سرمقاله های امروز سه شنبه 03 اردیبهشت 1392

سرمقاله های امروز   سه شنبه 03 اردیبهشت 1392به شرح زیر است:

 

 

 

 كیهان:پایان بزرگراه با احتیاط برانید!

«پایان بزرگراه با احتیاط برانید!»عنوان یادداشت روز روزنامه كیهان به قلم حسین شریعتمداری است كه در آن می‌خوانید؛سفرهای استانی یكی از كارآمدترین برنامه های دولت نهم بود كه در میان خدمات فراوان دوره اول ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد برجستگی و دستاوردهای مثال زدنی و تحول آفرین داشت. امروزه اما، اگرچه آقای رئیس جمهور اعلام كرده است كه برای سرعت بخشیدن به پروژه های نیمه تمام و در ادامه خدمت رسانی به مردم، عازم سفرهای استانی شده است ولی آنچه در جریان سفرهای اخیر پررنگ تر از افتتاح این طرح و آن پروژه به چشم می خورد، هزینه كلان و نجومی از بیت المال برای تبلیغ انتخاباتی به نفع نامزد احتمالی حلقه انحرافی و در همان حال، تنش آفرینی و حاشیه سازی با حمله به دشمنان فرضی است و باز هم مثل همیشه، بی آن كه برای اثبات ادعاهای خود هیچ سندی ارائه كند و یا از افراد و جریاناتی كه مدعی است در مسیر خدمت رسانی ایشان سنگ اندازی می كنند، كمترین نام و نشان و مشخصاتی بر زبان آورد.

 

آقای احمدی نژاد ادعا می كند؛

«اگر طرح هدفمندی یارانه ها تا مرحله آخر انجام می شد قرار بود كه هر فرد 250 هزارتومان یارانه نقدی دریافت كند كه متاسفانه با مخالفت رو به رو شد و گفتند با این كار مردم را تنبل و پول را به بیكاران می دهید».

 

«اگر از جمعیت 75 میلیونی كشور 30 میلیون نفر آماده كار در اقتصاد فعال شوند و برای ساختن كشور كار كنند انقلابی اقتصادی برپا می شود».

 

«می گویند باهات برخورد می كنیم!… شما عددی نیستید در برابر ملت كه بخواهید برخورد كنید… اگر گوشه ای از پرونده شما را بالا ببریم دیگر جایی در بین ملت نخواهید داشت»!

 

«برخی تصور می كنند وقتی انقلاب ایجاد و جمهوری اسلامی برپا شد دیگر كاری نمانده و همه چیز تمام شده است، در حالی كه ما در ابتدای راه هستیم».

 

و ادعاهای دیگری از این دست كه درباره آن گفتنی هایی هست؛

1- اظهارات یكسویه و ادعای عدالت خواهی جناب احمدی نژاد در حالی است كه این روزها تورم و گرانی افسارگسیخته، امان بسیاری از مردم و مخصوصاً اقشار مستضعف و كم درآمد جامعه را بریده است و ایشان اگر در ادعای مردم دوستی خود صادق هستند- كه انشاءالله باشند- به عنوان رئیس قوه اجرائیه وظیفه دارند تمامی تلاش خود را برای مقابله با گرانی و سامان دادن به شرایط اقتصادی كشور به كار گیرند و به جای سخنرانی های طولانی و یكسویه، برای مردم توضیح بدهند كه در این زمینه چه اقدامی انجام داده اند؟!

 

آیا هزینه 50 میلیارد تومانی از بیت المال و از كیسه مردم مظلوم و مستضعف برای تبلیغات انتخاباتی آقای مشایی در استادیوم آزادی را می توان نمونه ای از عدالت خواهی آقای رئیس جمهور تلقی كرد؟! اجبار كارمندان دولت برای حضور در این مراسم و متوقف كردن وظایفی كه آنان در قبال ملت دارند و… كه جای خود دارد و فعلاً بماند!

 

ممكن است آقای احمدی نژاد ادعا كنند كه مراسم استادیوم آزادی برای تبلیغ كاندیداتوری آقای مشایی نبوده و بفرمایند بهترین دلیل آن كه ایشان در آن مراسم حضور نداشت! كه در پاسخ باید گفت؛ آقای رئیس جمهور! یعنی حضرتعالی متوجه حضور مشایی در استادیوم نشده اید؟! چه كسی در محوطه زیر جایگاه به انتظار نشسته بود؟! و هنگامی كه برخلاف انتظارتان از مراسم استقبال نشد ترجیح داده شد كه آقای مشایی آفتابی نشود؟! حالا بحث برسر این بود كه با توجه به آنهمه تبلیغات، غیبت مشایی چگونه قابل توجیه است؟! و آقای ملك زاده توضیح داد كه بهتر است ایشان مخفیانه از استادیوم خارج شده و در مزار خانم عسل بدیعی حضور یابد و خبر آن نیز منتشر شود تا غیبت وی سؤال برانگیز نباشد! و این فقط یك نمونه كوچك! از هدر دادن بیت المال است و سؤال این است كه آقای رئیس جمهور با آن ادعای غلیظ عدالت خواهی- كه البته در دولت نهم واقعیت داشت- امروزه برای اقشار محروم و مستضعف جامعه كه در تورم و گرانی افسارگسیخته دست و پا می زنند چه پاسخی دارند؟!

 

2- آقای احمدی نژاد این ترجیع بند را تكرار می كند كه «می خواستیم با اجرای كامل طرح هدفمندی یارانه ها به هر نفر 250 هزار تومان بدهیم ولی نگذاشتند»! و به این پرسش ها پاسخ نمی دهند كه قصد داشتید این مبلغ – در مجموع كلان- را از كدام منبع پرداخت كنید؟ چه كسانی مانع شدند؟ گفتنی است اجرای فاز اول هدفمندی یارانه ها دستاوردهای مهمی داشت كه صرفه جویی در استفاده از حامل های انرژی از جمله آنها بود. ولی مگر قرار نبود درآمد حاصل از هدفمندی به حمایت از تولید اختصاص یابد؟ دولت حضرتعالی در این زمینه دست به چه اقدام قابل قبولی زد؟! تقریبا هیچ! و مگر شرط لازم و ضروری برای اجرای این طرح، لزوم چاره جویی و مهار تورم نبود؟ آیا حضرتعالی تورم را مهار فرمودید؟ و یا هر از چندگاه به یك حاشیه سازی روی آوردید؟ قرار بود توزیع یارانه ها در میان دهك های كم درآمد باشد ولی دولت محترم به توزیع ناعادلانه و مساوی در میان همه دهك ها پرداخت- بنابراین نفرمائید كه از اقشار ثروتمند گرفتید و به اقشار مستضعف دادید!- از سوی دیگر، دولت در تأمین منابع یارانه های كنونی یعنی هر نفر 45 هزار تومان با چالش های جدی روبرو بوده و هست تا آنجا كه سخن از كسری 20 هزار میلیارد تومانی در میان است و از سوی دیگر در شرایط كنونی وعده یارانه 250هزار تومانی علاوه بر آن كه دور از واقعیت و فقط یك شعار دهن پركن است متضمن آزادسازی انفجارگونه قیمت بنزین و برق و گاز وآب و… نیز هست و این به مفهوم تورم لجام گسیخته ای است كه یارانه 600هزار تومانی هم از عهده آن برنمی آید و تورمی 200درصدی به دنبال دارد. آیا جناب رئیس جمهور از این واقعیات و محاسبات كارشناسانه خبر ندارند؟ اگر پاسخ منفی است كه تأسف بار است و اگر پاسخ مثبت باشد، باید پرسید چرا صادقانه با افكار عمومی برخورد نمی فرمائید و با رویكرد انتخاباتی واقعیات را وارونه جلوه می دهید؟!

 

3- فرموده اند اگر جمعیت 30 میلیون نفری آماده به كار در اقتصاد فعال شوند، انقلابی اقتصادی برپا خواهد شد، كه سخن قابل قبولی است ولی سؤال این است كه مگر اشتغال آفرینی وظیفه دولت نیست؟ اگر هست- كه هست- دولت محترم در این زمینه چه كرده است؟ و یا قرار بود چه بكنید كه به قول حضرتعالی، عده ای مانع شده اند؟!

 

به عنوان مثال- و فقط یك نمونه- مگر همین آقای مشایی ایران دوست! در حالی كه مردم كشورش به اشتغال آفرینی نیاز مبرم داشتند و جوانان متخصص و جویای كار از بیكاری رنج می بردند، در اردیبهشت ماه 87، برای ساخت 1000دستگاه ساختمان سرویس بهداشتی بین راهی با شركت اسپانیایی «گینجرو بونو» وارد مذاكره نشده بود. و باز هم، مگر همین آقا كه عقربه قطب نمای آقای رئیس جمهور همه جا به سوی ایشان نشانه می رود، میلیاردها تومان بیت المال را برای ساخت سالن های همایش كیش در اختیار چند ضد انقلاب فراری ساكن آمریكا نظیر «یحیی فیوضی» و دخترش «پانته آ» قرار نداد و در مقابل اعتراض كیهان اعلام كردند كه آنها از ایرانیان عاشق كشورشان هستند! ولی آقای فیوضی طی مصاحبه ای در آمریكا گفت «وطن من آمریكاست، نه ایران»! و ده ها نمونه دیگر…

 

4- آقای رئیس جمهور می فرمایند «برخی تصور می كنند وقتی انقلاب ایجاد و جمهوری اسلامی برپا شد دیگر كاری نمانده است و همه چیز تمام شده است، در حالی كه ما در ابتدای راه هستیم»! ایشان باز هم مانند همیشه توضیح نمی دهند چه كسی چنین ادعایی كرده است؟! ولی برای اطلاع جناب رئیس جمهور لازم به یادآوری است كه این ادعا نیز از سوی جناب مشایی مطرح شده – كه نوار صوتی و تصویری آن موجود است- ایشان می فرمایند:

«در سال 1357 انقلاب كردیم تا انقلاب اسلامی را صادر كنیم اما من اینجا عرض می كنم كه دوران اسلام گرایی به پایان رسیده است(!) معنایش این نیست كه اسلام گرایی وجود ندارد یا رو به نضج نیست، نه، اسلام هست اما دوره اش به پایان رسیده است. اكنون دوره اسب سواری تمام شده، اما اسب هست و سوارش هم هست»!

