پایان کل منابع آب زیرزمینی کشور

به گزارش تاسیسات نیوز به نقل از دنیای اقتصاد، کم‌آبی همچنان در صدر معضلات محیط‌زیستی کشور قرار دارد؛ معضلی که گریبانگیر تمام کشور شده و از آن به‌عنوان بزرگ‌ترین چالش یاد می‌شود. روزی نیست که از تنش و بحران آب در ایران نوشته یا صحبت نشود، و از آن، با عنوان تاراج کشور و ورشکستی کامل، نام برده نشود. این نوشتار به بررسی آمارهای مربوط به منابع آب، بارش‌ها و برداشت‌ها می‌پردازد و در انتها، بیان می‌دارد که تا چند روز دیگر، کل منابع آب زیرزمینی کشور به اتمام می‌رسد و به علت فقط سخن‌پراکنی، عدم همت در این زمینه و نبود مدیریت جامع و یکپارچه و به‌خاطر نبود آب مورد نیاز در آینده‌ای نزدیک، شوربختانه کشور به یک ایست قلبی کامل گرفتار خواهد شد.

میزان متوسط بارندگی سالانه در کشور حدود 250 میلی‌متر است که اگر آن را در مساحت کشور ضرب کنیم، مجموع بارش سالانه در کشور 400 میلیارد مترمکعب می‌شود. از این میزان حدود ۹۲ میلیارد مترمکعب روان آب، ۲۵ میلیارد مترمکعب آب‌های نفوذی و ۱۳ میلیارد متر مکعب جریان‌های سطحی است. اين حجم بارندگی شامل ميزان تلفات و تبخیر (سالانه 10 میلیارد مترمکعب از آب شیرین ذخیره شده کشور در پشت مخزن سد‌ها، تبخیر می‌شود) بوده که با حذف آنها، آب قابل استفاده به‌طور متوسط حدود ۹۵ میلیارد مترمکعب برآورد مي‏شود.البته ضروری است به بیان شود که ایران کشوری است که ۸۵ درصد آن در منطقه خشک و نیمه‌خشک قرار دارد، میزان بارش سالانه‌اش، یک‌سوم متوسط جهانی و میزان تبخیر آن، ۲۰درصد بیشتر از متوسط جهانی است. به‌خاطر همین است که بعد از آخرین دوران یخبندان تاکنون همواره در معرض خشکسالی و قحطی آب قرار داشته است. علاوه بر آن، پراکنش بارش در جغرافیای ایران یکسان نیست؛ به‌گونه‌ای است که 56 درصد بارندگی در 30 درصد پهنه کشور اتفاق می‌افتد. پراکنش بارندگی در کشور از 50 میلی‌متر در مراکز کویری تا 1600 میلی‌مترمکعب در بخش‌های شمالی پراکنده است و در 28 درصد از پهنه کشور یعنی یک سوم مساحت کشور سالانه کمتر از 100 میلي‌متر بارندگی داریم. به‌خاطر همین است که سرانه آب تجدیدپذیر در ایران نصف آسیا، یک نهم آمریکای شمالی و یک چهارم متوسط جهانی است.حال سوال اینجا است که چه کاری انجام داده‌ایم که امروزه این چنین بحران آب دامنگیر کل کشور شده است؟ پاسخ کوتاه به این سوال، همانا «بحران طبیعی کمبود آب» نیست، بلکه «بحران مدیریت آب» است. مشکلات امروز ناشی از انجام پروژه‌ها و برنامه‌ریزی‌های ضد طبیعت دیروزمان است. روزی که قرار بوده پروژه‌‌ها، مشکلات ما را حل کنند، خود پروژه‌‌ها مشکل ما شده‌اند و حتی مشکلات قبلی را چندین برابر کرده‌اند.

