آقای سرما – ۷ (آخرین قسمت)
س: آقای دکتر ما در حال حاضر انجمنهایی داریم که در حال کار کردن هستند مثل انجمن حرارتی و برودتی. شما که از اعضای هیئتمدیره انجمن حرارتی و برودتی هستید، آیا فکر نمیکنید که این انجمن در حال گسست از بیرون خود میباشد؟
ج: این گسست را من نیز قبول دارم منتهی امکانات این انجمنها زیاد نیست. حتی اگر ما یک کنفرانس را برگزار میکنیم با هزار و یک مشکل روبرو میشویم چون وزارت علوم عملاً از این انجمنها حمایتی نمیکند. از جهت دیگر اینکه ما از این انجمنها و سندیکاها زیاد داریم که هر کدام برای خود کنفرانس جداگانه برگزار میکنند. چون هزینه این کار زیاد است ما نمیتوانیم کار را بهخوبی پیش ببریم.
س: آقای دکتر آیا اهل مسافرت رفتن هستید؟
ج: بله. اکثر اوقات با خانواده به مسافرت میرویم. در بلغارستان نزدیک شهر وارنا جایی را تهیه کردیم که هر یک سال و نیم در میان به جهت استراحت به آنجا میرویم. در ایران هم اکثر اوقات برای تعطیلات به شمال میرویم.
س: شبها معمولاً چه ساعتی میخوابید؟
ج: معمولاً زودتر از ساعت یازده و نیم شب نمیخوابم. حول و حوش ساعت دوازده و نیم به خواب میروم و ساعت شش صبح نیز از خواب برمیخیزم.
س: اگر دلتان بگیرد چهکاری انجام میدهید؟
ج: اگر دلم بگیرد به سر آن تکه زمین میروم و کار کشاورزی میکنم. در سالهای قبل نیز یادم میآید که جدول حل میکردم.
س: اهل آشپزی هستید؟
ج: بله آشپزی هم میکنم. چندین غذا را همیشه من در منزل درست میکنم مثل املت و کباب و غیره.
س: آیا شعر میخوانید؟
ج: نه زیاد اهل شعر خواندن نیستم.
س: غذای مورد علاقه شما چیست؟
س: من قورمهسبزی را خیلی دوست دارم.
س: بزرگترین تفریح شما چیست؟
ج: بهترین تفریح من با خانواده سفر کردن است.
س: چند نفر از بهترین شاگردهای خود را نام ببرید.
ج: یکی از شاگردهای خوب من آقای دکتر سلطانی هستند. آقای دکتر بشرحق که اولین نمره ۲۰ را از من گرفتند و در حال حاضر قائممقام دانشگاه هستند. آقای دکتر مافی که واقعاً به ایشان افتخار میکنم. آقای دکتر افشار که در دانشگاه آزاد تهران شرق مشغول به فعالیت هستند. آقای دکتر سفیدگر و آقای دکتر بزمآرا که قبلاً در دانشگاه آزاد رودهن مشغول به کار بودند و در حال حاضر در یک شرکت خصوصی در حال فعالیت هستند.
س: اگر به گذشته برگردیم، آیا مجدداً همین مسیر را طی میکنید؟
ج: بله همین مسیر را انتخاب میکردم و ادامه میدادم. البته در آن سالها استاد کم بود و چیزی که باعث شد نام من بر سر زبانها بیفتد، روش تدریس من بود. چون همه اساتید اکثراً در غرب تحصیلکرده بودند، روش تدریس آنها با من که در روسیه تحصیلکرده بودم کمی تفاوت داشت. آن زمان من تنها کسی بودم که به روسیه رفته بود لذا یکمرتبه جلبتوجه کردم. یکزمانی در صنعت مشغول به کار بودم ولی حدود ۲۵ الی ۳۰ ساعت در هفته نیز تدریس داشتم در حالیکه استادان معمولی در هفته حدود ۱۰ تا ۱۲ ساعت تدریس میکردند.
س: فرض کنید با شما تماس گرفتند و شما را مجاب کردند که یک هفته دیگر به یک مسافرت چندین ساله خارج از کشور باید بروید. در اینیک هفته آخر چه کارهایی انجام میدهید؟
ج: ابتدا به سراغ دوستان و آشنایان میروم. اگر در جایی مشغول به کار هستم به خاطر این مسافرت از آنها عذرخواهی میکنم و یک جانشین برای خودم معرفی میکنم و مقدمات سفر را آماده میکنم.
س: حالا اگر این مسافرت برای دو روز دیگر باشد، آنگاه چه میکنید؟
ج: از همسرم کمک میگیرم و میگویم برود به آنها بگوید که برایش اتفاقی پیشآمده و نمیتواند به این مسافرت بیاید.
س: اگر به شما بگویند یک ساعت دیگر به این مسافرت میروید آن موقع چه میکنید؟
ج: طبعاً چون هیچوقتی ندارم فقط مقدمات سفر را آماده میکنم.
س: بزرگترین عیب شما چیست؟
ج: بزرگترین عیب من همین کشیدن سیگار است.
س: بزرگترین حسن شما چیست؟
ج: بزرگترین حسن اخلاقی من، گذشت است.
س: اگر بخواهید برای مهندسین جوان نصیحتی داشته باشید، چیست؟
ج: اگر دانشجو باشند به آنها نصیحت میکنم که از فرصتهایی که الآن دارید نهایت استفاده را ببرید و بعدها پشیمان خواهید شد که از این فرصتها استفاده نکردید. دومین نصیحتی که دارم طرز برخورد صحیح با فرزندان است. ما به خاطر برخوردی که پدرانمان با ما داشتند سعی کردیم که فرزندان ما با سختی بزرگ نشوند ولی باید طوری فرزندها را پرورش دهیم که بفهمند گذران زندگی بدون تلاش امکانپذیر نیست.
س: آقای دکتر چند کلمه را میگویم و از شما میخواهم به اختصار دربارهشان توضیح دهید.
احمدینژاد: خرابکار
روحانی: سیاستمدار
ایران: وطن
سردخانه: نگهدارنده
جنگ: ویرانی
کنفرانس گرمایش و سرمایش: اطلاعات جزئی
مادر: عزیز
همسر: همراه
فرزند: جگر
شیلات: وجود ندارد
پرچم ایران: افتخار
بازنشستگی: استراحت ولی نه برای همه
آقای دکتر کعبی نژادیان: فعال
آقای طباطبایی: کارگشا
موسوی نائینیان: معلم
با تشکر از شما و وقتی که در اختیار ما گذاشتند.
انتهای خبر