تاسیسات نیوز / سعید سعیدی: سالها پیش که در سنین رشد به سر میبردم، پدرم صاحب یک شرکت چوبفروشی بود که کسب و کار آن با قطع درختان و فروش چوبها به صورت الوار مرتبط بود. به خاطر موقعیت شغلی پدرم، مرتب به مکانهای جدیدی از جمله جزایر دورافتاده از سواحل غربی بریتیش کلمبیا در کانادا نقل مکان میکردیم. از این رو، در خاطرات کودکی من، تجهیزات بزرگ و افرادی با جثههای عظیم جای گرفتهاند که با این تجهیزات سر و کار داشتند. این بخشی از گفتههای رییس فعلی انجمن مهندسان گرمایش، سرمایش و تهویه مطبوع آمریکا (اشری) است که داستان ورودش به دنیای تاسیسات را در ادامه خواهید خواند:
«دارِل کِی بویس» رییس انجمن اشری در ادامه میگوید: بعد از بسته شدن شرکت پدرم، ما همچنان به نقل مکان کردن از این شهر به آن شهر، ادامه میدادیم و همین مساله باعث شده بود تا من در مدارس مختلفی تحصیلاتم را ادامه دهم.

در سن ۱۴ سالگی، پدرم خانواده ما را ترک کرد. مادرم، خواهر کوچکترم و من رفاه و شرایط خوبی که در گذشته داشتیم را از دست دادیم. از آن پس، من نقش مرد خانه را پیدا کردم و تمام کارهای خانه به عهده من درآمد. شاید باورتان نشود، اما در آن دوران پول نداشتیم که به لولهکش یا برقکار بدهیم تا کارهای لولهکشی و برقکاری خانه را انجام دهد. از این رو، من مسئول تعمیرات و برطرف کردن مشکلات لولهکشی فاضلاب یا کارهای برقی در خانه بودم. آنجا بود که اهمیت ایمنی، عملیات ساختمانی و کار تاسیسات ساختمانی را درک کردم و علاقه و کنجکاوی در کارهای ساختمانی در من ایجاد شد.
در سن ۱۵ سالگی که به دبیرستان وارد شدم، از آنجا با یک تور به بازدید یک کارخانه برق (نیروگاه) رفتیم. در بازدید از کارخانه، این سوال در ذهن من آمد که مسئول این تجهیزات بزرگ کیست؟ وقتی از لیدر تور سوال کردم، او گفت مسئولیت این کار با مهندسان مکانیک است و از همان جا جرقه مهندسی مکانیک در ذهن من زده شد.
بعد از بازدید از تور و بازگشت به کلاس، باید یک صفحه انشا در مورد شغلهای مورد علاقهمان در آینده مینوشتیم؛ انشای من در مورد مهندسی مکانیک بود. این علاقه آنقدر قوی بود که حتی بعد از دانشگاه نیز در مورد تکنولوژی مهندسی مکانیک مطالعه کردم و در نخستین شغل دائمیام، بهعنوان طراح سیستمهای مکانیکی HVAC در دانشگاه آلبرتا فعالیت میکردم.
هر زمان که وظایفی برای طراحی سیستمهای تهویه به من محول میشد، من به سراغ طراحان ارشد میرفتم و از آنها کمک میگرفتم. آنها هندبوکهای اشری را به من معرفی میکردند و میگفتند: تمام چیزهایی که نیاز داری بدانی در این کتاب چهارجلدی موجود است و من خود را غرق در هندبوکهای اشری کرده بودم.

