در بحبوحه شروع تحریمهای نوبت دوم کشور عزیزمان، یکی از مسئولان مملکتی اشارهای کرد که اگر روند سرمایهگذاری کشورهای خارجی در کشور ما تسریع میشد و حجم سرمایهگذاری بالا میرفت، تحریم اتفاق نمیافتاد. صرفنظر از مباحث سیاسی و بحرانهای فعلی منطقه و منافعی که قدرتهای سلطهگر جهانی در این خاورمیانه شیرین و خوشطعم میبینند، این اظهار نظر چندان هم بیراه نیست.
در سال ۲۰۱۵، سهم ایران در GDP یا همان تولید ناخالص داخلی نسبت به کل جهان چیزی در حدود ۰٫۶ درصد بوده است. این عدد در هند ۲٫۸، در انگلستان ۳٫۸، در ژاپن ۵٫۹ و البته در چین ۱۴٫۸ درصد بوده است. این یعنی از هر یکصد کالایی که در جهان برای انتهای زنجیره مصرف تولید میشود و پس از تولید به مصرف میرسد، تنها ۰٫۶ درصد متعلق به ایران بوده و بقیه را سایرین تولید کردهاند.
حال مشخص است که اولاً مسیر حرکت کالاها بیشتر باید به سمت داخل بوده باشد تا خارج؛ ثانیاً چقدر در اقتصاد جهانی کشور عزیز ما به عنوان یک شریک مهم دیده میشود. البته باید توجه کرد که تولید ناخالص داخلی همه بازی نیست. نروژ در همان سال ۰٫۵ درصد از سهم جهانی را به خود اختصاص داده است.
پس عوامل مهم دیگری هم باید بررسی شود. بهعنوان مثال، سنگاپور بدون یک قطره نفت به قطب نفت و پتروشیمی تبدیل شده است یا کشورهای سوئد، سوییس و نروژ مفاهیمی جدید را با نام International Marketing به جهان عرضه کردهاند. تفکراتی که مرزها را در نوردیده است و جهان را بهعنوان یک دهکده کوچک با محلات متعدد میبیند. این گونه است که پیمانهای متعددی چون نفتا و یا اتحادیه اروپا و مانند اینها شکل میگیرد تا هر قطعه از یک اتومبیل در جایی از دنیا ساخته شود و در نهایت در جایی دیگر مونتاژ شود و در جایی دیگر فروخته شود. این راهی است که اگر دولت ما نمیداند یا نمیتواند صنعتگران ما باید بروند. البته مفاهیم جدید تفکر جدید و نیروی جوانتر میخواهد.