 

خب! جناب رئیس جمهور حالا چه می فرمائید؟!

5- آقای احمدی نژاد طی سخنانی در هفتكل می گوید «به من گفته اند كه اگر زیاد حرف بزنی پدر تو را درمی آوریم»! و پاسخ می دهد «اگر گوشه ای از پرونده شما را بالا ببریم دیگر جایی در بین ملت نخواهید داشت»! كه صرفنظر از ادبیات ناپسند ایشان باز هم باید پرسید؛

 

الف: چه كسانی چنین ادعایی كرده اند؟ اگر ادعای شما واقعی است- و با عرض پوزش- مانند ادعای شما درباره لیست كذایی 300 نفره مفسدان اقتصادی كه هیچ وقت نشانه ای از آن ندادید، پوچ و بی پایه نیست، چرا نام و نشان آنها را اعلام نمی كنید؟! ممكن است بفرمایید از آنها می ترسید! كه اولا؛ باید گفت ایران عزیز به رئیس جمهور ترسو نیازی ندارد. و ثانیا؛ شما كه با حرارت می فرمایید ملت توی دهن آنها خواهد زد، دیگر از چه می ترسید؟!

 

ب: جناب رئیس جمهور! باز هم با عرض پوزش، تجربه 34 ساله انقلاب به ما آموخته است اینگونه ادعاها معمولا از سوی كسانی مطرح می شود كه از افشای برخی مسائل پشت پرده خود نگران هستند! البته، انشاءالله كه شما از آن دسته افراد نیستید، اگرچه هویت افشا شده برخی از اطرافیان حضرتعالی و حمایت بی چون و چرای شما از آنها تا حدودی علت نگرانی احتمالی شما را قابل فهم می كند! ولی تقصیر خودتان است كه به آنها چسبیده اید!

 

ج: راستی اگر ادعای شما واقعیت دارد، چرا از آن برای «گروكشی» استفاده می كنید؟! و می فرمایید در صورتی كه آنها- یعنی همان جریان مورد ادعای شما- علیه جنابعالی كاری بكنند، شما هم پرده ها را بالا می زنید! اگر اسناد شما صحت دارد دلیلی ندارد كه آن اسناد را پنهان نگه دارید! ملك شخصی شما كه نیست. متعلق به ملت است و باید پیگیری شود. ولی خودداری شما از انتشار آن تنها دو علت می تواند داشته باشد. اول؛ آن كه بلوف زده اید و این ادعا نیز چیزی شبیه لیست كذایی مفسدان اقتصادی است! و دوم این كه از افشاگری متقابل آنها نگران هستید! آیا دلیل دیگری هم می تواند وجود داشته باشد؟! خودتان بفرمائید.

 

6- آقای احمدی نژاد از فساد اقتصادی یك جریان و از جمله آشفته كردن بازار ارز از سوی آنان سخن گفته اند كه علاوه بر پرسش های فوق الذكر درباره چرایی خودداری ایشان از ارائه نام و نشان آنها، این پرسش نیز مطرح است كه مگر همین جناب مشایی با متهم اول فساد كلان و 3 هزار میلیارد تومانی بانكی دستكم دو ملاقات خصوصی در هتل لاله تهران نداشته است؟ چرا موضوع آن ملاقات ها را كه با ذكر سند در دادگاه مطرح شده است فاش نمی كنید؟ چه كسانی با تزریق مبالغ كلان ارز به بازار، باعث آشفتگی بازار ارز شدند و مابه التفاوت آن را به كدام كیسه ریختند و اندوختند؟! و ده ها چرای دیگر از همین دست كه بماند! و… آقای رئیس جمهور در ماه های آخر مسئولیت خود دستاوردهایتان را ضایع نكنید!

 

خراسان:قفل كاهش قیمت خودرو با كلید دولت باز می شود

 

«قفل كاهش قیمت خودرو با كلید دولت باز می شود»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم مهدی حسن زاده

 

تقریباً همه می پرسند بازار خودرو كی به سامان می رسد؟ آیا قیمت ها كاهش می یابد؟ آیا خودروسازان مصوبه ها و وعده های رنگارنگ كاهش قیمت خودرو را عملی می كنند؟ تكلیف افرادی كه خودروها را به قیمت های گران خریده اند چیست؟ آیا مابه التفاوت قیمت خودروها به آن ها بازگردانده می شود؟

 

قیمت گذاری خودرو چند ماهی است به یك سریال دنباله دار تبدیل شده است. اواخر سال گذشته پس از افزایش شدید قیمت خودرو در بازار، سازمان حمایت مصرف كنندگان و تولید كنندگان كه زیرمجموعه وزارت صنعت است قیمت خودرو تحویل كارخانه را با افزایش شدید به محدوده قیمت بازار رساند. این مصوبه با اعتراض شورای رقابت روبه رو شد كه به استناد قانون سیاست های كلی اصل ۴۴، بازار خودرو را انحصاری و قیمت گذاری در این بازار را جزو وظایف شورای رقابت می دانست. اما نقطه عطف در ماجرای قیمت گذاری خودرو اظهارات صریح رئیس جمهور در گفت وگوی زنده تلویزیونی اوایل اسفندماه سال گذشته بود كه با انتقاد شدید از خودروسازان و با گفتن این جمله معروف كه بالاخره خودرو «كیلویی چند؟!» اعلام كرد كه قیمت گذاری خودرو باید توسط شورای رقابت انجام شود. پس از این اعلام نظر رئیس جمهور، شورای رقابت بررسی قیمت خودرو را آغاز كرد و اواخر سال گذشته در مصوبه ای كه موقتی اعلام شد قیمت چند نوع خودرو را بر اساس ارز مبادله ای و آزاد اعلام كرد كه نسبت به قیمت های مصوب قبلی حدود ۱۵ درصد كاهش داشت، اما در نهایت قرار شد مصوبه و فرمول نهایی اواخر فروردین امسال اعلام شود. سرانجام این مصوبه با چند روز تأخیر بعدازظهر روز یكشنبه اعلام شد و رئیس شورای رقابت وعده داد: قیمت خودروها بر اساس این فرمول و با مشخص شدن برخی اجزای آن تا ۲ یا ۳ روز دیگر اعلام می شود.

 

در هر صورت با فرمول شورای رقابت پیش بینی می شود قیمت خودرو تا حدودی كاهش یابد. در این میان كمیسیون اصل ۹۰ هم وارد ماجرای قیمت گذاری خودرو شد و روز یكشنبه اعلام كرد قیمت خودرو بین ۱۵ تا ۳۰ درصد باید كاهش یابد. این در حالی است كه مشخص نیست كمیسیون اصل ۹۰ برای تعیین قیمت خودرو تا چه اندازه صلاحیت تخصصی و وجاهت قانونی دارد. در هر صورت ماجرای كشدار و خسته كننده قیمت گذاری خودرو همچنان ادامه دارد، اما در این ماجرا چند نكته قابل تأمل وجود دارد كه باید مد نظر مسئولان امر قرار گیرد:

 

۱ – بدون تردید قانون تكلیف همه را در این مسئله روشن كرده است و ابهام قانونی وجود ندارد. شورای رقابت طبق قانون سیاست های كلی اصل ۴۴ مسئول قیمت گذاری در بازارهای انحصاری است و قطعاً بازار خودروی كشور مصداقی از یك بازار انحصاری است. اما واقعیت این است تا زمانی كه مسئولان اجرایی یعنی دولت، وزارت صنعت و زیر مجموعه های آن از جمله سازمان حمایت پشتوانه اجرایی مصوبه شورای رقابت نباشند، كاهش قیمت خودرو محقق نخواهد شد. به عبارت دیگر دولت علاوه بر اظهارات صریح رئیس جمهور باید فراتر از حرف و وعده در عمل نیز خودروسازان را به كاهش قیمت ملزم كند.

 

۲ – واقعیت بازار خودرو این است كه الزام قانونی به كاهش قیمت و نظارت بر روند عرضه خودرو به بازار كلید اصلی كاهش قیمت خودرو است. تردیدی نیست كه افزایش نسبی قیمت خودرو با توجه به افزایش شدید هزینه های تولید واقعیتی اجتناب ناپذیر بود اما زمانی كه این افزایش قیمت به ۲ برابر شدن قیمت تبدیل شد، مشخص شد باز هم خودروسازان بار افزایش هزینه ها را صرفاً به دوش مردم انداخته اند و خبری از افزایش بهره وری و اصلاح ساختارها برای مدیریت افزایش هزینه های خودروسازان نیست. در این میان مهمترین تهدیدی كه خطاب به خودروسازان مطرح می شود، كاهش تعرفه واردات است اما واقعیت این است كه كاهش تعرفه در شرایط ارزی و تحریم های اخیر چندان اثرگذار نیست چرا كه به راحتی نمی توان متصور شد كه با كاهش تعرفه اتفاق خاصی بیفتد زیرا امكان واردات گسترده خودرو در شرایط تحریم چندان فراهم نیست، افزایش نسبی واردات خودرو هم چندان در بازار تأثیرگذار نخواهد بود. علاوه بر این اساساً عمده خودروهای وارداتی در سطح قیمتی خودروهای داخلی نیست و تأثیر چندانی بر بازار داخلی نخواهد داشت.در هر صورت تداوم ابهام در قیمت گذاری خودرو هم به ضرر مصرف كننده است و حتی زیان خودروسازان را هم به دنبال خواهد داشت چرا كه تولید كننده نیز در شرایطی كه تصمیمات روشن و شفاف باشد می تواند برای تولید بهتر برنامه ریزی كند. در هر صورت به نظر می رسد كلید حل معضل قیمت گذاری خودرو ورود مستقیم دولت به عنوان پشتوانه اجرایی مصوبه شورای رقابت و الزام خودروسازان به پذیرش قانون است. اقدام لازمی كه تاكنون صرفاً در حد حرف بوده است و برای كاهش قیمت خودرو باید منتظر اقدام عملی دولت نیز بود.

