آقای سرما – ۱

 

خواهشمندم ضمن معرفی خودتان بفرمایید متولد چه سالی هستید؟

 

اینجانب سید مجتبی موسوی نائینیان متولد ۳۱ فروردین‌ماه سال ۱۳۲۶ هستم.




متولد چه شهری هستید؟

 

بنده متولد رودک بوئین‌زهرا هستم.




آیا خانواده‌ی متمولی داشتید؟

 

 

خیر تا ۴ سالگی من که در رودک بودیم، پدرم کار کشاورزی می‌کرد و در ضمن مغازه‌ی کوچکی نیز داشت که از این راه امرارمعاش می‌کردیم. بعد از سن ۴ سالگی ما به تهران مهاجرت کردیم و در شهرری محله‌ی پل سیمان سکونت گزیدیم. پدرم مغازه نفت‌فروشی باز کرد و من دوره‌ی دبستان تا پنجم دبیرستان را در دبستان سیمان و دبیرستان ابن‌سینا پشت سر گذاشتم.
در سال ۱۳۴۳ کلاس ششم را در دبیرستان ادیب گذراندم و موفق شدم در این سال دیپلم ریاضی را از دبیرستان ادیب اخذ نمایم.




چرا شما در آن سال‌ها به خواندن درس این‌قدر علاقه داشتید؟

 

 

در واقع از کلاس چهارم دبستان این علاقه در من شکل گرفت. در آن سال ما معلمی داشتیم که من را به خواندن درس تشویق می‌کرد. حتی یادم می‌آید که من را مبصر کلاس انتخاب کرد و گفت تا زمانیکه نمرات خوب بیاوری مبصر کلاس خواهی ماند و درواقع می‌خواست با این کار علاقه من را به درس خواندن زیادتر کند.




در نتیجه ما برای اینکه مبصر کلاس بمانیم شروع کردیم به درس خواندن (باخنده) البته با علاقه‌ای که من برای درس خواندن داشتم همواره به‌عنوان دانش‌آموز ممتاز انتخاب می‌شدم. بعد ازاینکه دیپلم ریاضی را گرفتم تصمیم گرفتم که در کنکور شرکت کنم. در همان زمان شرکت شیلات نیز کنکوری گذاشته بود که برای اعزام به شوروی سابق بود. کسانی که قبول می‌شدند.

 

 

برای تخصص‌هایی که شرکت شیلات نیاز داشت انتخاب می‌شدند. من در این کنکور به‌عنوان دانشجوی رتبه اول قبول شدم و سال بعد نیز در کنکور سراسری در رشته ریاضی امتحان دادم و آنجا نیز پذیرفته شدم. البته با مشورت‌هایی که انجام دادم شرکت شیلات را انتخاب کردم و برای رشته دیزاین سردخانه‌ها که مورد نیاز شیلات بود راهی کشور روسیه شدیم.




این در واقع جزء قراردادهایی بود که بین ایران و روسیه در صنعت شیلات بسته شده بود و در ازای آن روسیه متعهد شده بود که در گروه دوازده نفره دانشجویان ایرانی را در صنعت شیلات آموزش دهد. این آموزش‌ها درباره ماهی‌شناسی، اقیانوس‌شناسی و هیدروبیولوژی بود و در رشته فنی، سردخانه و تکنولوژی مربوط به آن آموزش داده می‌شد که من به همراه یکی از دوستانم به نام آقای مهندس رفعتی در این رشته درس خواندیم.




چگونه زبان روسی که اتفاقاً زبان سختی است را فرا گرفتید؟

 

 

ما به مدت یک سال در شهر خارکف دوره زبان روسی را گذراندیم و بعد ازآن در شهر آستاراخان در شرق روسیه ساکن شدیم. این شهر دانشگاهی داشت که به‌طور ویژه شیلات تدریس می‌شد. از جمله رشته‌هایی که تدریس می‌شد کاپیتانی کشتی، ماهیگیری مدیر و زمان آن و همچنین موتورهایی که در کشتی به کار گرفته می‌شد بود. در کنار این رشته‌ها رشته سردخانه نیز بود که من در آن درس می‌خواندم.




تحصیلات شما چند سال طول کشید؟

 

 

با احتساب یک سالی که زبان روسی را یاد گرفتم تقریباً نزدیک شش سال در شوروی سابق درس خواندم. دوره‌ای که ما پذیرفته‌شده بودیم دوره کارشناسی ارشد پیوسته بود که مدت آن پنج سال طول کشید.