سخنان دکتر عیسی کلانتری، وزیر پیشین کشاورزی و دبیر ستاد احیای دریاچه ارومیه، در کنار تالاب بین‌المللی گاوخونی به مناسبت روز جهانی تالاب‌ها در ۱۰ بهمن ۱۳۹۳، دارای هشدارهای بسیار جدی بودند. ایشان با بیان اینکه ۷۵درصد آب‌های شیرین فسیلی صدها هزار ساله کشور را فقط در همین ۳۵ سال به مصرف رسانده‌ایم که ۶۳درصد آنها در ۸ سال گذشته بوده است و از آنجا که به‌طور متوسط ۱۰۰درصد آب‌های تجدیدپذیر کشور را برداشت می‌کنیم (در دشت مشهد حتی ۱۳۶درصد)، آن را یک فاجعه ملی، تاراج منابع، کویری شدن سرزمین، نسل‌کشی و کشورکشی نام‌گذاری کرده‌اند.در سال ۱۳۵۰ تنها 50 هزار چاه در کشور وجود داشت اما اکنون بیش از 15 برابر یعنی ۷۷۰ هزار چاه مجاز و غیرمجاز در سطح کشور حفر کرده‌ایم. نگرانی بیشتر آن هنگام است که بدانیم در‌ سال ٨٩، تعداد چاه‌‌های غیرمجاز از حدود ١٠٣‌هزار حلقه در مدت ٣‌ سال به افزون‌ بر ٢٥٠‌هزار حلقه چاه رسید و براساس آن، برداشت آب از 10 به 50 ميليون مترمکعب افزایش یافت. تعداد کل سدهاي کشور که تا قبل از پيروزي انقلاب ساخته شده است 27 سد بود ولی در حال حاضر تعداد سدهاي درحال بهره‌برداري، ۶۴۷ سد، تعداد سدهای در حال طي مراحل مطالعاتي، ۵۳۷ سد و تعداد سدهای در حال ساخت، ۱۴۶ سد مي‌باشند (جمعا ۱۳۳۰ سد!). این پیشرفت در تعداد، افتخاری کاذب بیش نبوده زیرا کوبیدن بر طبل سدسازی با صرف میلیاردها تومان، نه تنها نتوانسته به مدیریت آب کمکی کند بلکه وضع را وخیم‌تر هم کرده است. هم اکنون سدها با پایین‌ترین ظرفیت‌شان کار می‌کنند ‌که به‌طور متوسط مخازن سدهای کشور حدود 41 درصد پر هستند و با کاهش ۲۱درصد ورودی سدها نسبت به سال گذشته، این ذخیره هر روز کمتر هم می‌شود. 11 ميليارد مترمكعب مخزن سدها در حالي بلااستفاده مانده كه بنا بر پژوهش‌هاي صورت گرفته، ساخت هر مترمكعب مخزن به‌طور متوسط 12 دلار هزينه دارد. مسوول این اتلاف منابع مالی کیست؟

کشور ایران یکی از 10 کشور تخریب‌گر طبیعت و همچنین یکی از ۱۰ کشور تولیدکننده گازهای گلخانه‌ای به شمار می‌رود. این کارکردها که برآیند مدیریت ناصحیح و غیرعلمی هستند و کمی هم گرمایش زمین، باعث شده‌اند که حجم بارش باران و برف نسبت به سال آبی گذشته، به ترتیب، 27درصد و ۲۰درصد کاهش یابد (بیانگر خشکسالی هواشناسی)، رواناب‌ها (آب‌های سطحی)، ۴۶درصد افت کنند (بیانگر خشکسالی هیدرولوژیکی)، سالانه 70 درصد بارش‌های کشور تبخیر شود، بیلان آبی ۷۸درصد دشت‌های کشور (یعنی ۴۷۵ دشت از مجموع ۶۰۹ دشت)، منفی شود، و ۴۹درصد از آبخوان‌ها (دشت آب زیرزمینی، یعنی ۲۹۶ از ۶۰۳ آبخوان کشور؛ این آبخوان‌‌ها زیر زمین هستند و وضعیت بحرانی آنها قابل مشاهده نیست) خشک یا در حال خشک شدن هستند، به‌طوری که بیان می‌شود ۲۰ سال زمان می‌برد تا سفره‌های زیرزمینی کشور احیا شوند. نکته وقتی برجسته‌تر می‌شود که بیان می‌شود سرانه آب کشور به ١٠٠٠ مترمکعب رسیده (یعنی ورود کامل به مرحله تنش مزمن) که در برخی از مناطق کشور این میزان به کمتر از ۳۰۰ مترمکعب (یعنی ورود به مرحله تنش‌ حاد) رسیده است. با این حال، هم اکنون باز هم ۶۳درصد آب شرب آحاد جامعه از طریق آب‌های زیرزمینی و ۳۰درصد از آب‌های سطحی تامین می‌شود. علاوه بر آن، جانمایی و استقرار غلط صنایع با نیاز آبی بالا در مناطق خشک و کم‌آب (مثل اصفهان و یزد)، و مثالی واضح‌تر، انجام بیش از 30درصد صنعت کشور در تهران و تبدیل پایتخت ایران به قطب خدمات، گردشگری و تولید، و به‌خاطر تمرکزگرایی و مدیریت بالا به پایین، سالانه پذیرای ۸۰ هزار نفر مهاجر است، که همه و همه، ضمن ایجاد آلودگی‌های آب، هوا و خاک، تنش و بحران آب را دو صد چندان کرده‌اند. با تمام این تجربه‌های نادرست و با وجود تهدید سومالی شدن ایران و كويري شدن دشت‌ها و بدتر شدن اوضاع منابع آب کشور، شوربختانه، شنیده شده که وزارت نیرو بعد از حفر چاه‌هاي عميق 300 تا 500 متري، هم اکنون، به جای برداشت فقط از سطح سفره‌هاي زيرزميني آب و جلوگیری از كف‌شكني و احداث چاه‌هاي عميق جديد، به فکر احداث چاه‌های ۲ هزار متری است تا آب‌های آهکی را استخراج کند كه اين، بار دیگر، يك اشتباه جبران‌ناپذير است.