 

جمهوری اسلامی:بهره‌برداری سیاسی از انفجارهای اخیر آمریكا

 

«بهره‌برداری سیاسی از انفجارهای اخیر آمریكا»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است كه در آن می‌خوانید؛ماجرای بمب‌گذاری در شهر بوستون آمریكا، آنگونه كه مقامات این كشور اعلام كرده‌اند به پایان رسیده است. براساس ادعای محافل امنیتی و رسانه‌ای آمریكا، عوامل بمب گذاری، دو برادر مسلمان چچنی بوده‌اند كه یكی از آنها در جریان درگیری كشته شده و فرد دیگری دستگیر گردیده است.

همزمان با حادثه انفجار بوستون، حادثه دیگری در شهر تگزاس رخ داد كه در جریان آن دهها نفر كشته و زخمی شدند. درباره حادثه تگزاس، گفته شده است كه این انفجار در یك كارخانه كود شیمیایی رخ داده ولی اطلاعات روشن و دقیق‌تری پیرامون آن منتشر نشده است. انفجارهای اخیر آمریكا از دو جنبه قابل بررسی هستند.

 

نخست اینكه این احتمال وجود دارد كه این حوادث ساخته و پرداخته مراكز اطلاعاتی حكومت آمریكا باشد تا در سایه آن، بهانه یك ماجراجوئی تازه برای مقامات كاخ سفید ایجاد شود تا بلكه بتوانند بخشی از حیثیت از دست رفته كشورشان را درصحنه بین‌المللی بازیابی و مرمت كنند. مقامات آمریكایی‌ درسال‌های اخیر با فهرستی از شكست‌های سنگین در سطح جهانی مواجه شده‌اند كه از آن موارد می‌توان به وقوع انقلاب‌ها در منطقه خاورمیانه با زمینه اسلامی و ضدآمریكایی، استیصال در موضوع فعالیت‌های هسته‌ای جمهوری اسلامی، ناكامی در مطیع ساختن كره شمالی، شكست در تغییر حكومت سوریه، قطع نفوذ آمریكا در آمریكای لاتین و… اشاره كرد. از این منظر، مقامات آمریكایی بی‌میل نیستند بتوانند صحنه سازی مشابه آنچه را كه در قضیه 11 سپتامبر به وجود آوردند، بار دیگر ایجاد كنند.

 

فراموش نمی‌شود كه چگونه دولت آمریكا، بهانه قرار دادن انفجارهای مشكوك ‘برج‌های تجارت جهانی’ از 20 شهریور 1380 فضا را برای پیاده ساختن هدف استعماری خود، یعنی لشكركشی به خاورمیانه و حمله به افغانستان و عراق مهیا كرد و با زیر پا گذاشتن مقررات و قوانین بین‌المللی این دو كشور را مورد هجوم نظامی قرار داد و فجایعی را برای صلح و امنیت جهانی ایجاد كرد كه تبعات آن هنوز ادامه دارد.

 

این درحالی است كه پس از گذشت نزدیك به 12 سال از انفجارهای نیویورك هنوز ابعاد این ماجرا و هویت عوامل آن در ابهام بسیار قرار دارد و واشنگتن، توضیحات منطقی و مبتنی بر دلیل و برهان در این باره ارائه نداده است، اگرچه از همان ابتدا نیز محافل سیاسی مستقل و ناظران بی‌طرف، ادعاهای امریكا را رد كرده و انفجارها را ساخته و پرداخته محافل صهیونیستی می‌دانستند.

 

با در نظر گرفتن این مسئله و مشابهت انفجارهای اخیر با آن حادثه، از جمله انتصاب عاملان انفجارهای اخیر به مسلمانانی از آسیای میانه، این شائبه بیشتر قوت می‌گیرد كه آمریكایی‌ها به دنبال فتنه انگیزی جدید می‌باشند.

 

با اینحال حوادث اخیر آمریكا جنبه دیگری نیز دارد. این شكست تمامی تدابیر امنیتی را تداعی می‌كند كه دولت این كشور از چند سال قبل برای آن سرمایه‌گذاری فراوانی نموده و طی سالهای اخیر، با افتخار اعلام می‌كرد كه توانسته است این كشور را در برابر نفوذ تروریستها امن كند. واشنگتن پس از ماجرای انفجارهای نیویورك بسیار تلاش می‌كرد لشكركشی به افغانستان و عراق را با این دستاویز كه توانسته است برای شهروندان آمریكا محیط امن ایجاد كند، توجیه نماید، ولی اكنون با وقوع حوادث اخیر، این توجیه رنگ باخته و آن ترفند تبلیغاتی شكست خورده است. سیاست گزاران آمریكا، اكنون از جانب افكار عمومی این كشور تحت فشار هستند و با این سؤال مواجهند كه پس، آن ادعاها چه شد و چرا با آن هزینه‌های سنگین مالی و جانی كه در افغانستان و عراق به بهانه مبارزه با تروریسم صرف گردید این كشور همچنان شاهد حوادث تروریستی است و عناصر تروریست به راحتی می‌توانند در این كشور جولان داده و دست به عملیات بزنند؟

 

پاسخ این سؤال البته مشخص است. واقعیت این است كه دولت آمریكا در مبارزه با تروریسم صداقت ندارد بلكه مقوله مبارزه با تروریسم را بهانه‌ای برای پیگیری اغراض و اهداف سیاسی و استعماری خود قرار داده است. مقامات آمریكایی درحالی داعیه مبارزه با تروریسم را دارند كه خود، عامل ایجاد و بقای بسیاری از گروههای تروریستی در سطح بین‌المللی هستند. القاعده و طالبان كه از گروههای عمده تروریستی محسوب می‌شوند دستاورد دستگاه‌های جاسوسی غرب و به خصوص آمریكا هستند كه سال‌ها تحت حمایت آمریكا بوده‌اند با این هدف كه این گروه‌ها در برابر نفوذ شوروی سابق در افغانستان بایستند.

 

هیلاری كلینتون وزیر خارجه سابق آمریكا سال گذشته با ارائه گزارشی به كنگره، به این موضوع اعتراف كرد و گفت آمریكا گذشته مشتركی با القاعده دارد. از اینرو، آمریكایی‌ها برخلاف تبلیغاتشان، هر جا كه احساس كنند منافعشان ایجاب می‌كند نه تنها مشكلی با تروریسم ندارند بلكه از آن حمایت نیز می‌كنند. به عنوان نمونه، كاخ سفید هم اكنون از تروریست‌ها در سوریه حمایت می‌كند و برای آنها سلاح و پول ارسال می‌نماید درحالی كه بسیاری از محافل سیاسی آمریكا به تروریست بودن گروههای شورشی در سوریه اعتراف كرده‌اند.

 

اكنون بسیاری از مردم آمریكا از دولتمردان خود می‌پرسند كه اگر تروریسم در آمریكا بد است چرا در سوریه خوب است؟ این برخورد دوگانه و گزینشی با تروریسم از سوی آمریكا، پوچ بودن ادعاهای واشنگتن در مخالفت با تروریسم را مورد تأكید قرار می‌دهد و تا زمانی كه چنین دیدگاهی در هیأت حاكمه آمریكا وجود دارد قطعاً شهرهای آمریكا نیز همچون سایر نقاط جهان، از تروریسم در امان نخواهند بود. تردیدی نیست كه تروریسم، پدیده‌ای شوم و ضدانسانی است و جامعه بین‌المللی خواهان ریشه كن شدن آن می‌باشد ولی این برخوردهای سلیقه‌ای و منفعت جویانه قدرت‌های سلطه‌گر، به ویژه آمریكا، با مقوله تروریسم است كه از علل اصلی ادامه حیات تروریسم در جهان می‌باشد.

 

رسالت:رسانه‌ها و انتخابات

 

«رسانه‌ها و انتخابات»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد كاظم انبارلویی است كه رن می‌خوانید؛1- نقش رسانه‌ها در ارتقای دانش و بصیرت سیاسی مردم بسیار مهم است. موقعی این نقش برجستگی خود را نشان می‌دهد كه اهمیت فوق‌العاده ‘امنیت ملی’، ‘منافع ملی’، ‘مصالح ملی’ و بالاخره ‘اتحاد و انسجام ملی’ رخ نمایی می‌كند. رسانه‌ها نمی‌توانند نسبت به این چهار مقوله بی‌تفاوت باشند. به همین دلیل وقتی بیگانگان به قصد اخلال و تاثیرگذاری روی نتایج انتخابات مداخله می‌كنند رسانه‌ها باید یكصدا در برابر این مداخله قیام كنند.

 

2- هر انتخابات یك ‘متن’ دارد، ده‌ها حاشیه! قرار است در یك انتخابات سالم، جدی، رقابتی و آزاد با رای هوشمندانه ملت، فردی برای مدیریت قوه مجریه انتخاب شود. همه باید در جریان این متن قرار گیرند. طبیعی است هرچقدر از این متن فاصله بگیریم وارد حاشیه‌ای می‌شویم كه ربطی به انتخاب مردم ندارد. برنامه دشمن روی این حواشی متمركز است. آنها نمی‌خواهند ملت در متن قرار گیرد و باری از دوش نظام برداشته شود. ملت بی‌تردید هوشیار است. باید دید نامزدهایی كه خود را در معرض رای ملت قرار می‌دهند این هوشمندی را دارند یا مثل انتخابات سال 88 اسیر دست بازیگران جهانی و منافقین داخلی می‌شوند. رسانه‌ها باید با نظارت دقیق خود اجازه ماجراجویی به دشمن ندهند.

 

3- اگر ضلعی از اضلاع رقابت یا نامزدی از نامزدها بخواهد فضای اخلاقی رقابت را مخدوش كند چه باید كرد؟ طبیعی است رسانه‌ها باید از باب نصیحت به ائمه مسلمین او را از پیمودن چنین مسیری باز دارند. نقد باید ادب و آداب خود را داشته باشد. سفره نقد باید طوری در رسانه‌ها چیده شود كه اجازه بداخلاقی را از همه بگیرد.

