مدیر حکیم – قسمت سوم
به گزارش تاسیسات نیوز، سومین قسمت مصاحبه با جناب آقای مهند معتمد، رئیس اتحادیه فروشندگان لوازم شوفاژ و تهویه مطبوع را در زیر می خوانید:
در سال ۱۳۵۴ چه چیزهایی را وارد میکردید؟
در ابتدا ما وسایلی را که نیاز کارگاههایمان بود وارد میکردیم. در آن زمان ارتش تصمیم گرفته بود که نانواییهای ماشینی را در سطح شهر تهران راهاندازی کند. آنها تصمیم گرفته بودند که بهجای نانواییهای کوچک، کارخانجات بزرگ نان ماشینی را تاسیس کنند. ما با ارتش برای انجام این کارهای تاسیساتی قرارداد میبستیم.
از جمله کارهای دیگری که انجام دادیم کارخانه بریجستون شیراز بود که کارهای تاسیساتی آن را انجام میدادیم. از کارهای دیگر که میشود نام برد، کارهایی بود که مربوط به دانشگاه تهران بود. بهعنوانمثال بیمارستانی بود واقع در کوی دانشگاه که تاسیسات آن را ما انجام دادیم. یک سلفسرویس بزرگ بود که آنهم در کوی دانشگاه واقعشده بود که تاسیسات آن را به عهده گرفتیم.
تقسیمکار و وظایف در این شرکت به چه شکل بود؟
کار بدین شکل تقسیمشده بود که من بهعنوان مدیرعامل بودم و کار واردات و تهیه کالا و قراردادها به عهده من بود. یکی از همکاران به نام آقای علیزاده مسئول کارگاه بود. ایشان در حال حاضر در شهر تنکابن کار تاسیساتی انجام میدهند. ما تعدادی مهندس داشتیم که اینها پرسنل اجرا را شکل داده بودند.
در واقع کارها را میگرفتیم و با یک قرارداد به مهندسین پرسنل شرکت ارجاع میدادیم و مقاطعهکاری میکردیم. سپس کار در پروژههای مسکونی را آغاز کردیم. من در این پروژههای مسکونی ابتکار به خرج دادم که روند کار ما را تسریع میکرد. ما در روزنامه کیهان آگهی هر روزه داشتیم.
یک آگهی برای استخدام ویزیتور، بدین شکل که ویزیتورها پروژه به ما معرفی کنند و ما به آنها جنس بدهیم و یا کار به ما معرفی کنند و ما اجرا کنیم و از سود درصدی به آنها بدهیم.برای این کار حدود ۲۰ تا ۳۰ دانشجو داشتیم که بعد از دیدن آموزش با ما قرارداد میبستند. از قسمتهایی که در شرکت داشتیم بخش مربوط به واردات بود. این بخش کمترین هزینه را برای شرکت داشت و در مقابل سود زیادی را نیز در پی داشت.
این بخش زیر نظر مستقیم خودم اداره میشد و آن بخش را همواره زیر نظر داشتم. بهعنوانمثال ما نازل گازوئیل را از آمریکا وارد میکردیم. این وسیله در بازار ۱۲ تومان فروخته میشد. خلاصه اینکه وقتی با شرکت تولیدکننده از طریق تلگراف ارتباط پیدا کردیم سفارش ده هزار عدد از این نازلها را بهطرف آمریکایی دادیم.
وقتی این نازلها به ایران رسید با تمام هزینهها اعم از گمرک و غیره حدود ۸ تومان برای ما هزینه داشت و ما این نازلها را در بازار به قیمت ۵/۱۰ تومان میفروختیم. از دیگر مواردی که در واردات داشتیم رادیاتورهای آلومینیومی ایتالیایی بود. در سالهای ابتدایی دهه هفتاد وضع اقتصاد ایتالیا اسفناک بود و ایتالیا تبدیل به یک دولت ورشکسته شده بود. دولتمردان ایتالیایی راهحل را پیشرفت اقتصادی میدانستند و در این راه تصمیم گرفتند که از تاجران کوچک و متوسط استفاده کنند.
