پیام هایی از زیبایی های آفرینش
بر لحـاف فـلک افتاده شـکاف پنبه میبارد از این کهنه لحاف
همکاران عزیزم سلام و خداقوت
چندی است که زمستان آغاز شده است و ردای سپید ملکه سرما بر شهرهای کشور عزیزمان سایه گسترده است. باران و برف میبارد و سرما رخ مینمایاند.
صحنه زیبای بارش برف پس از یک جلسه سنگین مانند تلنگری بود که بر من زده شد. خداوند متعال برای ما چه صحنههای زیبایی را پدید میآورد.
او مقرر فرموده است که مخلوقات جاندار برای ادامه حیات خود آب بیاشامند. این مایع حیات به شکلهای مختلف در دسترس ماست و به روشهای شگفت انگیزی از محلی به محل دیگر جابجا میشود. نزولات جوی یکی از این روشهاست و در همین بارشهای گاه و بیگاه نیز خداوند زیبادوستی خود را به رخ میکشاند. زیبایی برف، بارشهای زیبای آن و صحنههای بدیع پس از بارش، چنان قشنگ است که حس عجیبی را در تمام ما بیدار میکند. حسی که از کودکی با ماست و امروزه به اشتباه تصور میکنیم که این حس کودکی است. اما به نظر من، این حس دیدن یک تابلوی خارق العاده است که از جنسی به غیر از تابلوهای ماست. ما مدام تابلوی برف طبیعت را میبینیم اما هیچگاه برای ما کسالت بار، ملالآور و تکراری نیست. زیرا ما با دیدن این صحنه ها قدرت خداوند را میبینیم در زیباآفرینی.
بیایید از خداوند مهربانمان یاد بگیریم که در انجام هرکاری میتوان زیبایی را نیز رعایت کرد. میتوان به قواعد پایبند بود اما خشک و بی روح نبود. میتوان روح انسانی را قلقلکی داد و حتی پیران را بر سر ذوق آورد و به همه انسانها در هر لباس و قوم و سنی یادآوری نمود که هنوز هم زنده ای، هنوز هم جوانی و هنوز هم میتوانی تغییر کنی. میتوانی سیاهیها را با رنگی سپید بپوشانی و مطمئن باشی که در زیر این رنگ سبزیهاست که به بارمیآید. سبزیها رشد میکنند و سیاهی را در برمیگیرند.
این درسهارا با دیدن هنر خدای عزیزمان میآموزیم که“ای کاش اهمیت در نگاه تو باشد؛ نه در آن چیزی که به آن مینگری!“*
از برف و سرما لذت ببرید.
یاعلی. تابعد!
*:مائده های زمینی/ آندره ژید