 

4- میزان رای ملت است. باید همه در برابر قانون تمكین كنند و به رای ملت احترام بگذارند. باید حریم نهادهای مجری و ناظر در برگزاری انتخابات رعایت شود و نهایتا به داوری آنها گردن نهاد. هر نامزدی كه بخواهد در برابر رای نهادهای فیصله‌بخش گردنكشی كند رسانه‌ها باید او را سر جایش بنشانند. هر نوع اعتراض نسبت به  نتایج باید از طریق قانون پیگیری شود.

 

5- تاكنون نامزدها فقط به طرح دیدگاه‌های كلی خود در باب مسائل و مشكلات كشور پرداخته‌اند. هیچ برنامه‌ای برای حل مشكلات كشور و نیز تیمی كه می‌خواهد برنامه را پیش ببرد مطرح نشده است. رسانه‌ها باید روی پاسخگو بودن نامزدها در باب ‘برنامه’ و ‘تیم’ متمركز شوند تا انتخاب مردم شكل واقعی به خود بگیرد.

 

هر قدر روشنگری بیشتر شود درجه انتخاب آگاهانه و هوشمندانه بالا می‌رود. این، هم به نفع مردم و هم به نفع نظام اسلامی است.

 

6- این روزها هر كس كه به بازار برای خرید می‌رود یا سر و كارش به بیمارستان‌ها و مطب دكترها افتاده است به خوبی حس می‌كند كه یك مسابقه محسوس در گران كردن كالاها و خدمات وجود دارد.

 

با نزدیك شدن انتخابات این تحركات بیشتر می‌شود تا كسانی كه پشت پرده نارضایتی مردم را تدارك می‌بینند به اهداف خود برسند. دولت و مجلس باید نسبت به این تحركات حساس باشند و از همه مهمتر رسانه‌ها با رصد چنین تحركاتی مسئولان را متوجه اتفاقاتی كه می‌افتد بكنند. آمریكا و غرب با تشدید فشارهای اقتصادی انتظار دارند مردم از موضع حق‌طلبانه خود در قضیه هسته‌ای عقب‌نشینی كنند. این تمایل در مذاكرات آلماتی 2 به خوبی خود را نشان داد. آنها منتظر اثرگذاری سیاست‌های تجاوزكارانه خود روی آرای ملت هستند. البته ملت هم آنها را بی‌نصیب نخواهد گذاشت و با رای بالا و گسترده خود پاسخی دندان‌شكن به آنان خواهد داد.

 

سیاست روز:ابهام در سخنان رئیس‌جمهور

 

«ابهام در سخنان رئیس‌جمهور»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است كه در آن می‌خوانید؛چند زمانی بود كه اینگونه سخن گفتن از سوی وی دیده نشده بود. ابهام در سخنان، تهدید و استفاده از عباراتی كه مناسب نیست. چه اتفاقی افتاده است كه باز می‌بینیم فضای اینگونه سخن گفتن و موضع گرفتن باز شده است؟

 

این سخنان از طرف هر شخصیتی كه باشد خواه یك سیاستمدار یا مسئول، هیچ كمكی كه به آرامش فضای سیاسی كشور نمی‌كند، آن را متشنج كرده و آشفته می‌سازد.

 

در آستانه انتخابات ریاست جمهوری یازدهم آیا فضای سیاسی كشور باید اینگونه باشد؟ تاثیر سخن هر كدام از شخصیت‌های سیاسی كشور از نامزدهای احتمالی انتخابات ریاست جمهوری گرفته تا هوادارانشان با سخنان و مواضع مسئولان كشور بسیار تفاوت دارد و درجه و درصد تاثیر‌گذاری آن در ایجاد آرامش با بر هم زدن آن، روشن است.

 

این كه رئیس‌جمهور در سفر استانی به خوزستان در روز اول و دوم، سخنان ومواضعی را مطرح می‌كند، شاید جای تعجب نداشته باشد، چون از اینگونه موارد از سوی آقای احمدی‌نژاد در سال‌های گذشته دیده شده است.

 

البته به نوع دیگری هم از سوی برخی مسئولین سخنان و مواضعی دیده شده كه به شدت سخنان رئیس‌جمهور نبوده است.

 

گمان می‌رود، حافظه تاریخی برخی از مسئولین ضعیف باشد چون هنوز از سخنان مهم و هشدار رهبر معظم انقلاب زمان زیادی نگذشته است.

 

۲۸ بهمن ۱۳۹۱ بود كه حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار مردم تبریز در سخنان مهمی با اشاره به بداخلاقی‌های اخیر مسئولان تاكید كردند؛ «این كه رئیس یك قوه به خاطر یك سند اثبات نشده در دادگاه دو قوه دیگر یعنی مجلس و قوه قضاییه را متهم ساخت كه كاری بد، غلط، نامناسب، خلاف شرع، خلاف قانون و خلاف اخلاق بود.»

 

ایشان تاكید كردند: «بنده فعلا نصیحت می‌كنم كه این كار شایسته‌ای برای نظام جمهوری اسلامی نیست.»

 

چه كسی، چه ارگان و نهادی و سازمانی به رئیس‌جمهور پیغام فرستاده به خود اجازه داده كه به رئیس‌جمهور بگوید كه «فلانی اگر روت و زیاد كنی پدرت را درمی‌آوریم؟»، «گوشه پرونده چه كسانی بالا برود دیگر جایی بین ملت نخواهند داشت؟»

 

آقای رئیس‌جمهور اگر كسی شما را تهدید كرده است و اگر از كسی پرونده‌ای دارید در چارچوب قانون به قوه قضاییه عارض شوید و پرونده‌ها را به آن قوه بدهید و محكم هم، پیگیری كنید تا به نتیجه برسد.

 

آن كسی هم كه شما را تهدید كرده نام ببرید و همانگونه كه گفته‌اید، «شما در برابر اراده ملت ایران به حساب نمی‌آیید» بگذارید ملت متوجه شوند كه آنها چه كسانی هستند تا جایگاه آنها نزد مردم ذلیل شود.»

 

احتمال این كه مواضع اخیر آقای رئیس‌جمهور به خاطر مسائل دیگری هم باشد وجود دارد، گمان می‌رود، خط قرمزهای آقای احمدی‌نژاد در آستانه انتخابات ریاست جمهوری مورد انتقاد قرار گرفته و به چالش كشیده شده است كه ایشان در واكنشی نه چندان مناسب اینگونه سخن گفته است.

 

در حكومت اسلامی تنها خط قرمزی كه وجود دارد، آرمان‌های انقلاب اسلامی با محوریت ولایت فقیه است و هیچ فرد و گروهی در كشور نباید برای خود خط قرمزی تعیین كند.

 

امید می‌رود با توجه به حساسیت عرصه كنونی كشور، همه مسئولین و سیاسیون نسبت به بیان سخنان خود دقت نظر بیشتری داشته باشند.

 

تهران امروز:تهدید به افشاگری تا كی؟

 

«تهدید به افشاگری تا كی؟»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم محمد رضا جمالی است كه در ان می‌خوانید؛در جریان صحبت‌های اخیر رئیس‌جمهور مبنی بر تهدید به افشاگری نكاتی قابل توجه است. سیاست محمود احمدی‌نژاد از همان ابتدای حركت‌های انتخاباتی اش در سال 84 استفاده از نوعی وجود مافیا در كشور بود و پس از ریاست جمهوری هم دائما تهدید به افشای این مافیا كرده است. او با این سیاست قصد داشت اینگونه وانمود كند كه در كشور نوعی مافیا وجود دارد كه حق محرومان جامعه را خورده‌اند و در واقع نوعی سرمایه داری كلان در كشور شكل گرفته كه مانع تحقق دولت اسلامی و آرمانی است.

 

محمود احمدی نژاد برای اثبات این ادعا مدام از عدد و رقم‌هایی حرف می‌زد كه گاه به سه هزار نفر می‌رسید. اما واقعیت این است كه بر اهل فهم و خرد معلوم بود بیشتر حرف‌های رئیس‌جمهور جنبه تبلیغاتی دارد و نوع نگاه احمدی نژاد بیش از اینكه مبتنی بر خرد و اندیشه باشد بیشتر معطوف به جنبه احساسات است. طبیعی است زمانی‌كه نوع نگاه احساسی غالب شود، صحبت‌هایی هم كه می‌شود عقلانی نیست.

 

به همین دلیل رئیس‌جمهورهربار اعلام می‌كرد برخی اسم‌ها را افشا می‌كند اما هیچ گاه این كار را نكرد و تا به حال هیچ موردی نبوده كه موضوعی را افشا كرده باشد یا لیستی را برای آن داده باشد كه بتوان به آن استناد كرد. اما اینكه چرا رئیس‌جمهور همچنان حرف از افشاگری می‌زند به خاطر شكل‌گیری نوعی فضای پرسشگری از سوی جناحهای رقیب است.

 

 این اتفاق پس از هشت سال كه رئیس‌جمهور بر موج احساسات مردم سوار بوده باعث شده دیگر نتواند از این موج سواری بهره بگیرد. چون افراد در گروههای مختلف شاخصهای متعددی را در نظر می‌گیرند و می‌بینند اتفاقی نیفتاده علاوه بر اینكه احمدی نژادی كه می‌خواست گفتمان انقلاب 57 را زنده كند به جایی می‌رسد كه میتینگ تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری در ورزشگاه آزادی را برگزار می‌كند.

 

در نتیجه چنین رفتاری محبوبیت احمدی نژاد كم شده و به همین دلیل او تلاش می‌كند وقتی به سفرهای تبلیغاتی می‌رود شعارهای كاملا احساسی بدهد تا بتواند با این كار در موعد انتخابات كاندیدای مورد نظرش را به صدر بنشاند. در واقع در تحلیل رفتار رئیس‌جمهور می‌توان گفت او به دنبال نوعی بهره وری تبلیغاتی است تا رسانه‌ها وافكار عمومی نتوانند به تجزیه و تحلیل عملكرد او در هشت سال گذشته بپردازند و از این راه ذهن رسانه‌ها را دچار انحراف كند.

