از عمل گرایی تا عمل زدگی

تاسیسات نیوز/ علیرضا تغابنی، معمار: در چند سال اخیر که فعالیت تعدادی از همکاران نسل جوان تر را -که همواره توانایی هایشان را گرامی داشته ام – با ذوق و شوق دنبال می کردم، آهسته آهسته روند تبدیل شدن استعدادهایشان را به ساختمان های معمولی خوش ساخت و محوشدنشان در «وضع موجود جدید» را شاهد بودم. این برای من نشانه غم انگیزی از این است که سال هاست آرزو از عمل عقب افتاده و امروز همه ما نیازمند نهیبی جدی هستیم.
این نوع نگاه راهبردی مجله و جایزه معمار باعث شد انرژی زیاد نسل جوان در دهه ۸۰ چه به صورت کمی و چه به صورت کیفی، به سوی فعالان حوزه ساخت پروژه ها کشیده شده و در نتیجه، درگیرشدن با این عوامل و نفوذکردن درون شکاف های آنها – از بازار تا نهادهای وابسته به دولت- به ماموریت و خواست اصلی این نسل بدل شد. ازآنجاکه همیشه کسانی، هم در بدنه بازار و هم در مدیران میانی پیدا می شوند که با هر انگیزه ای، به دنبال ایجاد کیفیت و تمایز در زبان معماری هستند، این نسل از معماران تمام کوشش خود را به کار گرفت تا زمینی مشترک برای کار با این گروه ها و حتی بالابردن سطح سواد فکری و بصری آنها پدید آورد… . چرخ عمل گرایی به راه افتاده بود. مجله معمار آغاز حرکتی واقع گرایانه برای پروژه هایی بود که یا به واسطه تجربی بودن و آزمودن مباحثی جدید، آرزو را دنبال می کردند یا چنان هنجارهای کیفیت فضایی و خوش ساختی را به نسبت شرایط مسلط بالا می کشیدند که به این ترتیب با آرزومندی نسبتی برقرار می کردند. همان طورکه گفته شد، این خوش ساختی در آن زمان به نسبت فقر کیفی ساخت یک جهش تلقی می شد. پروژه های خوش ساخت را به پروژه هایی کم غلط اطلاق می کنیم که در آنها عموما تمامی جوانب کار اندیشیده شده، زبانی یکدست و کلیتی پرداخت شده دارند و این ویژگی در تمامی اجزای پروژه جاری و ساری است. اینها پروژه هایی هستند که در بیشتر مواقع، پختگی شان در ساخت، بر خلاقیتشان می چربد. نوع دیگر، پروژه هایی هستند که آزمایش کردن را در دستور کار خود قرار داده اند و می کوشند جایگزینی برای روش های معمول بیابند؛ مباحث را تفسیر و تاویل می کنند و در پی پیش بردن چالشی مسائل و گشودن افق های جدید در سطوح گوناگون اند، از استراتژی های کلان و دیاگرام های فضایی تا جزئیات و مصالح و تجربه های زیست انسانی. این گروه را می توان پروژه های تجربی نامید. مجله در ارزش گذاری بر این دو طیف، سیاست بی طرفی در پیش گرفته بود و قضاوت دراین باره صرفا به دیدگاه داوران بستگی داشت؛ اما نقش سهیلا بسکی و شامه قدرتمندش در عیار سنجی همه جانبه و همچنین عدم محافظه کاری در سال های فعالیتش انکارناپذیر بوده و این تاثیر گذاری بعد از فقدان او آشکارتر هم شد: با کم رنگ شدن حضور بسکی و دیگر عوامل جایزه معمار، بیشتر اوقات در بر پاشنه ارزش دهی به پروژه های پرداخته شده و کم غلط از حیث ساخت چرخید، حال آنکه خوش ساختی که زمانی می توانست درجاتی از آرزومندی را در دل خود داشته باشد، اکنون به استانداردی جدید تبدیل شده بود. با به وجودآمدن انواع مختلفی از مسابقات معماری که از الگوی «معمار» پیروی می کردند که در رهبری آنها الزاما نشانی از وسواس های مجله معمار دیده نمی شد، تقدیرکردن از پروژه های «درست و منطقی» به جای پروژه های «پرسشگر و تجربی» بیشتر و بیشتر به روند مسلط تبدیل شد. بازار ساخت وساز هم با قالب ها و استانداردهای جدیدی آشنا شده بود که جواب گویش بوده و چندان لزومی به تغییر آنها نمی دید. این ارزش گذاری مکرر «امر ساخته شده بی غلط» از یک طرف و سهم خواهی معماران از بازار از طرف دیگر، باعث الگوشدن این نوع از پروژه ها در میان معماران شد، شرایطی به وجود آمد که رقابت صرفا معطوف به ساخته شدن پروژه ها باشد و نه بهره مندی هر پروژه از«ایده» و جنگیدن برای برزمین نشاندن ایده هرکدام از آنها.
