اهمیت کسب علم و دانش

مهدی محقق

 

 

 

 

           علم را فرمودمان جستن رسول                                              جست بایدت ار نباشد جز به چین
           قیمت هر کس به قدر علم اوست                                            همچنین گفته ست امیرالمومنین

دانشمندان اسلامی اتفاق دارند بر اینکه سّر پیشرفت مسلمانان در همه علوم و فنون بر پایه دو جمله اساسی و کلیدی
زیر بوده است:
نخستین جمله از جانب رسول اکرم(ص) به مسلمانان اعلام شد که فرمود:” اُطلبو العلمَ وَ لَو با لصِّین” و آنان را مجبور
و ملزم ساخت که علم و دانش را از هر کس و هرجا فرا بگیرند.یعنی مرز جغرافیایی و مذهبی و نژادی از علم برداشته
شد و مسلمانان آثار علمی اقوام مختلف را از زبانهای یونانی و سریانی و پهلوی و سانسکریت به عربی ترجمه کردند و
در مراکز علمی خود ار زرتشتیان و مسیحیان و بوداییان و صابیان بهره برداری علمی نمودند.
دومین جمله از حضرت علّی ابن ابی طالب(ع) صادر شد که فرمود: ” قِیمةٌ کُلِّ امری ءٍ علمُهُ ” که آن حضرت معیار ارزش
آدمی را علم و دانش اعلام کرد و بر پایه این قاعده عالم بر جاهل و اعلم بر عالم برتری یافت.در روایت آمده است وقتی یاران
پیغمبر در باره بیماری از حضرت رسول کسب تکلیف کردند و حضرت فرمود پزشک بر بالین بیمار بیاوردند و آنان دو پزشک
را آوردند. حضرت نپرسیدند کدام مسلمان است و کدام غیر مسلمان بلگه پرسیدند :” مَن اطَبُّ مِنهما” یعنی کدام حاذق تر و
ماهر تر در امر پزشکی هستند تا بیمار را به فرمان او بسپارند. تا وقتی این روش برجا بود مسلمانان به اوج کمال علمی در
همه زمینه ها رسیدند تا بجایی که دانششان از مرزهای جهان اسلام فراتر رفت و ترجمه های لاتینی آثارشان سالها دانشگاهها و
مراکز علمی،اروپا را به نور علم و دانش منور ساخت.
از آن زمان که حاکمان خودکامه شکوفایی علم را بر خلاف امیال و آرزوهای جاه طلبانه و منافع نامشروع خود یافتند به
سرکوبی علم و عالم و نابود ساختن کتاب و کتابخانه و از بین بردن مکتب و مدرسه پرداختند.پادشاهی در ری دویست دانشمند
را به دار می آویزد و کتابهای علمی آنها را در زیر دار آنها میسوزاند.
سلطانی دیگر در شهری دیگر یک فوج سرباز را مامور میکند تا رصدخانه ای را که مرکز ریاضی دانان و ستاره شناسان
و فیزیک دانان بود را با خاک یکسان کنند.
از همین جهت است که از مدرسه نظامیه نیشابور و حکمت خانه ی بلخ و ربع رشیدی تبریز و رصدخانه مراغه حتی یک
خشت هم برای ما باقی نمانده است.
سنت های علمی ما آنچنان به باد فراموشی سپرده شد که هرگاه دانشمندی از این جهان چشم بر می بندد ما با سربلندی از
ان دانشمند با تعبیر”بدون جانشین” یاد می کنیم در حالیکه اظهار این تعبیر اقرار به افول و انحطاط علم و اعتراف به خفت
و سرشکستگی علمی و فراموش کردن سنت گذشته خود است.زیرا دانشمندان گذشته ما صریحاً می گفتند دانش باید همواره
روی به فزونی و تزاید داشته باشد.محمد ابن زکریای رازی یک هزار و صد سال پیش گفت: “علوم باید دائماً در پیشرفت و
کمال باشند و اگر استادی در زمانی دراز به نتیجه ای علمی رسیده، شاگرد او باید در زمانی کوتاه آن را دریابد و بازمانده ی
زمان را صرف تکمیل آن علم کند، و همین سبب می شود که همیشه شاگردان عالم تر از استادان باشند.”
بر پایه همین سنت بود که قطب الدین شیرازی در یکی از آثار خود می گوید: “زیان آورترین عبارت برای علم و دانش جمله ی
“ما ترَکَ الاوَّلُ للاخِر شیئاً ” یعننی گذشتگان برای آیندگان چیزی باقی نگذاشته اند.
یکی از سنت های علمی فراموش شده ارتباط میان استاد و دانشجو است، غافل از اینکه در کشور ما علم و اخلاق و دین
بر پایه رابطه میان معلم و متعلّم و مراد و مرید و امام و ماموم بوده است که آن به کلی از مراکز علمی ما منسوخ شده است.
استادی بازنشسته می شود و پس از آن دو یا سه دهه عمر میکند و هر روز از محلی که سی سال درس داده، عبور میکند
یکبار از او خواسته نمی شود که بیاید راز توفیق و پیشرفت خود را برای دانشجویان بازگو کند تا آنان سیره ی علمی و عملی
او را اُسوه ی خود قرار دهند و یا کوششی به عمل نمی آید که بزرگان دین و دانش و اخلاق به وجه مطلوب به نسل جوان
و دانشجو معرفی گردند.وقتی ما اُسوه ها و الگوها را از چشم جوانان خود دور داریم آنان الگو و اُسوه های نا مناسب را از
بیرون مرزها برای خود می یابند و کار به آنجا میرسد که ما فریاد به عرش بر می داریم که جوانان ما مورد “هجمه ی غرب”
قرار گرفته اند!

 

مهدی محقق،رییس هیات مدیره انجمن آثار و مفاخر فرهنگی

به نقل ازمقدمه کتاب زندگی نامه و خدمات علمی و فرهنگی پرفسور محسن هشترودی
از سلسله انتشارات انجمن آثار و مفاخر فرهنگی

پایان پیام/

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

;