 

سوال اینجاست كه رئیس‌جمهور پس از هشت سال چه چیزی را می‌خواهد افشا كند و آیا هشت سال زمان كافی نبوده برای اینكه هر اقدامی بخواهد انجام دهد؟ ضمن اینكه افشای موضوعاتی كه رئیس‌جمهور به آن اشاره می‌كند چه نفعی برای كشور دارد و آیا هشت سال سوار بر موج احساسات مردم بودن ریالی را به جیب آنها وارد كرد؟ شاهد بوده ایم صحبت‌های رئیس‌جمهور جز اینكه هزینه‌های داخلی و بین‌المللی داشته نتیجه دیگری را به ارمغان نیاورده است. نكته مهمی كه باید در این رابطه به آن توجه كرد مردم هستند كه دیگر به چنین حرفها وموضع‌گیری‌هایی توجه ندارند، آنها به راحتی از صحبت‌های او عبور می‌كنند و فرق سره را از ناسره تشخیص می‌دهند.

 

وطن امروز:چه خواهد شد؟

 

«چه خواهد شد؟»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم مهدی محمدی است كه ر آن می‌خوانید؛معادله انتخابات 24 خرداد 92 از همین حالا تا حدود زیادی واضح است اگر‌چه بازیگران مختلف سعی فراوان كرده‌اند و می‌كنند تا بازی اصلی خود را مخفی نگه‌دارند.

 

جریان فتنه اكنون تلاش می‌كند به خود بباوراند 24 خرداد فرصتی بی‌بدیل است كه نباید به هیچ قیمت از آن صرفنظر كرد. این البته ظاهر كار است. در واقع هر كدام از سران قدرت در این جبهه كیسه‌ای متفاوت برای این انتخابات دوخته‌اند. هاشمی‌رفسنجانی ولو اینكه سعی می‌كنند او را به نتیجه‌ای متفاوت برسانند اما می‌داند پا گذاشتن در این صحنه یعنی آخرین و البته سنگین‌ترین باخت، باختی كه پس از آن هیچ چیز باقی نخواهد ماند. محمد خاتمی نیز همینطور. یقینا نه برای خاتمی و نه برای هاشمی مساله اصلی این نیست كه مراعات نظام را می‌كنند یا نمی‌خواهند فضای كشور را به هم بریزند، اینها تعارفات است. مساله اصلی این است كه می‌دانند رای ندارند و می‌دانند ملت بنا نیست به اندازه 8 یا 16 سال، یا حتی می‌شود گفت 24 سال، عقبگرد كند. ملت ممكن است در چاله باشد ولی هنوز فرق چاه و چاله را می‌داند.

 

آقای احمدی‌نژاد اما تصور می‌كند می‌تواند همچنان پس از 8 سال از پاسخ دادن به این سوال طفره برود كه برای حل مشكلاتی كه ادعا می‌كند «دیگران» مسببان اصلی آن بوده‌اند چه كرده است. استراتژی می‌خواستم و نگذاشتند پوسیده‌تر از آن است كه بتوان دوباره پوستینی از آن دوخت، روی آن نشست و معركه گرفت. مردم دیده‌اند او مبسوط‌الید‌ترین رئیس‌جمهور كشور بوده است و حالا از او نمی‌پذیرند كه 2ماه مانده به انتخابات باز هم در كشور دوره بیفتد و وعده حل مشكل بیكاری، ازدواج، مسكن، آب و از این قبیل را بدهد. حالا وقت پاسخ دادن درباره وعده‌های گذشته است نه طرح وعده‌های جدید آن هم برای مردمی كه آموخته‌اند فرق بهانه و استدلال را.

 

طبعا آسان‌ترین كار این است كه آقای رئیس‌جمهور بگردد و این و آن را به عنوان مقصر مشكلات معرفی كند. ایرادی هم ندارد. مهم این است كه بداند حتی اگر در اینكه كسانی را از چشم خلایق بیندازد موفق باشد، در اینكه این انرژی منفی را برای خود یا برای دردانه‌اش بدل به سرمایه رای كند، موفق نخواهد بود. آنچه مردم می‌خواهند حل مشكلاتشان است نه بهانه‌تراشی‌هایی از این قبیل كه آقای رئیس‌جمهور بگوید زورش به محافل پشت پرده نمی‌رسد یا اینكه برگ رو كند كه فلانی و بهمانی این مشكلات را دارند.

 

این محافل آن روز كه آقای رئیس‌جمهور هر چه می‌خواست می‌كرد، منحل می‌كرد، تاسیس می‌كرد، می‌گرفت، می‌داد و… كجا بودند؟ مردم خواهند پرسید اگر احمدی‌نژاد نتوانست چرا مشایی باید بتواند؟ بنابراین استراتژی سیاهنمایی و به گروگان گرفتن مشكلات نظام حداكثر كاری كه می‌كند این است كه آب در آسیاب دشمنانی بریزد كه اكنون صبح تا شام هیچ كاری ندارند جز اینكه برای احمدی‌نژاد سوت و كف بزنند و خنجر‌های آخته خود را آبدیده‌تر كنند تا با اطلاعات و بهانه‌ها و ملات‌های جدیدی كه احمدی‌نژاد به آنها می‌دهد ضربه‌های كاری‌تری به نظام بزنند. اجازه بدهید صریح بگویم.

 

با این راهبرد، احمدی‌نژاد عمله اپوزیسیون خواهد بود نه قهرمان ملی یا برنده انتخابات. مردم به دنبال كسی می‌گردند كه بتواند مشكلاتشان را حل كند و احمدی‌نژاد اكنون دست در دست مشایی دوره افتاده و با صدای بلند می‌گوید نه خودش آن آدم است و نه مشایی خواهد بود. ضد‌تبلیغی از این بالاتر گمان نمی‌كنم ممكن باشد؛ بگذار آقای احمدی‌نژاد خیال كند در حال بسیج توده علیه نخبگان است! نتیجه تقریبا روشن است. مردم در نهایت پای كار كسی خواهند آمد كه به دنبال تزریق آرامش به كشور باشد نه تشدید دعوا، بتواند همه امكانات نظام را برای حل مشكلات مردم پای كار بیاورد، رقابت را تبدیل به همكاری كند نه كینه، نه اپوزیسیون نظام بلكه معتمد نظام و قادر به تشریك مساعی با آن باشد و به جای شر‌خری- آن هم در مقابل سیستمی كه اگر یك ویژگی داشته باشد این است كه باج دادن بلد نیست- به زبان مردمان متمدن حرف بزند.

 

حمایت:حساسیت‌های ویژه انتخابات یازدهم

 

«حساسیت‌های ویژه انتخابات یازدهم»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم مجید نصیرپور است كه در آن می خوانید؛انتخابات ریاست‌جمهوری در هر دوره‌ای همواره حساسیت‌های خود را داشته است؛ انتخابات دوره یازدهم نیز از جهات مختلف اهمیت و حساسیت ویژه‌ای دارد كه همین حساسیت‌ها باعث می‌شود در تصمیم‌گیری صحیح بیشتر دقت شود.انتخابات این دوره از یك طرف تحت تاثیر عملكرد 8 ساله دولت نهم و دهم قرار دارد؛ چرا كه دولت بدون توجه به منابع مالی خود سطح توقع مردم در حوزه‌‌های معیشتی و اقتصادی را بالا برده است.

 

البته همه علاقه‌مند هستند كه سطح زندگی و رفاه مردم بالا رود اما برای تحقق این مهم باید ابتدا زمینه‌های لازم آن را فراهم كرد و تصمیم‌های چندوجهی گرفت نه اینكه به یكباره بدون در نظر گرفتن منابع مالی وارد عمل شد؛ به طوری كه اكنون می‌بینیم نه تنها اوضاع معیشتی مردم بهتر نشده؛ معضلاتی چون تورم، گرانی و بیكاری بر مشكلات مردم افزوده شده است.

 

از سوی دیگر دولت میل شدیدی پیدا كرده است كه به عنوان یك ضلع وارد عرصه رقابت‌ها شود و از همه امكانات تحت پوشش خود استفاده می‌كند تا نظر مردم را به سمت نامزد مورد نظر خود جلب كند كه این امر حساسیت این دور از انتخابات را بیش از گذشته نشان می‌دهد؛ چون تا به حال دولتی تا به این حد رغبت خود را برای حضور در رقابت‌های انتخاباتی آشكار نكرده بود.یكی دیگر از موضوع‌هایی كه بر اهمیت و حساسیت این دور از انتخابات می‌افزاید، شدت تحریم‌ها و فشارهای خارجی است كه ضد كشور وجود دارد؛ برای كاهش این فشارها و برطرف كردن مشكلاتی كه در اثر تحریم‌ها به وجود آمده لازم است كه با تصمیم‌گیری و برنامه‌ریزی درست نحوه تعامل با كشورها اصلاح شود.

 

بنا به دلایل مطرح شده، باید تاكید و تایید كدر این دور از انتخابات ریاست جمهوری از اهمیت خاصی برخوردار است؛ از این‌رو برای پشت سر گذاشتن مشكلات و رسیدن به نقطه مطلوب باید افراد وارد عرصه رقابت‌های انتخاباتی شوند كه اولاً، دارای مقبولیت بالا باشند و ثانیاً، از توانایی لازم برای رویارویی با مشكلات فعلی و برطرف كردن آن‌ها برخوردار باشند.