دولت تصمیم به حمایت از این تاجران گرفت و به آنها تسهیلات اعطا میکرد تا آنها بتوانند محصولات خود را صادر کنند. به همین منظور اینها در نمایشگاهها حضور پیدا میکردند. یک نفر از همین فعالان اقتصادی از طریق سفارت ایتالیا توانست به شرکت ما بیاید و ما با اینها قرارداد بستیم که رادیاتورهای آلومینیومی را وارد کنیم. در ابتدا کسی از این رادیاتورها استقبال نکرد و در واقع ما اولین واردکننده رادیاتورهای آلومینیومی در ایران بودیم.
با تلاشهایی که ما در سطح بازار داشتیم و آگهیهایی که در روزنامه کیهان چاپ میکردیم و با استفاده از ویزیتورها بهآرامی توانستیم این رادیاتورها را در بازار جا بیاندازیم. دراینبین رقبایی نیز با ما وارد رقابت شدند در زمینه واردات همین رادیاتورها. هرچند که رقبای قدرتمند ما چندین برابر ما رادیاتور وارد میکردند ولی این باعث نمیشد که ما عقبنشینی کنیم.
ما نفوذ خود را در بازار همچنان حفظ میکردیم. از موارد دیگری که میتوانم در اینجا ذکر کنم Expantion joint بود که ما برای یکی از کارگاههایمان میخواستیم. ما قبلاً از نمونه آلمانی استفاده میکردیم ولی حالا به ما گفتند که باید مدل انگلیسی آن را خریداری کنیم. این مدل انگلیسی را شرکتی به نام صنایع حرارتی وارد میکرد و ما به آنها تلگراف زدیم که از این محصول میخواهیم. آنها نیز پروفرما را برای ما فرستادند.
ما در بازار گشتیم و مدلی را پیدا کردیم که یکسوم قیمت آنها، قیمت داشت. ما هم یک کانتینر سفارش دادیم و در فروشگاههای خود به فروش رساندیم و سود خوبی نیز نصیب شرکت شد. ما حدود ۳ کانتینر وارد کردیم و مهندس اشراقی که نماینده شرکت صنایع حرارتی بود قیمت خود را پایین آوردند تا جلوی فروش ما را بگیرد ولی باز هم ما توانستیم که نبض بازار را در دست داشته باشیم.
در همین واردات محصولات از خارج کشور ما توانسته بودیم با شرکتهایی روابط دوستانه برقرار کنیم و همین روابط باعث میشد که گاهی خریدهایی نیز در زمینه تاسیسات داشته باشیم. از جمله این شرکتها، شرکت هانی ول انگلیس بود. این شرکت یک دفتر در تهران داشت و کسانی که میخواستند از محصولات این شرکت خریداری کنند به این دفتر مراجعه میکردند.
روزی یکی از کارمندان رده بالای هانی ول که با ما دوستی هم پیدا کرده بود با من تماس گرفت و مشخصات ترموستاتی را در تعداد بالای سی هزار عدد به ما داد و به ما پیشنهاد داد این ترموستاتها را با قیمت خوبی خریداری کنیم. ایشان اشارهای نیز داشتند که این ترموستاتهای اتاقی بدون پایه هستند و به همین دلیل، قیمت آنها پایین بود. ما پیگیری کردیم و متوجه شدیم که این پایهها را در ایران میشود تولید کرد. با خرید این ترموستاتها موافقت کردیم و به هانی ول اعلام کردیم که ترموستاتها را میخواهیم. ترموستاتها وارد ایران شد و توانستیم آنها را وارد بازار کنیم و نبض بازار را در اختیار داشته باشیم.
