پایان مهندسی

روح الله واصف – مدیرعامل و سردبیر پایگاه خبری تاسیسات نیوز: به نام خدا، همیشه دوست دارم در نوشته‌هایم از امید بنویسم و از فرداهایی که آرزوهای بزرگ ما به نتیجه خواهد رسید. تمام عمر مهندسی من به شادی برای اتمام موفق یک پروژه و هیجان آغاز پروژه‌ای جدید گذشته است. هرچه چالشی تر جذاب‌تر و هرچه سخت‌تر شیرین‌تر. اکنون اما نمی‌توانم از غصه‌هایم ننویسم. حال که روز مهندسی بی‌فروغ‌تر از همیشه می‌گذرد و تنها به تبریک تلفنی مهندسان به هم خوش می‌شود.
زمانی کشور ما سرزمین ساخت و سازهای بزرگ و هیجان‌انگیز بود. برج میلاد از خاک برمی خیزد وسر به آسمان می‌سابد تا مدرنیته تهران را به رخ برج زیبای آزادی بکشد. سالن اجلاس سران در شش ماه طراحی می‌شود و کتابخانه ملی با شکوه و فر ایزدی خود از بالا به جویندگان دانش می‌نگرد. آنچه در پشت این سازه‌های عظیم و شکوهمند باید دیده می‌شد، مهندسان مشاوری بود که شبانه‌روز فکر می‌کردند و خط می‌کشیدند و اعداد بی‌شماری را پشت هم قطار می‌کردند تا هنر مهندسی به جلوه درآید و از کاغذ به دیده نشیند. چنان‌که بتوان در آن قدم زد و حظ بصری برد.
تمام این سال‌ها قیمت‌ها برکشیدند و هزینه‌ها بالا رفت. قیمت آجر و خاک و لوله بالا و بالاتر رفت و قیمت مهندسی سعی کرد که بالا رود ولی نفس‌های این پیر فرتوت جواب مسابقه با جوانان را نداد و اکنون به شماره افتاده است. مانند بسیاری دیگر در کشور ما که از اصل نیفتادند ولی از اسب افتادند، ارج‌وقرب مهندسی نیز از بالا به زیر افتاد و اگر زمانی مهندسان به فکر خلق شکوه بودند اکنون به فکر گذران امور زندگی‌اند. بازرسی ساختمانی برای اندکی پول، دلالی برای درصدی از فروش، فروش پروانه یا مهر و امضاء! مهم نیست زشت است یا کریه یا حتی حرام که بر گرسنه رو به موت مردار هم حلال است.
مدیران عامل شرکت‌های مهندسین مشاور دیروز یا به خارج از کشور مهاجرت کردند یا به خارج از جهان! مهندسان جوان‌تر به فروش و کارمندی در شرکت‌ها رو آوردند تا صبح را به عصر برسانند و عصر را در منزل به طراحی تا صبح. دیگر برای هیچ کارفرمایی مهم نیست پروژه خود را به که می‌سپارد. شرکتی با ده‌ها سال سابقه یا مهندسی بی‌سابقه. اکنون این پول است که حرف می‌زند. حرف اول و آخر. اگر کار را هم انجام دادی حالا کارفرما می‌تواند تو را معطل کند تا ماه‌ها. چه اهمیتی دارد شرکت تو در چه وضعیتی است و تو در چه حالی با این همه کارمند و قبض و صاحب‌خانه منتظر سر ماه. اکنون کت تن کارفرما است!
این‌چنین است که شرکت‌ها از صدر به زیر می‌آیند و چراغ‌ها خاموش می‌شوند. حتی بچه‌های باهوش دهه هشتاد و نودی هم دیگر مهندسی نمی‌خواهند. چون پولی در آن نیست. پدرهای مهندس پاسی از شب به خانه می‌آیند و روزهای تعطیل بازرسی گاز و آب دارند. بی لبخند و بی‌امید. امید. امید. چه لغت دوست‌داشتنی ولی ناآشنایی. دور از دستان ما و کم‌کم دور از لبان ما.
روز مهندس مبارک. روز کسانی که در بن‌بست های زندگی درحال یافتن راه یا ساختن راهند ولی برای خود راهی نیافته‌اند!
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

;