دیر میآیم و صبر کنید و شما بخورید تا من بیایم پاسخ داده میشود. کارمان تمام شد و صورتجلسه امضاء. همه خداحافظی کردند و رفتند و من و همکارم ماندیم هاج و واج که ما مهمان نیستیم؟! یکی از مهندسان خیلی لطف کرد و ما را به منطقهای رساند که احتمالاً در آنجا رستورانی بازمانده است و بهسرعت رفت. ما هنوز در تعجبیم که رسم دعوت از ما و مهماننوازی و … چه شد!
خسته به فرودگاه بازگشتیم. منتظریم تا اعلام کنند تا کارت پرواز بگیریم. شماره پرواز ما اعلام میشود که دو ساعت تأخیر داریم. هیچ کاری نمیشود کرد. با هم گپ میزنیم تا بگذرد. لطف میکنند و شام ما را میدهند تا در روی صندلیها بخوریم. روی پای خود و باقی قضایا.
برای بازدید از شبکه گاز یک ساختمان باید دودکشها را چک کنم. به کارفرما میگویم نردبان بگذارید تا به روی بام بروم. کارفرما و مجری با تعجب به هم نگاه میکنند. توی این باران؟ چارهای نیست. نردبان شل و ول را میگیرم و میروم بالا. در مسیر فکر میکنم اگر الآن نردبان کج شود و بیفتد من کجا میافتم و بیمه قبول میکند که در حین انجام کار بودهام؟
جنس را میخرم و میرویم سر چانه زدن. من بمیرم و تو بمیریهای مرسوم. فروشنده میگوید چه اهمیتی دارد این چندرغاز آقای مهندس. بابا باید از شما به ما برسد. میگوید و سرک میکشد که شاسیبلندش را پلیس جریمه نکند. مثلاینکه پارکومتر دارد این خیابان. پول را میدهم و بیرون میروم. خوب است که ماشین آقای مهندس در دید ایشان نیست.
روز مهندس است و همه به هم تبریک میگوییم. سازمان نظاممهندسی جشنی میگیرد که مثل همیشه ثبتنامها سریع است و ظرفیت سالن پر شده است. اشکال ندارد من که اصلاً وقت ندارم. باید این پروژه را بفرستم تا پول بگیرم و عیدیها و حقوقها را برسانم. خدا کند که امسال هم شرمنده همکاران نشویم.
همه منتظریم که سال نو شود. تلفن من زنگ میخورد. کارفرمای یکی از پروژههاست. سلام و علیکی میکنیم. آب استخرش سرد است و او کلی مهمان دارد در این لحظه سالتحویل! تعمیرکار جواب تلفن نمیدهد. من الآن باید چهکار کنم؟ بههرحال من مهندسم در این دنیای هشتمیلیاردی!
انتهای خبر