 

آفرینش:زمین پاك، شگفتی آفرینش

 

«زمین پاك، شگفتی آفرینش»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است كه در آن می‌خوانید؛این سیاره منظومه شمسی، از آن رو با دیگر سیاره ها فرق دارد كه در جو آن اكسیژن موجود است و در نتیجه، زیستن در آن امكان پذیر شده است. با آغاز عصر ماشین و پیشرفت های صنعتی و علمی، خودخواهی ها و سودجویی های انسان، اندیشه سیطره و آگاهی بیشتر او از جهان اطرافش را به صحنه كارزاری نابرابر میان او و طبیعت تبدیل كرده است. تقریباً چند دهه است كه زنگ های خطر برای زمین به صدا درآمده است. روزی نیست كه خبرها و گزارش هایی از سراسر جهان مخابره نشود و بیانگر نگرانی عمیق كارشناسان از تخریب محیط زیست و به خطر افتادن زندگی بر روی كره زمین نباشد. به همین سبب روز جهانی ‘زمین پاك’ هر ساله در 22 آوریل مصادف با 2 اردیبهشت در تمام دنیا برگزار می‌شود و به همه مردم یادآوری می‌كند كه نباید سیاره خود ‘زمین’ را فراموش كنند. این فراموشی بشرنسبت به سلامت تنها كاشانه زیست خود، مشكلات فراوانی را برای ادامه حیات زمین به وجود آورده است.

 

    مساله گرمایش زمین یكی از بارزترین چالش هایی است كه حیات زمین و ادامه بقای نسل انسان را با هشدار روبه‌رو كرده است. دمای میانگین سیاره زمین به دلیل افزایش استفاده از سوخت های فسیلی و تولید بیش از حد گازهای گلخانه ای در اثر فعالیت های انسانی در حال افزایش است و این مساله می تواند عواقبی جدی برای تعادل شكننده محیط زیست ما به همراه داشته باشد. متاسفانه مساله گرمایش به دلیل وارد شدن به بازی های سیاسی و گره خوردن آن با منافع تجاری و اقتصادی، تبدیل به آفتی شده است كه بسادگی نمی توان امیدوار به رفع آن بود.

 

    ضمن اینكه با افزایش گرمای زمین و بهره برداری بیش از حد از منابع آبی سبب شده تا درآینده ای نه چندان دور شاهد كم آبی یا به عبارتی ‘جنگ آب’ بر روی این كره خاكی باشیم. كاهش باران به سبب تولید آلودگی‌های شیمیایی، استفاده غیرمجاز و بی اندازه ازآب های زیرزمینی، آلوده شدن آب های شیرین از طریق ورود پسماند و فاضلاب های صنعتی و شهری، وبسیاری ازعوامل زنجیروار دیگر ‘مایع حیات’ زمین را با خطر رو به رو ساخته اند.

 

    واقعیت این است كه دخالت های ما درطبیعت، همین الان پایان دنیا را برای بسیاری از گونه های جانوری و گیاهی رقم زده است. به طوری كه روزانه درصدی از جنگل‌ها و مراتع طبیعی زمین به بهانه ساخت و سازها و تولیدات صنعتی و كارخانه های مختلف ازبین می روند و زنجیره زیستی ازهم گسسته می گردد. بی خبر از آن كه با این رویه فعلی زمینه های نابودی حیات خود و زمین را فراهم می‌كنیم.

 

    همانطوركه گفته شد درحال حاضر تنها سیاره زمین است كه در جو خود گاز اكسیژن را دارا می‌باشد، عاملی كه حیات بشر وابسته به وجود آن است. اما انگار منافع اقتصادی بشر بیش از ادامه حیات نسل آن ارزش پیدا كرده است!!. چون روز به روز دودكش كارخانجات بلند تر، دود ماشین ها و هواپیماها غلیظ تر و هوای شهرها آلوده تر می گردد. آلودگی هوا درجهان به قدری شده است كه پوشش های جوی زمین دچار خسارت شده است. امروز لایه ازن كه اصلی ترین سپر و حفاظ زمین و موجودات زنده آن از آسیب اشعه ها و تشعشات مختلف خورشیدی و سمائی می باشد، صدمات فراوانی دیده كه جبران ناپذیر است.

 

    از سوی دیگر زمین با معضلی روبه روست كه تمام مشكلاتش را دوچندان می كند. بحرانی خیلی جدی به نام انفجار جمعیت در حال به خطر انداختن حیات زمین ماست. كافی است نگاهی به رشد جمعیت در دو قرن اخیر بیندازید و آن را با وضعیت جمعیتی جهان از ابتدای پیدایش انسان تاكنون مقایسه كنید تا به عمق فاجعه پی ببرید. جمعیت بیشتر به معنی منابع مورد نیاز بیشتر، امكانات، سوخت و خطر بیشتر برای محیط زیست است. نبودن امكانات كافی برای تامین نیازهای بشرباعث شده تا پاكی و سلامت زمین دستخوش تغییرات فراوان شود و انسان تیشه بر ریشه حیات خود و كاشانه اش بزند. برخورد شعاری با موارد یاد شده، خیانت به حیات زمین می باشد. هركدام از ما می‌توانیم با اقدامات خود كمكی به بهبود شرایط این سیاره كهن كنیم. تمیزنگه داشتن طبیعت اطرافمان، رعایت مصرف درآب شرب، توجه به تولید و تفكیك زباله‌های خانگی، تنظیم و سرویس وسیله نقلیه شخصی، استفاده از وسایل حمل و نقل عمومی، كاشت درخت و آموزش فرهنگ آن در خانواده وجامعه، و بسیاری موارد دیگر كه توجه به آنها از سوی ما می تواند كمكی به حفظ سلامت حیات زمین و بقای نسل بشر باشد.

 

مردم سالاری:احساس تكلیف ماركوپولویی

 

«احساس تكلیف ماركوپولویی»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم علی ودایع است كه دتر آن می‌خوانید؛ بوی یازدهمین انتخابات ریاست‌جمهوری ایران مشام همه را پر كرده است؛ 53 روز مانده به 24 خرداد ماه یك لشكر از افرادی كه به ظن خودشان از سوی ستادهای مردمی كه توسط نزدیكانشان ایجاد شده و فراتر از آن احساس تكلیف می‌كنند؛ اعلام كاندیداتوری كرده‌اند و هر لحظه بر سیل مشتاقان تصاحب میدان پاستور افزوده می‌شود. اگر چه هوای بهشت هم گروهی كثیرتر از بازیگران سینما و آوازخوانان تا وزرای پیشین و امروز را وسوسه كرده تا كاندیدای تصاحب صندلی شوراهای اسلامی شهر شوند اما موضوع انتخابات ریاست جمهوری موضوع متفاوت‌تری است. مستاجران پاستور همانطور كه قابل پیش‌بینی بود برای بقا، با تمام قدرت به میدان آمده‌اند؛ بعد از ماجرای جشن آزادی بهار، حالا به فكر جشن یك میلیون نفری رای اولی‌ها افتاده‌اند. كارناوال‌هایی مهیج و پرزرق و برق كه هنوز مشخص نیست بودجه آنها از كجا تامین می‌شود آن هم در روزهایی كه دلیل قرون قرون گرانی‌ها گردن تحریم‌ها و نبود ارز و بودجه انداخته می‌شود و وسوسه به اصطلاح افشاگری آنها را قلقلك می‌دهد. از سوی دیگر موضوع ماركوپولوهایی كه احساس تكلیف كرده‌اند نیز سوژه جالبی برای خود دارد. آقایانی كه احساس تكلیف كرده‌اند با رها كردن منصب‌های اجرایی و قانون‌گذاری به گوشه و كنار ایران سرك می‌كشند تا مقبولیت كسب كنند و برای عرض اندام در میدان انتخابات ریاست‌جمهوری آماده شوند یا حداقل در دولت بعدی برای خود سهمی دست و پا كنند. احساس تكلیف این ماركوپولوها كاش آنجا باشد كه سنگی بر سر راه مردم است، تا قامت خویش را در مقابل ملت خمیده كنند و دین خود را به ایران اسلامی ادا كنند نه آن كه برای ریاست جمهوری، این گونه از خود ولع نشان دهند.

 

به راستی ایران مگر چند رئیس‌جمهور می‌خواهد؟ اگر یك نماینده مجلس موفق یا یك مدیر كارآمد نمی‌تواند تكلیف خود را به خوبی ادا كند، آیا احساس تكلیف مرتفع نمی‌شود؟! آقای رئیس‌جمهور هم كه ید طولایی در سفرهای استانی دارد این روزها پر‌چم‌گردانی می‌كند تا از مرد اول پاستور به بهترین وجه دفاع كند و حتی منتقدان را به مبارزه می‌طلبد.

 

یك روز ونزوئلا، یك روز آفریقا و باز هم آفریقا!

 

در عرف بین‌المللی، وزیر امور خارجه به عنوان مذاكره‌كننده اصلی به كشورهای مختلف سفر می‌كند و سفر رئیس‌جمهوری‌ها با فاصله زمانی طولانی و به ندرت انجام می‌گیرد مگر جلسات اتحادیه اروپا كه آن هم ساختار قاره سبز و بحران اقتصادی این روزهای آنها می‌طلبد. راستی آقای احمدی‌نژاد كه ركورد‌دار سفرهای خارجی است، در روزهای پایانی دولت گویا سفرهای استانی رابه تور كشورهای خارجی تغییر داده است؛ سفرهایی با هزینه از بیت‌المال كه نتیجه آن نیز مشخص نیست. آیا مستاجران پاستور كه در این روزها همه را به مبارزه می‌طلبند نباید دولت دهم را آماده تحویل به دولت یازدهم كنند؟ یا حداقل كارهای بر زمین مانده و پروژه‌های ناقص خود را به پایان برسانند؟!

 

بودجه سال 1392 و برنامه اقتصادی سال حماسه اقتصادی به كجا رسیده است؟

 

همه طیف‌ها، اعم از چپ، راست، بالا، پایین و حتی انحرافی باید بدانند مردم ایران امروز بیشتر درد بیكاری‌، گرانی، فقر و تورم دارند. مستاجران پاستور، ماركوپولوهای انتخاباتی كه دم از احساس تكلیف و مردم‌داری می‌زنند و دیگران را متهم به توطئه چینی می‌كنند نمی‌توانند برای پیشبرد جامعه و كشور كار مفیدی انجام دهند و تنها ثمره فعالیت آنها اتلاف پول بیت‌المال و اهمال در مقابل كارهای برزمین مانده است. این اعمال نتیجه‌ای جز كار شكنی در شكل‌گیری حماسه سیاسی در سال 92 و حتی خیانت به آرمان‌های امام راحل و شهدا نخواهد داشت.

