آقای همه فن حریف – ۳

 

به گزارش تاسیسات نیوز، سومین قسمت مصاحبه با آقای بستانچی مدیرعامل محترم شرکت دمنده را در ذیل می خوانید:

 

 

 

برگردیم به سال‌های دهه شصت. آیا هنوز محصولات در همان محله پامنار تولید می‌شد؟

 

 

 

من تا سال ۱۳۷۰ محصولات را در همان مغازه پامنار و یک منزل که در نزدیکی مغازه واقع‌شده بود و ما آن را خریداری کرده بودیم تولید می‌شد اما این نکته را هم باید بگویم که ما در سال ۱۳۵۸ یک کارخانه را در تهرانپارس خریداری کرده بودیم که چهار هزار متر زمین و هزار متر سوله داشت.

 

 

 

 

در این کارخانه هم کار می‌کردیم ولی در سال ۱۳۷۰ به دلیل مشکلاتی که این زمین از لحاظ مالکیت و سند داشت ما کارخانه قدیمی‌مان واقع در خاتون‌آباد پاکدشت را خریداری کردیم. در واقع دفتر کار ما در پامنار بود و کارگاهمان از سال ۵۸ تا سال‌های ۶۸ تا ۷۰ در تهرانپارس بود.

 

 

 

 

سپس در سال ۷۰ که به خاتون‌آباد نقل‌مکان کردیم دستگاه‌ها و ماشین‌آلات را به آنجا انتقال دادیم. نیروهای کارخانه تا مرز ۵۰۰ نفر رسیده بود و ما موفق شده بودیم که نزدیک به ۲۰۰ نوع محصولات مختلف را تولید کنیم. انواع هواکش‌های آکسیال، انواع هواکش‌های سانتریفیوژ و عموماً وسایل مختلفی که به فن‌ها مربوط می‌شوند در مجموعه ما تولید می‌گردید.

ما بعد از پاکدشت کارخانه دیگری در عباس‌آباد ساختیم که ۱۳۰ هزار متر زمین دارد و سی هزار متر بنا در فاز اول آن ساخته‌ایم. ما تشکیلات مفصل و به‌روز را در کارخانه جدید گرد هم آورده‌ایم و با افزایش ۲۰۰ نفری کارگران الآن حدود ۷۰۰ نفر در کارخانه جدید مشغول بکار هستند. در این بین ما حدود ۵۰ نفر مهندس و کارشناس در مجموعه خود داریم که در کنار سایر کارگران مشغول بکار هستند. حدود سه هزار نفر به‌طور مستقیم و پنج هزار نفر به‌طور غیرمستقیم از این کارخانه منفعت می‌برند.

اخیراً نیز برای هود و موتورهای هود و بلوورهای لوازم‌خانگی نیز فن تولید کرده‌ایم. بدین شکل و از این طریق ما می‌توانیم کارخانجات لوازم‌خانگی را تغذیه کنیم.

 

 

 

 

در سال‌های اخیر معمولاً یکسری از رفتارها و ارزش‌های انسانی در جامعه کاری عوض‌شده‌اند به نظر شما چرا این اتفاق روی‌داده است؟

 

 

 

 

در ابتدا باید بگویم که بین کاسب و کارآفرین در جامعه تفاوت‌هایی وجود دارد. کاسب کسی است که چیزی را می‌خرد و می‌فروشد ولی کار ما تولید و کارآفرینی است. به‌عنوان‌مثال در کارخانه ما حدود ۵۰ مهندس مشغول بکار هستند که کار کردن با آن‌ها سخت است یعنی اینکه به‌راحتی در مورد مسئله‌ای راضی نمی‌شوند.