آقای مهندس اشراقی وقتی وضعیت را چنین دیدند توسط یکی از کارمندان شرکتشان به ما اعلام کردند که همه ترموستاتها را میخواهند. ما هم توانستیم با یک قیمت خوب ترموستاتها را به آنها بفروشیم و در مقابل یک سفته یکساله از آنها بگیریم. فقط دراینبین مشکلی پیش آمد و این مشکل بدین شکل بود که ما تا نقد شدن سفتهها به زمان انقلاب ایران برخوردیم و سفتهها واخواست شد یعنی به پول تبدیل نشد. آقای مهندس اشراقی به خارج از کشور رفته بودند و شخص دیگری جایگزین ایشان شده بود. خلاصه با مذاکرات مفصلی که با آنها داشتیم موفق شدیم یک سفته یکساله دیگر از آنها بگیریم. بدین منظور فروش ما دو ساله شدیم ولی بالاخره موفق شدیم که پولمان را بگیریم.
آیا با شرکتهای ایرانی مستقیم کار میکردید؟
ما معمولاً به این شرکتها جنس میفروختیم. البته موردی هم پیش میآمد که در نقش خریدار باشیم. بهعنوانمثال ما چیلر را وارد نمیکردیم و از همین شرکتها خریداری میکردیم یا مثلاً برای پروژههای تاسیساتی مان از آنها فن کویل خریداری میکردیم.
میشود در مورد اعداد طلایی کمی توضیح دهید.
من آن روزها دانش دانشگاهیام را تبدیل به یک سری اعداد کردم که به آنها اعداد طلایی گفته میشود. در آن روزها معیار رادیاتورهای پرهای بودند. ما گفتیم که هر یک مترمربع زیر بنای نرمال به ۲/۱ پره رادیاتور احتیاج دارد. بعد به سراغ منبع رفتیم و با محاسبات دقیق گفتیم که اگر برای ۴ واحد بخواهید منبع بگذارید برای هر نفر ۱۵۰ لیتر یا اگر ۶ واحد داشتید برای هر نفر ۱۲۰ لیتر را در نظر بگیرید.
خب حالا که تعداد پرههای رادیاتور مشخصشده این عدد را ضربدر آن عدد میکنیم و با بار حرارتی که برای گرم کردن منبع لازم است جمع میکنیم و بدین ترتیب عددی به دست میآید و آن عدد ظرفیت دیگ شماست. حالا عدد ظرفیت دیگ را ضربدر ۴ میکنیم و بر ۱۰۰۰۰ تقسیم میکنیم و GPM پمپ به دست میآید. این محاسبات را در ترموفیلد به کمک همکاران انجام دادیم و توانستیم اعداد رندی را به دست آوریم که به اعداد طلایی مشهور شدند.
کدامیک از همکاران و مهندسین در این راه به شما کمک کردند؟
آقای مهندس معینی، آقای مهندس حکیمی پور، آقای مهندس آموزگار، آقای مهندس رضوی و تعدادی از همکلاسیهای خودم در دانشگاه صنعتی شریف در این راه کمکحال ما بودند. البته این اعداد طلایی به شکلی شد که ما در پکیج نیز توانستیم از این اعداد استفاده کنیم. این اعداد باعث شد که در پروژهها جنس را زیاد یا کم خریداری نکنند و بهنوعی خریدهای علمی داشته باشند.
تاسیسات از چه سالی در ایران راهاندازی شد؟
آن چیزی که ما میتوانیم نشانههایش را داشته باشیم از حدود سال ۴۰ یا ۴۲ شروع شد.
البته در دهه ۳۰ زمانیکه شاه سابق، یازده نفر از اساتید دانشگاه را اخراج کرد، این اساتید شرکت یاد (یازده استاد دانشگاه) را تاسیس کردند. اولین کار تاسیساتی از سوی این شرکت شکل گرفت و دفتر خود را در خیابان کوشک افتتاح کردند. این شرکت کار اجرایی تاسیسات و تولید تاسیساتی را سرلوحه خود قرار دادند و دراینبین کارخانه صافیاد را نیز تاسیس کردند. در واقع اولین شرکت تاسیساتی ایران شرکت یاد بود که توسط مهندس بازرگان راهاندازی شد. البته مهندس بازرگان در همین خیابان طالقانی فروشگاهی به نام سافایر را نیز افتتاح کردند که بعدها همین خیابان طالقانی تبدیل به بورس فروشگاهی تاسیسات شد.
ادامه دارد…
انتهای خبر