 

در این میان یك هشدار جدی نیز مطرح می‌شود؛ این كه هركسی پا برقانون اساسی بگذارد یا سعی كند با ایجاد گردوغبار كاندیدای مورد نظر خود را به پاستور تحمیل كند نتیجه‌ای جز حذف از صحنه سیاسی ایران نخواهد داشت و جز اندك افرادی كه از آنها ارتزاق می‌كنند هیچ‌كس از مردم همراهی‌شان نخواهند كرد.

 

ابتكار: زلزله‌های بهاری و پس لرزه‌های روانی

 

«زلزله‌های بهاری و پس لرزه‌های روانی»عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم سید علی محقق است كه در آن می‌خوانید؛سالی كه نكوست از زلزله‌های بهاری اش پیداست. هنوز ماه اول از سال و بهار جدید به انتها نرسیده، ساكنان صفحه لرزان سرزمین ایران، چهار زلزله بالای 5 ریشتر و یك زلزله شدید بیخ گوش اصفهان 2 میلیون نفری را تجربه كردند. 20فروردین بوشهر بالای 6 ریشتر لرزید و ویرانی‌ها به بار آورد. هنوز از هراس این لرزش هولناك بیخ گوش نیروگاه اتمی بیرون نیامده بودیم كه در منتهی الیه جنوب شرق كشور، سراوان با لرزشی 8/7 ریشتری ركورد زد و نفس 75 میلیون ایرانی را در سینه حبس كرد. یكی دو روز بعد تسوج آذربایجان در منتهی الیه شمال غرب كشور5 ریشتری لرزید و به فاصله كوتاهی لامرد فارس و اصفهان میزبان زلزله‌های ترسناك بعدی شدند.

 

از روزهای هولناك پس از زلزله‌های رودبار و بم تا لرزش‌های مرگبار اخیر زمین در آذربایجان، بوشهر و سراوان رسم چنین شده كه هربار كه نقطه ای می‌لرزد، پس لرزه‌های فیزیكی آن امان از مردمان مناطق زلزله زده می‌گیرد و پس لرزه‌های روانی آن كیلومترها آن سو تر به جان 12 میلیون ساكن پایتخت پر از گسل می‌افتد. صفحات روزنامه ها، خبرگزاری ها، سایت‌های خبری و شبكه‌های اجتماعی پر می‌شود از مرثیه‌هایی در رسای « تهران پس از زلزله بزرگ ». زمین شناسان، جغرافی دانان، جامعه شناسان و باستان شناسان همه پدر و مادرعلم زلزله شناسی و تهران شناسی می‌شوند و از قضا فقط تهران ویران پس از زلزله بزرگ را توصیف می‌كنند. توصیف‌هایی كه بیش از اینكه پیشگیرانه و راهگشا باشند، صرفا روایت‌هایی دراماتیك، تراژیك، وحشت زا و منفعل كننده اند و بیش از اینكه منبطق بر واقعیت‌ها باشند، ازجنس فیلم 2012 و دیگر آثار هالیودی هستند.

 

تهران دارای گسل‌های متعددی در جنوب و شمال است. این یك واقعیت است. موسسات زمین شناسی می‌گویند شرایط بعضی گسل‌های تهران و موقعیت این نقطه از صفحه لرزان ایران چنان است كه پتانسل زلزله‌های مرگبار 6تا 8 ریشتر را هم دارد. 183 سال پیش زلزله مهیبی با بزرگی 7.1 ریشتر شهرری و تهران را لرزاند و ویران كرد. این هم یك واقعیت تاریخی غیر قابل كتمان است. با این حال اصلا قابل پیش بینی نیست كه تهران كی می‌لرزد وچقدر می‌لرزد، این هم به گواهی زمین شناسان و تجربه‌های علمی موجود یك واقعیت مسلم است. شاید امروز بلرزد و شاید 120 سال دیگر، شاید 4 ریشتر بلرزد و شاید 8 ریشتر. به عبارت دیگرشواهد علمی و تجربی می‌گویند كه لرزیدن تهران چیزی شبیه قیامت است، دیر و زود دارد اما سوخت و سوزندارد. با این تفاوت كه برای قیامت هشدار و انذارهای خالق هستی، راهبردی و راهگشا و راهكار دهنده هستند و راه‌های جستن از آتش دوزخ از پیش در اختیار همگان قرار داده شد هاست. اما جامعه دانایان به دو علم زلزله و ساخت و ساز چنان كه باید عمل نمی‌كنند و به جای اقدام موثر و عملگرایانه و آگاهی دهنده، جمعی فقط به صورت مناسبتی هرازگاهی در صفحه رسانه ظاهر شده و یك روایت ثابت و توصیفی از آنچه كه زلزله بزرگ برسر تهران و شهرهای بزرگ كشور می‌آورد را تكرار می‌كنند و جمعی دیگر كه از قضا مجری است و مسئولیت مهم تری دارد، بی عملی و سكوت پیشه كرده و راه خود را می‌روند.

 

به طور معمول ستادها و دستگاه‌هایی همچون حوادث غیر مترقبه، آتش‌نشانی، هلال‌احمر، اورژانس، مدیریت بحران، شهرداری‌ها و سازمان‌های متولی شهرسازی و مسكن و دیگرانی از این دست مسئولیت اصلی پیشگیری، امداد، نجات و اسكان شهروندان را قبل و بعد از زلزله و بحران‌ برعهده دارند.

 

هرگاه كه زلزله ای از راه می‌رسد و زلزله شناسان و رسانه‌ها درباره زلزله خیز بودن تهران و دیگر شهرهای بزرگ كشورداد سخن می‌دهند، هیچ چیز و هیچ كس به اندازه اطلاع رسانی و آگاهی بخشی از اقدامات تامینی و میزان آمادگی دولت و دستگاههای مسئول برای حادثه بزرگ، شهروندان هراسان را آرام نمی‌كند.

 

در شرایط عادی و پیش از وقوع حادثه، حق مسلم هر شهروند است كه هم تا حدودی بداند در صورت وقوع زلزله بزرگ چه خواهد شد و هم بیاموزد و بداند كه در صورت زنده ماندن چه باید بكند و نهادهای مسئول برایش چه خواهند كرد و چه تدارك دیده اند و شهری كه در آن زندگی می‌كند چقدر در بربر زلزله امن است. به عبارتی بیش از اینكه لازم باشد شهروندان درباره ابعاد سیاه یك فاجعه احتمالی بدانند، بهتر و موثرتر این است كه درباره تمهیداتی كه اندیشیده شده آگاهی داشته باشد و بیاموزد كه در صورت وقوع چه باید بكند. دانستن میزان آمادگی سازمان‌های مسئول و اقدامات پیشگیرانه و نوید بخش می‌تواند در كنار فوبیای فاجعه بزرگ، چراغ كوچكی از امید در دل روشن كند و موجب دلگرمی شود.

 

در سوی دیگر این ماجرا، پس از هر زلزله همه می‌گویند ساختمان سازی در تهران و شهرهای بزرگ و كوچك استاندارد و ایمن نیست اما متولیان ساخت و ساز به ویژه شهرداری‌ها و نظام مهندسی عمران و شركت‌ها و سازمان‌های متولی ساختمان و شهرسازی تقریبا همواره در این باره سكوت كرده اند و كسی نمی‌داند سازه‌های جدید و قدیم شهرهای ایران تا چه میزان برای زلزله‌های 6تا 8 ریشتری آمادگی دارند و اگر آمادگی ندارند مسئول كیست و چرا كسی بازخواست نمی‌شود؟

در نهایت باید گفت كه در شرایطی كه سازمان‌های مسئول و دست اندركار آن چنان كه باید به مسئولیت خود درقبال حادثه بزرگ وقعی نمی‌نهند و یا حداقل در تسلی خاطر شهروندان قدمی بر نمی‌دارند، بمباران افكار عمومی با پس لرزه‌های روانی و هشدارهای دراماتیك و اظهار نظرهای مناسبتی چیزی را عوض نمی‌كند و به جز پریشان تر كردن روانِ پریشان جامعه و شهروندان حاصلی ندارد.

 

شرق:ما می‌توانیم را فراموش كنید

 

«ما می‌توانیم را فراموش كنید»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم عباس عبدی است كه در آن می‌خوانید؛اظهارات روزهای اخیر رییس دولت را در نقد و محكوم‌كردن كسانی كه هیچ نام و نشانی از آنها ارایه نمی‌شود، چگونه می‌توان تفسیر و تعبیر كرد؟ دولتی كه با شعار «ما می‌توانیم» و اراده برتر از هر چیز دیگر است به میدان آمد، چرا امروز كارش به جایی رسیده كه می‌گوید «دست ما را بسته و در حوضی انداخته‌اند؟» می‌گویند خودت بیرون بیا و كشور را نیز بیرون بیاور، وزنه هم به پای دولت آویزان كرده‌اند و هر وقت كه می‌خواهند از حوض بیرون بیایند یك دست روی سرش می‌گذارند و آن را در آب فرو می‌برند.

 

این اظهارات حتی اگر برای مظلوم‌نمایی یا رفع مسوولیت بحران‌ها و نابسامانی‌های موجود از دوش دولت باشد، یك معنای روشن دارد و آن این است كه اگر این ادعاها درست باشد، دولت در تحقق اصلی‌ترین شعار خودش شكست خورده است و این نشان می‌دهد كه «ما می‌توانیم» را باید «ما نمی‌توانیم» خواند و آن روز كه گفتند «ما می‌توانیم» به «توانستیم» تبدیل شده، ادعای خلاف واقعی را طرح كرده بودند. امروز هم كه علیه این موجودات ناشناخته می‌گویند «شما كه عددی نیستی» این هم خلاف واقع است چون اگر عددی نبودند دست دولت را نمی‌توانستند چنان ببندند. پس حداقل یكی از این دو ادعا خلاف است.

