نجات دریاچه ارومیه با دو دیدگاه
به گزارش تاسیسات نیوز، انجمن اقتصاددانان ایران در نشستی با محوریت «نجات دریاچه ارومیه و اقتصاد آب» به این موضوع پرداخته که چرا امروز دریاچه ارومیه بیش از ۹۰ درصد از آب خود را از دست داده و به نمکزار تبدیل شده است؟
تحلیلگران بخش آب معتقدند خشک شدن این دریاچه نتیجه توسعه ناپایداری است که در طول سالهای گذشته در ایران رقم خورده؛ توسعه ناپایداری که به دلیل نبود آمایش سرزمین و عدمتوجه به برنامهریزی و مدیریت در این بخش منجر به شکلگیری حال و روز وخیم این دریاچه در سالهای اخیر شده است.
در این میان برای نجات دریاچه ارومیه دو دیدگاه متفاوت وجود دارد؛ دیدگاه نخست کلید نجات را در حوضههای آبریز این دریاچه میداند و دیدگاه دیگر مبتنیبر احیای دریاچه ارومیه به کمک آب بازگردانده شده از دریای خزر است. در دیدگاه نخست این موضوع مطرح است که در جهت تحقق بندهای هشتگانه اقتصاد مقاومتی، سه ناجی «اجرای عملیات آبخیزداری و آبخوانداری در عرصههای منابع طبیعی حوضه»، «اصلاح الگوی کشت» و «حسابرسی آب در حوضه» برای احیای دریاچه ارومیه در دستورکار متولیان قرار گیرد و در دیدگاه دوم موضوع انتقال آب دریاچه خزر به دریاچه ارومیه پیشنهاد میشود.
استدلال طرفداران انتقال آب این است که به دلیل حاکمیت بیچون و چرای قوانین ترمودینامیک و اصول بنیادین «هیدرو ترمال» در مساله و بحران وخیم خشک شدن دریاچه ارومیه، ضمن لزوم احیای حقابه طبیعی سالانه حدود ۴ تا ۶ کیلومترمکعب، ناچار باید مقداری آب کمکی هم از خارج حوضه آبگیر به دریاچه ارومیه تزریق شود تا دریاچه قابل احیا شود.
به اعتقاد آنها، با این انتقال آب میان حوضهای، بدنه آبی ثابتی که شرط لازم برای تداوم حیات و پایداری هیدرولوژیک دریاچه ارومیه است، دوباره شکل گرفته و بازمیگردد.
درباره ظرافت و شکنندگی و آسیبپذیری دریاچه ارومیه در این روزها همین موضوع کافی است که بدانیم، نسبت سطح آب ۶ هزار کیلومتر مربعی آن به عمق میانگین ۸ متریاش، مشابه یک ورق کاغذ تحریر سفید معمولی به ضخامت ۱/ ۰ تخمین زده میشود. در مباحث مربوط به بحران خشکشدن دریاچه ارومیه، سوال اصلی این است که تحت چه شرایطی و چگونه این دریاچه قابل بازسازی و احیای دوباره در قد و قامت تاریخی خود خواهد بود؟
بررسیها نشان میدهد نقطه نظرات مطرح شده تا به حال، طیف وسیعی از راهحلهایی مانند تعطیل کردن و برچیدن بخشهای بزرگی از کشاورزی و باغداری بهشدت آبدوستی که در چند دهه اخیر در مقیاسی فراتر از ظرفیتهای آبی حوضه آبگیر دریاچه، گسترش بیرویهای یافته است یا تغییر الگوهای کشت به منظور تعدیل میزان مصرف آب در کشاورزی و باغداری با هدف آزاد کردن و احیای حقابه طبیعی سالانه دریاچه و یا انتقال آب از منابع میان حوضهای مانند زاب و ارس یا پمپاژ آب از دریاچه خزر، وان ترکیه، سوان ارمنستان و… را شامل میشود.
حال این سوال مطرح است که کدام راهکار میتواند این دریاچه را احیا کند؟ تحلیلگران بخش آب معتقدند دریاچه ارومیه، همانند موارد مشابه دیگر بحرانهای محیط زیستی در ایران و جهان، طی یک فرآیند رشد و توسعه ناپایدار در طول سه دهه اخیر، صدمات اساسی دیده و مهمترین و حیاتیترین داشته خود را که یک بدنه ثابت و به اندازه آبی (حدود ۲۵ تا ۳۰ کیلومتر مکعب) بوده را از دست داده است. در گزارش پیشرو دو دیدگاه درمورد چگونگی نجات دریاچه ارومیه از سوی انجمن اقتصاددانان ایران ارائه شده است.
دیدگاه اصلاح کشت
دیدگاه نخست اصلاح کشت در حوضههای آبریز حوزه دریاچه ارومیه را پیشنهاد میدهد که از سوی حبیب شایانفر، عضو انجمن نجات دریاچه ارومیه ارائه شده است. بهگفته این کارشناس برای احیای دریاچه ارومیه علت را نباید در خود دریاچه واکاوی کرد، چرا که چالش اصلی در حوضههای آبریز دریاچه ارومیه قابل جستوجو و بررسی است.
وی در ادامه پدیده خشک شدن دریاچه ارومیه را نتیجه توسعه نامتوازن و غلبه منافع فردی به منافع عمومی میداند. به باور شایانفر، نجات دریاچه ارومیه به همبستگی ملی با نادیده گرفتن منافع فردی و توجه عمیق به سرمایههای اجتماعی با اندیشه نوین برای فردا نیاز دارد. از سوی دیگر نگرشی به تفکر «از قطره تا دریا» این موضوع را تبیین میکند که الگوی پیشنهادی برای حوضه آبریز دریاچه ارومیه باید در قالب برنامهریزی برای شرایط بحرانی و خشکسالی و همگام با استفاده بهتر از منابع آب در بخشهای صنعت، شرب و بهداشت و کشاورزی ارائه شود.