مدیریت آب، یک مساله پیچیده، علمی و فراگير است ولی ما آن را مقطعی و سطحی دیدیم. طبق برآوردها، ۹۲درصد آب کشور در بخش کشاورزی (اکثرا سنتی و غرقابی) مصرف می‌شود که بازدهی این بخش، ۳۰درصد است، یعنی ۷۰درصد از آب، هدر می‌رود. علاوه بر آن، نحوه كشت ما هم متناسب با وضعيت آبي كشور نيست، به‌طور مثال بسياري از محصولاتي كه ما توليد مي‌كنيم آب زيادي مي‌طلبند و همه اين مسائل باعث مي‌شود فشار آب بيشتر ‌شود. از طرف دیگر، به جای حدود 160 هزار میلیارد تومان پولی که در طول هر برنامه پنج‌ساله صرف مدیریت سازه‌ای، یعنی سدسازی و طرح‌های انتقال آب می‌شود، اگر یک‌سوم یا یک‌پنجم آن برای ارتقای نرم‌افزاری بخش کشاورزی هزینه می‌شد تا ضایعات در بخش کشاورزی به حد نرمال برسد، وضعیت به کلی متفاوت بود. الان ضایعات بخش کشاورزی، پنج تا شش برابر حد نرمال است. بسیاری از محصولات غذایی که با این آب اندک تولید می‌شوند، به‌خاطر تکنیک‌های ضعیف بسته‌بندی، نداشتن سردخانه و سیلوی مناسب از بین می‌روند و نهایتا به دست مصرف‌کننده نمی‌رسند. به هر حال، اینکه محور توسعه را توسعه کشاورزی دیدیم و با جانمایی نادرست سازمان جنگل‌ها در زیر مجموعه سازمان کشاورزی، به محیط‌زیست و طبیعت پشت کردیم و با بی‌رحمانه‌ترین اقدامات با این آفریده‌ها رفتار کردیم.

 بزرگ ترین اشتباه بود به‌طوری که امروزه سدسازی مسوول مستقیم نابودی میلیون‌ها هکتار از جنگل‌های کشور به شمار می‌رود. علاوه بر آن، با جانمایی نادرست مدیریت آب در زیرمجموعه بخش وزارت نیرو، این وزارتخانه را مسوول تامین آب مورد نیاز دیگرِ وزارتخانه پرمصرف کردیم! نتیجه تمام اقدامات نابخردانه‌مان، نه تنها عوارض اقتصادی و زیست‌محیطی، بلکه عوارض اجتماعی و سیاسی کشور (تضاد‌ها و نزاع‌‌هایی بر سر توزیع آب در کشور) را نیز افزایش داده است. از طرف دیگر، با اینکه فقط ۲درصد از منابع آب تجدیدپذیر به مصرف صنایع (که غالبا به دلیل فرآیندهای قدیمی موجب افزایش آلاینده‌ها در فاضلاب خروجی و تخلیه به محیط و نهایتا آلودگی آب می‌شوند) و ۶درصد آنها در بخش شرب شهری مصرف می‌شود، کسانی هستند که به‌جای تمرکز روی علت اصلی مصرف‌کننده و اتلاف آب، فشار را به مردم شهری آورده و آنها را با تهدید جیره‌بندی، به صرفه‌جویی دعوت می‌کنند.