جو جامعه شوروی سابق در آن سال‌ها چگونه بود؟ آیا جو سیاسی آن را درک می‌کردید؟

 

 

جو جامعه به‌نوعی سنگین بود و جو سیاسی را به‌راحتی می‌شد فهمید. البته ما کاری با سیاست نداشتیم ولی روس‌ها برای تبلیغ کشور خود، دانشجویانی از کشورهای مختلف را به روسیه می‌آوردند. آن‌هایی که با سیاست سر و کار داشتند به دانشگاه لومبا می‌رفتند و دیگر دانشجویان در دانشگاه‌های مختلف در شهرهای شوروی سابق مشغول به تحصیل می‌شدند. چیزی که در همه دانشگاه‌ها مشاهده می‌شد، برخورد گرم و همراه با احترام از سوی روس‌ها نسبت به دانشجویان خارجی بود.




بعد از گذراندن تحصیلات، چه سالی وارد ایران شدید؟

 

 

در سال ۱۳۵۱ من در روسیه دانشجوی ممتاز شدم. در دانشگاه شوروی سابق به دانشجویی، دانشجوی ممتاز می‌گفتند که حداقل ۷۵% نمرات آن‌ها عالی باشد و ۲۵% باقیمانده نمرات خوب باشد به شرطی که نمره متوسط نداشته باشند. به این دانشجوها، دانشجوی ممتاز یا دیپلم قرمز اطلاق می‌شد. دانشجویانی که حائز رتبه ممتاز می‌شدند می‌توانستند تا مقطع دکترا ادامه تحصیل دهند. به من نیز چون دانشجوی ممتاز شده بودم بورسیه تحصیلی تا مقطع دکترا دادند.




البته وقتی ما به ایران برگشتیم با سفر مجدد من به شوروی سابق جهت ادامه تحصیل مخالفت شد چون نظر آن‌ها این بود که شما یک گروه ۱۲ نفره بودید و حالا شما به‌تنهایی نمی‌توانید جهت مسافرت اعزام شوید. در نتیجه من در آن زمان نتوانستم ادامه تحصیل بدهم.




در سال ۱۳۵۱ من را به بندر انزلی فرستادند و من مسئول سردخانه‌های استان گیلان شدم. چون در آن زمان حقوق من حدود ۱۰۵۰ تومان بود و من نیز می‌خواستم ازدواج کنم این حقوق برای من کافی نبود. لذا به کشتی گیلان رفتم که حقوق آن ۵۰۰ تومان بیشتر بود. من مسئول فنی کشتی گیلان شدم که کار آن صید کیلکا بود.




کار من در آنجا مدیریت سردخانه و انجماد ماهی‌ها در همان کشتی بود. البته در سال ۱۳۵۲ مرحله دوم قانون استخدامی کشور اجرایی شد و حقوق‌ها از ۱۰۵۰ تومان به ۲۸۰۰ تومان افزایش یافت. در آن سال من به خدمت نظام‌وظیفه رفتم و شش ماه خدمت نظام‌وظیفه را گذراندم. بعد از این مدت من دیگر به شمال نرفتم و مسئول فنی سردخانه مرکزی شیلات واقع در جاده جنوبی کرج شدم. دوره سربازی که به پایان رسید من هم مسئول فنی سردخانه و هم رئیس سردخانه مرکزی شیلات شده بودم. در سال ۱۳۵۳ بود که تدریس در تکنیکوم نفیسی تهران مجتمع آموزش صنعتی کشور را شروع کردم.




حالا می‌خواهیم به روسیه برگردیم. شما به مدت ۵ سال کارشناسی ارشد پیوسته را گذراندید. در دانشگاه‌های ما از ۱۴۰ واحد، حدود ۱۳۰ واحد آن مربوط به دروس تئوریک است. آیا در روسیه ماهیت دروسی که خواندید به این شکل بود یا اصولاً تفاوت داشت؟

 

 

دروسی که ما در روسیه می‌خواندیم با چیزی که در دانشگاه‌های ما تدریس می‌شد تفاوت داشت. آن اوایل من اصرار داشتم که برنامه روسیه را در دانشگاه‌ها پیش بگیریم تا فرد را به‌عنوان یک متخصص خاص در یک زمینه تربیت کنیم. برای مثال من حتی یک واحد گرمایش نگذرانده بودم. تمام واحدهایی که من گذرانده بودم در رابطه با سرمایش بود. در واقع اگر بخواهم قیاس کنم چیزی حدود ۶۰ تا ۶۵ واحد را فقط درباره تخصص سردخانه گذرانده بودم.

 

 

 

به‌عنوان‌مثال ما حدود ۹ واحد فقط در رابطه با کمپرسور داشتیم. ترمودینامیک ما، ترمودینامیک دمای پایین بود. هیچ درس تخصصی هم نبود که کارگاه و یا آزمایشگاه نداشته باشد. سیستم آموزشی در روسیه به شکلی است که باید در ابتدا نمره قبولی کارگاه یا آزمایشگاه را بدست بیاوری تا از شما در مرحله بعد امتحان تئوری گرفته شود؛ یعنی به این اهمیت می‌دهند که کار عملی را یاد گرفته باشی و آزمایشگاه را گذرانده باشی تا استاد مربوطه از شما امتحان بگیرد.