در کنار این مسائل، بحث های پرتکرار و وعظ گونه درباره معماری «خوب» و قرائت ایدئولوژیک از اخلاقیات معماری -که هرگونه پیشروی و جرئتی را خودنمایی و خودخواهی خوانده و نکوهش می کند- عرصه را برای حرکت ها و آزمایش های تجربی معمارانه تنگ کرده و این موضوع به گسترش نوعی از بی تفاوتی نسبت به پیشروبودن معماری در نیمه دوم دهه نود انجامید. به عبارتی اگرچه این نگاه در مراحل اولیه خود توانست تا حدی به تغییر ذائقه بازار و سوق دادن آن به سمت کیفیت هایی فضایی و سبکی و زیبایی شناسانه کمک کند، در افقی گسترده تر می بینیم این تعامل پرچالش با بازار، هم زمان بالابرنده معماری به مثابه عمل و پایین کشنده معماری به مثابه آرزو بود و به سقوط آرزو و هم ترازی با عمل انجامید: معماران کم و بیش به همین پیروزی قناعت کرده و لزومی برای تولید ایده هایی برای سوال کردن، به چالش کشیدن و پیش راندن «وضع موجود جدید» ندیدند. در این میان انبوه صفحات اینستاگرامی که به بازنشر پروژه ها می پردازند و جایگزینی آنها به عنوان رسانه های اصلی تبادل اطلاعات و خلاصه شدن پروژه های معماری به چند تصویر – که به سرعت از آن نیز باید گذشت – همان معیار بدون غلط بودن پروژه های خوش ساخت را هم لغو کرد و عملا این رسانه های خرد و متعدد، بدون آنکه به ممیزی نکته بینانه ای مجهز باشند، به طور انبوه به بازتولید پروژه های ساخت محور – با درجات بسیار مختلفی از کیفیت – پرداختند و این افزایش کمی تصاویر، وقتی با کم شدن تمایل و توان برای ایجاد پروژه های شجاعانه، تجربی و ایده محور همراه شد، بر میان مایگی و عمل زدگی فضا افزود. در شرایط اقتصادی و سیاسی امروز که روزمرگی را به اصلی ترین صفت فعالیت هایمان تبدیل کرده است، نیازمند نهادهایی هستیم که طیف جدیدی از آموزش، گفت وگو و نوشتار را ایجاد کنند. نهادهایی صنفی یا آموزشی، خصوصی یا دولتی که انواع جدیدی از رسانه ها، نمایشگاه ها، مکتوبات و مسابقات معماری درباره پروژه های ایده محور و تجربی را تاسیس کنند. نمایشگاه ها و مسابقاتی که بیش از مسئله ساخته شدن یا ساخته نشدن، داشتن ایده، طرح سوال و مسئله دارکردن روند طراحی را تجلیل کنند و با زیر سوال بردن بدیهیات از قبل پذیرفته شده، سطح تمایل را به پروژه های پیشرو در جامعه معماری کشور و پیرو آن تمام مخاطبان معماری بالاتر ببرند و از این مسیر معماری معاصر ایران را در ارائه سوال های دقیق تر و پاسخ هایی نو به نو به تحولات زندگی انسان معاصر پرتوان نگه دارند. در چند سال اخیر که فعالیت تعدادی از همکاران نسل جوان تر را -که همواره توانایی هایشان را گرامی داشته ام – با ذوق و شوق دنبال می کردم، آهسته آهسته روند تبدیل شدن استعدادهایشان را به ساختمان های معمولی خوش ساخت و محوشدنشان در «وضع موجود جدید» را شاهد بودم. این برای من نشانه غم انگیزی از این است که سال هاست آرزو از عمل عقب افتاده و امروز همه ما نیازمند نهیبی جدی هستیم.
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

;