از آن جا که نمی‌توانیم از توهم خودکفایی در کشاورزی دست بکشیم و با حرکت به سمت آرمان توسعه در «تامین امنیت غذایی»، جلوی توسعه کشاورزی ناپایدار را بگیریم؛ نمی‌توانیم روش صنعتی آبیاری را جایگزین روش سنتی در بخش کشاورزی کنیم؛ نتوانسته‌ایم جلوی افزایش سطح زیر کشت و تغییر الگوی کشت نامناسب با بوم‌شناسی (مثل، تبدیل اراضی زراعی زیر کشت دیم به اراضی زراعی آبی، تبدیل اراضی زراعی به اراضی باغی و کشت محصولات پرآب‌بر مانند تبدیل باغات انگور به باغات سیب و یا کشت گسترده چغندر) را بگیریم؛ نمی‌توانیم بین اقتصاد، محیط‌زیست و جامعه (توسعه پایدار)، ارتباط منطقی و علمی برقرار کنیم؛ نمی‌توانیم از آلودگی سدها و چاه‌ها، به سموم مختلف جلوگیری کنیم (مثلا: ۴۹درصد آب شرب تهران از چاه‌ها تأمين مي‌شود و از آنجا که سفره‌هاي آب زيرزميني تهران توسط چاه‌هاي جديد كه حاوي فاضلاب و فضولات انساني هستند، احاطه شده است، بنابراين آلودگي آب تهران مساله‌اي دور از ذهن نيست)؛ از سدسازی‌های افسار گسیخته دست نمی‌کشیم و به جای نهادسازی (چون سمن‌‌ها) و کار اجتماعی (آگاهی مردم)، حتی اجازه حرکت و توجه به ملاحظات محیط‌زیستی جهت شکستن سدها را نمی‌دهیم (الان 15 سال است که فعالان محیط‌زیست دنیا، روز 24 اسفندماه را به‌عنوان «روز مبارزه با سدسازی» جشن می‌گیرند؛ ولی ما همچنان افتخار می‌کنیم که سومین کشور سدساز دنیا هستیم و روی این مساله مانور می‌دهیم.)؛ آب و طبیعت را رایگان فرض می‌کنیم و برای خدمات‌شان، ارزش‌گذاری اقتصادی قائل نیستیم؛ در آب و بهداشت سرمایه‌گذاری نمی‌کنیم (سازمان ملل: هر دلار سرمایه‌گذاری در آب و بهداشت، ۴ برابر کاهش هزینه به همراه دارد.)؛ نمی‌توانیم علت‌یابی کنیم و جلوی استفاده بی‌رویه از آب و حفر چاه‌های غیرمجاز را بگیریم و مقررات و نظارت جدی وضع کنیم که برداشت آب از چاه‌ها به ميزان ۳۰درصد تقليل یابد؛ نمی‌توانیم جهت تامین حقابه تالاب‌ها و رودخانه‌ها، ۳۰درصد از آب تمامي سد‌ها را آزاد کنیم؛ نمی‌توانیم آب‌شرب كلانشهرهاي كشور را بسته‌بندي و نيمه رايگان توزيع کنیم؛ نمی‌توانیم رویکرد به دانش بومی و اولویت‌دهی و استفاده از قنات، چاه‌هاي «نيمه‌عميق پايابي» و چاه‌هاي «نيمه‌عميق مخزني گالري‌دار» را جهت حفظ حقابه نسل‌هاي آينده، سرچشمه فعالیت‌هایمان قرار دهیم؛ پولی نداریم تا خطوط فرسوده آبرسانی و هدر رفت آب شرب را تعویض و برطرف کنیم (که ۳۰درصد اتلاف آب داریم. مثلا ۹ هزار کیلومتر خط انشعاب آبرسانی در تهران وجود دارد که ۳ هزار کیلومتر آن فرسوده است و از این میزان از هر ۱۰۰ لیتر آب، ۳۰ تا ۳۵ لیتر هدر می‌رود. البته لازم به ذکر است که این هدر رفت در مقاله‌ای به میزان ۷۰درصد قید شده است)؛ برنامه‌ای برای