 

 

 

 

باید آن‌ها را از راه منطقی و اصولی و علمی قانع کرد. چون این دوستان افکارشان افکار متفاوتی است و هرکدام از این دوستان احتیاج به راه و روش متفاوتی دارند که با آن‌ها رفتار شود. در جامعه پیشرفته امروز مردم به دنبال این نیستند که فعالیت‌های بدنی زیادی انجام دهند بلکه به دنبال این هستند که از فکرشان بیشتر استفاده شود تا بیشتر پول به دست آورند. به همین دلیل جوانان ما عمدتاً به‌گونه‌ای فکر می‌کنند که یک‌شبه پولدار شوند و به همه‌جا برسند.

 

 

 

 

به دنبال این نیستند که ابتدا تجارب خوبی کسب کنند و بعد توقعات خود را بالا ببرند. به همین دلیل فشارهایی که به مجموعه‌ها وارد می‌آوردند را خیلی از مجموعه‌ها نمی‌توانند تحمل کنند ولی آنهاییکه عاقل‌ترند قبول می‌کنند که ابتدا در کار تجربه به دست بیاورند و بعد سراغ پول و بیزینس که خواسته جامعه امروز است بروند.

آقای بستانچی! پول چقدر برای شما مهم است؟

 

 

 

من ۳۰ سال است که از بیماری دیابت رنج می‌برم و نه می‌توانم آنچنان غذا بخورم و نه می‌توانم هر نوع رفاه و تغذیه‌ای را بخواهم و باید محدود عمل کنم و نمی‌توانم آرزوها و امیالی که بعضی‌ها برای خانه و ماشین و تفریحات دارند من نیز داشته باشم. تمام علاقه و عشق من این است که چیزی را تولید کنم و بسازم.

 

 

 

 

بدین طریق می‌توانم خودم را ارضا کنم. در واقع تا زمانی که می‌توانم فکر کنم و چیزی را تولید کنم و کار کنم راضی هستم و عمدتاً بخش R & D و مهندسی کارخانه را خودم شخصاً انجام می‌دهم. کلاً کارهای سنگین و محاسباتی و فنی و تصمیم‌گیری‌های کلان مهندسی را خودم انجام می‌دهم. البته ما گروه داریم و همه زحمت می‌کشند و کار می‌کنند اما من علاقه‌مندم که خودم شخصاً بعضی از امور را در دست بگیرم.

 

 

 

 

اگر به شما بگویند تا یک مسافرت که زمان برگشت آن مشخص نیست یک ماه فرصت دارید، در این‌یک ماه چگونه زندگی می‌کنید؟

 

 

 

 

اگر این زمان یک روز باشد به‌جای یک ماه باز من همین کارهای روزمره‌ام را انجام می‌دهم. من ساعت ۱۱ به کارخانه می‌روم و غروب هم به خانه برمی‌گردم. چیزی از این بهتر برای من وجود ندارد.

 

 

 

 

اگر قرار باشد دوباره به سال‌های دهه چهل بازگردیم آیا مجدداً همین راه و روش را پی می‌گیرید؟

 

 

 

من از زندگی خود ناراضی نبودم. شاید کارهایی باشد که پول زیادتری از آن‌ها نصیبم می‌شد اما ممکن است رضایت در آن کار نباشد. به‌هرحال شخص باید از اندوخته‌هایش در زندگی استفاده کند. حالا این اندوخته‌ها می‌خواهد پول باشد یا علم و تحصیلات. استفاده از این اندوخته‌ها می‌تواند شخص را ارضا کند.

 

 

 

 

من در حال حاضر از چیزهایی که یاد گرفته‌ام استفاده می‌کنم و این برای من لذت دارد. اگر این دنیا برای من باشد و من نتوانم از آن استفاده کنم چه لذتی از آن نصیبم می‌شود. کار من باید مولد باشد و من تنها نباید یک مصرف‌کننده در جامعه باشم. به‌هرحال چون از نوع زندگی کردن خود راضی هستم مجدداً همین راه و روش را پی می‌گرفتم.

 

 

ادامه دارد…

 

 

 

 

 

 

انتهای خبر

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

;