همچنین به گفته این تحلیلگر، با ثابت ماندن سطح کشت و تولید، مقدار آب مورد نیاز با ۴۰ درصد کاهش مصرف آب (با حداکثر استفاده از منابع آب در مراحل انتقال و آبیاری داخل مزارع و باغها و کاربرد روشهای حفظ رطوبت حداکثری خاک) ارزش تولیدات کشاورزی تا چهار برابر افزایش مییابد و با تامین حقابه دریاچه ارومیه در حد ۳/ ۱ میلیارد مترمکعب سالانه، میتوان نجات دریاچه را در طول ۱۰ سال آینده شاهد بود.
آگاهی عمومی به عواقب وخیم خشک شدن دریاچه ارومیه و درک عمیق مشکل بهوجود آمده در حد یک فاجعه، ایجاد اعتماد متقابل کامل بین دولت و مردم با افزایش سرمایههای اجتماعی، آموزشهای مستمر و اطلاعرسانی توسط رسانههای عمومی و کلیه مجامع و محافل، ضرورت گذشت از برخی منافع فردی برای جلوگیری از ازدست دادن منافع عمومی، امید به عزم و همت جمعی برای حفظ آب و خاک برای نسلهای بعدی نه بهعنوان یک میراث بلکه بهعنوان یک امانت، از دیگر مواردی است که باید برای نجات دریاچه ارومیه نهادینه شود.
البته در این مسیر الزاماتی همچون ابلاغ نتایج مطالعات به ستاد احیای دریاچه ارومیه و مسوولان استانی، تهیه و تدوین برنامه استانی تولید محصولات زراعی و باغی تا افق ۱۴۰۵ بهصورت سالانه توسط استانها بر مبنای الگوی ابلاغ شده، تامین اعتبارات و امکانات لازم برای تحقق الگویی با اعلام موارد توسط وزارت جهادکشاورزی، پایش اثرگذاری سهم اصلاح الگوی کشت در احیای دریاچه و تعادل منابع و مصارف، تعیین تکلیف چاهها و منابع برداشت غیرمجاز و کنتورگذاری جهت ایجاد امکان بیلانبندی آب و تدقیق آب قابل برنامهریزی بهصورت سالیانه توسط وزارت نیرو برای احیای این دریاچه نیز به چشم میخورد.
در این میان انجام روشهای نوین زراعی مانند استفاده از بذور زودرس، استفاده از ماشینآلات مناسب خاکورزی و حفظ رطوبت در خاک و شخم بدون برگردان، استفاده از کودهای آلی و زیستی بهجای قسمتی از کودهای شیمیایی، کاهش تلفات آب در مرحله انتقال و داخل مزارع و باغها و لولهگذاری تمام چاهها و قنوات کشاورزی از برداشت تا محل انشعاب از دیگر روشهایی است که بهعنوان راههایی که میتواند حوضههای آبریز دریاچه ارومیه را تقویت کند مورد توجه قرار گرفته است.
دیدگاه انتقال آب
اما دیدگاه مقابل دیدگاه اصلاح الگوی کشت، دیدگاه انتقال آب از دریای خزر به دریاچه ارومیه است که بهعنوان یکی از ناجیهای این دریاچه مطرح میشود. این دیدگاه که با ارائه کتابی به نام «احیای دریاچه ارومیه به کمک آب بازگردانده شده از خزر» از سوی حسین گلابیان مطرح شد، این موضوع را بیان میکند که خروج از وضعیت بحرانی حاکم بر دریاچه ارومیه و حوضه آبگیر آن، علاوه بر احیای بدون تخفیف و تمام و کمال حقابه تاریخی درون حوضهاش، بدون دریافت مقدار و حجم معین و مشخص «آب کمکی اضافی» برای یک بازه زمانی کوتاه و محدود در این مورد خاص دریاچه خزر بعید، نشدنی و ناممکن ارزیابی میشود.
آوردههای آبی سالانه حوضه آبگیر دریاچه ارومیه، تنها برای خنثیسازی بخشی از «پتانسیل تبخیری» بیش فعال شده کنونی انرژی و حرارت خورشیدی تعطیل ناشدنی وارده تکافو شده. بنابراین با تکیه بر آن مقدار آب سالانه، بدنه آبی از دست رفته را نمیتوان به حال اولیه و قابل دوام بازگرداند. به گفته طرفداران این دیدگاه برای بازسازی یک بدنه آبی ثابت ۲۰ تا ۳۰ کیلومتر مکعبی، در یک مدت محدود و به مقدار کافی، باید آب بهصورت یکسره و بیوقفه به دریاچه انتقال پیدا کند تا به همراه سهمآبه دریافتی از محل بارندگیهای درون حوضهای، شرایط را بتوان به وضعیت عادی بازگرداند.
آنان معتقدند تنها پس از بازسازی یک بدنه ثابت آبی متناسب و به اندازه برای دریاچه ارومیه است که تعادل حیاتی و تعیینکننده هیدروترمیک از دست رفته آن، بازسازی و در نتیجه توان تبخیر انرژی خورشیدی به میزان و حجم دریافتهای سالانه آب از محل بارشهای حوضههای آبریز کاهش یافته و تعدیل میشود.
انتهای خبر