جداسازی آب شرب از آب غیرشرب (خام) نداریم؛ به فکر بازچرخانی آب نیستیم (یعنی آب مصرف شده دوباره به چرخه مصرف باز گردد و برای کارهای غیرشرب به ویژه کشاورزی استفاده شود)؛ سیاستی برای تغيير اصولي در چرخه توليد و مصرف كشور نداریم و به علت افزایش جمعیت مجبوریم برای بیش از ۴۴ میلیون نفر غذا از خارج وارد کنیم؛ در سياستگذاري‌هاي كلان،حمایت‌های مالی، سیاسی، قانونی، نهادی و اجتماعی از بحث های محیط زیستی نداریم؛ نتوانسته‌ایم درک کنیم که بهترین گزینه همراهی با طبیعت است نه علیه آن، زیرا روزی که پیروز این رقابت شویم در اصل بازنده آنیم؛ آبخيزداري و آبخوان‌داري را به فراموشی سپرده‌ایم (براساس پژوهش‌هاي صورت گرفته هر مترمكعب آب توليدي توسط سدسازي مرسوم 1140 تومان هزينه دارد، اين درحالي است كه هزينه توليد هر مترمكعب آبي كه با اجراي عمليات آبخيزداري توليد مي‌شود 240 تومان است. اجراي هر هكتار عمليات آبخيزداري 600 هزار تا يك ميليون تومان هزينه دارد با وجود اين هزينه ناچيز، با اجراي هر هكتار عمليات آبخيزداري 520 مترمكعب آب توليد مي‌شود که علاوه بر توليد آب، ترسيب كربن -حفظ پوشش گياهي و حفظ خاك- تثبيت خاك و جلوگيري از سيل از ديگر كاركردهاي مثبت آبخيزداري است. علاوه بر آن، بررسي و سنجش 38 منطقه‌اي كه در آن عمليات آبخوان‌داري اجرا شده، نشان داد با اجراي هرهكتار آبخوان‌داري، هزار مترمكعب آب توليد مي‌شود و هزينه اجراي هر هکتار عمليات آبخوان‌داري هم به‌طور متوسط يك ميليون تومان است.)؛ نمی‌توانیم در علم و دانشگاه هزینه کنیم و هر سال در بعد جهانی در نوآوری، کاهش رتبه داریم و با فرآیند رو به رشد بیکاری، روند مهاجرت تحصیلکرده‌ها را تشدید می‌کنیم؛ نمی‌توانیم نگرش خود را در زمینه تامین آب کلانشهرها عوض کنیم به‌طوری که برای تهران از کرج، طالقان و جاجرود و لار، آب وارد کرده‌ایم اما مشکل هنوز پابرجاست؛ بودجه سال ۱۳۹۴ را بدون در نظر گرفتن خشکسالی می‌بندیم؛ برای حل مشکل منابع آبی، به جای حرکت به سمت مدیریت صحیح و استفاده از فناوری‌های روز دنیا، اولویت اول و آخرمان همان سدسازی و انتقال آب بین‌حوزه‌ای است و…؛ در نتیجه با کنار هم گذاشتن تمام آن آمارها و واقعیت‌ها و این ناتوانایی‌ها، برآورد می‌شود که اگر به همین منوال بر استخراج آب‌های منابع زیرزمینی شدت بخشیم، تا ۱۴ ماه دیگر، کل منابع آب زیرزمینی کشور را به پایان برسانیم. در انتها، با توجه به تمام این ناتوانایی‌های‌مان، پیشنهاد می‌کنم که وزیر محترم خارجه از هم اکنون به فکر مذاکرات و بستن قراردادهایی درازمدت با چندین دولت خارجی جهت واردات گسترده آب (حتی در معامله نفت در برابر آب) باشد!

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

;