 

 

 

به‌عنوان‌مثال خود من دو کارگاه و دو آزمایشگاه درباره کمپرسور گذراندم. چون همه نوع کمپرسوری را تدریس می‌کردند از کمپرسور پیستونی تا کمپرسورهای دورانی، سانتریفیوژها و انواع دیگر را هر کدام یک استاد درس می‌داد و دروس آن از یکدیگر جدا بود. اسکرو که در آن زمان تازه آمده بود، ولی یک نمونه از آن در دانشگاه موجود بود که ما باید می‌رفتیم و از آن تست می‌گرفتیم.




عددها را عوض می‌کرد، دبی را عوض می‌کردیم و ما باید با توجه به آن دبی، محاسبات را انجام می‌دادیم و نتیجه را به استاد گزارش می‌کردیم. به‌عنوان‌مثال اتفاق دیگری که از یاد من نمی‌رود این بود که با توجه به این‌که چشمان من ضعیف بود برای من استنباط شده بود که جوشکاری برای من مضر است، قطعه‌ای را که استاد به من داده بود تا با قطعه‌ای دیگر جوش بدهم به مسئول کارگاه دادم تا برای من جوش دهد. وقتی استاد از من پرسید که شما جوشکاری را انجام داده‌ای من جواب مثبت دادم.

 

 

 

استاد به من گفت قطعه‌ای را که جوش داده‌ام برایشان ببرم. به‌محض اینکه قطعه را دید به من گفت این جوشکاری کار یک دانشجو نیست و کار یک استادکار است. حالا بیا با هم برویم و جلوی من جوشکاری را انجام بده. این جریان نشان می‌داد که آن‌ها به کار عملی و دانشجوی کاربردی اهمیت می‌دادند. خاطره دیگری که دارم این است که در سال آخر به ما ۳ درس مربوط به کشتی دادند.





یکی ساختمان کشتی بود و درس دیگر مهندسی صید بود. درس آخر مربوط به شناسایی ماهی‌های اقیانوس بود. یک بخشنامه صادر شد که چون تمامی دانشجویان این دوره که حدود ۳۵۰ نفر بودند باید برای کار به کشتی‌ها بروند این ۳ درس را نیز باید در کشتی بگذرانند.

 

 

 

خلاصه اینکه تمام فارغ‌التحصیلان این دوره باید این دروس را بگذرانند. البته وقتی صحبت از کارشناسی ارشد می‌کنم این نکته را نیز باید ذکر کنم که ما حدود ۲۰۰ واحد را گذرانده بودیم. ما از ۸ صبح تا ۸ شب در دانشگاه مشغول درس خواندن بودیم. این درست که دوره‌ها برای دانشجویان ۵ ساله بود ولی تعداد واحدی که پاس می‌کردند یکسان نبود.





تعیین می‌کردند که هر رشته‌ای باید چه دروسی را بگذراند تا در آن رشته متخصص شود؛ اما اگر از من بپرسید به شما می‌گویم که امروزه دیگر این سیستم کاربرد ندارد. البته این درست بود که بدین شکل نیاز صنعت کشور را تأمین می‌کردند و طی ۵ سال مهندسینی را که مورد نیاز صنعت کشور بود تربیت می‌کردند. ولی در حال حاضر کشور روسیه نیز به این نتیجه رسیده که مهندسین را کلی پرورش دهد و از آن سیستم باریک و صرفاً تخصصی فاصله بگیرد.





می‌خواهم مثالی در این زمینه برای شما بزنم. من از آن‌ها خواستم که مرا به شهر لنینگراد بفرستند. چون رشته سرما در لنینگراد و آستاراخان تدریس می‌شد. استاد فیزیک ما که رابطه نزدیکی با من داشت به من توصیه کرد که چون شما می‌خواهی در رشته سردخانه‌های صنعتی تخصص بگیری نباید به لنینگراد بروی چون در آنجا سردخانه‌های تجاری تدریس می‌شود و به درد صنعت شیلات نمی‌خورد.




این درست که در آنجا سردخانه تدریس می‌شد ولی سردخانه‌های تجاری مثل یخچال‌ها و یا سردخانه‌های داخل کامیون و رستوران‌ها را آموزش می‌دادند و شما باید به آستاراخان بروی چون در آنجا رشته سردخانه‌های صنعتی مانند شیلات تدریس می‌شود. لذا می‌بینیم که برای سردخانه‌های تجاری و سردخانه‌های صنعتی یک دانشکده مجزا در دو شهر مختلف در نظر گرفته بودند.



ادامه دارد…







انتهای خبر

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

;