 

چند روز پیش متنی را یك استاد دانشگاه منتشر كرده بود كه منتخبی از نوشته‌های دانشجویان روی برگه‌های امتحانی بود كه به هر دلیلی درس نخوانده و تقاضای نمره كرده بودند. مثل اینكه پدربزرگم فوت كرده، مریض بودم، كار می‌كنم و امثال اینها. ظاهرا اینكه می‌گویند «الناس علی دین ملوكهم»، چندان عجیب نیست، زیرا دانشجویان و دانش‌آموزان درس‌نخوان ما هم از فرهنگ غالب میان سیاست‌مداران تبعیت می‌كنند كه به جای پذیرش مسوولیت سیاست‌های هشت‌ساله خود، نعل وارونه می‌زنند و به انواع و اقسام توجیه‌ها متوسل می‌شوند.

 

اگر در ابتدای كار، سیاهه‌ای از مفسدان اقتصادی در جیب رییس دولت بود و خارج نمی‌شد، اكنون این سیاهه‌ از كسانی است كه جلوی دولت مانع ایجاد می‌كنند. ولی فراموش نكنیم كه همه این سخنان معطوف به انتخابات و فراركردن از پاسخگویی است. دولت تمامی هم‌وغم خود را برای خنثی‌كردن كوشش‌های برخی از رفقایش جهت ردصلاحیت نامزد مورد نظر رییس دولت بسیج كرده است. حتما می‌پرسید كه بر چه اساسی این سخن گفته می‌شود؟ روشن است كه این همه خط‌ و نشان‌كشیدن صریح و آشكار رییس دولت فقط برای منتفی‌كردن ردصلاحیت نامزد مورد نظر ایشان است و الا درباره دیگر نامزدهای احتمالی دولت كه چنین مشكلی مطرح نشده است.

 

البته همه دوست داریم بحث تایید صلاحیت‌ها به گونه‌ای درآید كه انتخابات را دچار مشكل نكند ولی این مساله اگر مشكل هم باشد بیش از آنكه نامزدهای دولت را مورد هدف قرار دهد، سایرین را با مشكل روبه‌رو می‌كند. ولی معلوم نیست كه چرا رییس دولت فقط در همین یك مورد حساسیت دارد؟ پاسخ در وجود رفتارهای دوگانه است. این‌گونه رفتارها كه مبتنی بر ملاك‌های دوگانه هستند و نیز فرار از مسوولیت‌پذیری، تبعات منفی خود را دارد. به همین دلیل است كه به روشنی می‌بینیم كه واكنش افكار عمومی به این ادعاها و حتی تهدیدها و خط و نشان‌كشیدن‌ها خیلی سرد و از روی بی‌تفاوتی است. اگر مدیریت دولت همین بی‌تفاوتی مردم را متوجه شود، شاید رفتارش را در دو ماه آینده تغییر دهد، در غیراین صورت شاهد تندترشدن مواضع رییس دولت خواهیم بود.

 

بهار:مدیریت شهر تهران، بدون نگرش شهری

 

«مدیریت شهر تهران، بدون نگرش شهری»عنوان سرمقاله روزنامه بهار است كه در آن می‌خوانید؛دیروز ثبت‌نام انتخابات شورای شهر به پایان رسید. استقبال چهره‌های فرهنگی، هنری، ورزشی و مدیران شهری، بیانگر آن‌ است كه فرآیند تركیب اعضای شورای شهر از ابتدا تاكنون به سمت غیرسیاسی‌شدن پیش می‌رود؛ اما این ظاهر ماجراست، زیرا بیشتر چهره‌های نامزدشده و گرایش‌های سیاسی آنان نشان می‌دهد كه اگرچه نمود چهره‌های سیاسی بارز در شوراها كمتر شد؛ اما همچنان از نقش جناح‌های سیاسی در شكل‌گیری‌های تركیب اعضای فعلی و آینده شوراها كاسته نشده است و ظاهرا گریزی هم نیست كه انتخابات شوراهای شهر، در فضای سیاست‌زده به‌خصوص كلانشهرهای ایران سیاسی نشود یا سیاست در آن نقشی نداشته باشد.

 

ورود چهره‌های فرهنگی، هنری، ورزشی به شوراها شاید از غلظت و شدت سیاسی‌بودن یا شدن شوراها بكاهد؛ اما به نظر می‌رسد هیچ‌یك از این شاخص‌ها، نفیاً یا اثباتاً، نمی‌تواند شاخص مهم عضویت در شورای شهر باشد.

 

شهر پدیده‌ای پیچیده و چندلایه است. مدیریت و سیاستگذاری شهری اساسا نیازمند نگرش و درایت شهری است. مهم‌ترین مشخصه‌های شهری را می‌توان در تحرك جمعیت، نقش بارز طبقه متوسط، پویایی اجتماعی و فرهنگی، شدت تغییرات، پیچیدگی و آمیختگی كار و فراغت، مصرف كالاهای فرهنگی نمادین، تكثر و چندگانگی فرهنگی-اجتماعی، تفوق نگرش عقلانی بر نگرش‌های عاطفی و خونی و نژادی، وجود خلاقیت‌ها و نوآوری در پویایی شهری و در یك كلام: تغییر و تحرك شهری به‌جای سكون و ثبات روستایی تعریف كرد. شهر پدیده‌ای سیال، پویا، متحرك و زنده است؛ برخلاف روستا كه پدیده‌ای ساكن، پرثبات و كم‌تحرك است و تغییرات در آن تابع عوامل درونی نیست.

 

در چنین نگرشی از شهر، مدیران شهری باید بینش و دیدگاه شهری داشته باشند. افرادی كه معنای تكثر، پویایی، تغییر، خلاقیت و نوآوری در شهر را باور ندارند و برخلاف آن، از نگرش و سلیقه یگانه حمایت می‌كنند، امتیاز خود را جانبداری از یك گرایش فرهنگی-‌سیاسی خاص تلقی می‌كنند، شعارها و نگرش آنان به ویرانی و اضمحلال طبقه متوسط می‌انجامد، به جای عقلانی‌كردن فرآیندها و نظام تصمیم‌سازی و ساختار حمایت و نظارت مبتنی بر فرآیندهای عقلانی به مواضع عاطفی و دوستانه تكیه دارند، تصورشان از تغییر در شهر، تغییر در خطوط ارتباطی و راه و خیابان و ساختمان‌سازی است و معنای فضای یكپارچه و هویت‌مند شهرها را باور ندارند یا آن را درك نمی‌كنند، نمی‌توانند برنامه‌ریزی و سیاستگذاری شهری مطلوب و شایسته‌ای را تدوین و اجرا كنند.

 

نتیجه فقدان باور و تشخیص این تمایزها سبب شده است تا در سال‌های گذشته، نگرش‌های غیرشهری و بعضا روستایی بر نظام برنامه‌ریزی و مدیریت شهروندان فائق آید. به‌عنوان نمونه، در نگرش ساده‌شده و شبه‌روستایی مدیران شهری، مفهوم درآمد و منبع مالی یا نفت یا فروش تراكم تلقی شود. یعنی ساده‌ترین منبع درآمد یا مالی مبتنی بر نگرشی روستایی.

 

تداوم این نگرش سبب شده است تا زمین و آسمان شهر تهران فروخته و به جای آن ساختمان و تاسیسات شهری و ارتباطی ساخته شود. درنهایت وقتی به شهر تهران امروز و چشم‌انداز آن توجه می‌شود و آن را با برخی كلانشهرهای همسایه یا جهان مقایسه می‌كنیم، چیزی جز شهری بی‌هویت، بی‌سامان، زشت و با ترافیك و شلوغی بی‌معنا و با آلودگی‌های صوتی- تصویری و دیداری و فضایی مشاهده نمی‌شود.

 

 تاكنون سرنوشت شهر تهران امروز را مدیران و برنامه‌ریزان روستایی رقم زده است؛ مدیران و برنامه‌ریزانی كه در ساختار فضایی شهر تهران چیزی جز كالبد، خیابان و بزرگراه نمی‌شناسند و مناسبات و روابط درون‌شهری و انسان‌باانسان و انسان با محیط را نه درك كرده‌اند و نه برای آن ارزشی قائل بوده‌اند.

 

از این منظر، مشكل مدیران و اعضای شورای‌شهر سابقه مدیریتی و فرهنگی-هنری و ورزشی یا حتی سیاسی‌بودن نیست. شهر تهران، مدیران و برنامه‌‌ریزان «شهری» می‌خواهد تا ابتدایی‌ترین ادبیات این مفهوم یعنی تمایز میان شهر و روستا را بشناسند.

 

دنیای اقتصاد: بودجه و انتظارات

 

«بودجه و انتظارات»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم محمود اسلامیان است كه در آن می‌خوانید؛بودجه یك سند مهم برای اداره كشور طی یك سال بر مبنای پیش‌بینی منابع و مصارف است. در اقتصادی كه 70 درصد آن توسط دولت اداره می‌شود، بودجه نقش به مراتب تعیین‌كننده‌تری پیدا می‌كند.

 

در بودجه باید راهبردهای كلان كشور به صورت عملیات‌های تاكتیكی نمودیافته تا امكان دستیابی به اهداف در آخر سال مالی فراهم شود. بودجه یك پیش‌بینی است كه به میزان كارآمدی دولت به عنوان پیشنهاد دهنده و مجلس محترم به عنوان قانون‌گذار، می‌توان انتظار تحقق آن را داشت. در سال‌ 91 تحقق بودجه در حد 2/65 درصد بوده است كه این برای یك نظام برنامه‌ریزی مقبول نیست. عملیات مالی در یك كشور مرتبط با سال‌های قبل و بعد خواهد بود كه این پیوست مهم باید مورد توجه باشد. در بودجه سال 92 مفروضات و انتظاراتی وجود دارد.

 

1- كشور از یك تورم ركودی رنج می‌برد تورم دورقمی با رشد پایین و احتمالا منفی اقتصادی، بیكاری نگران‌كننده از جمله مسائل مهمی است كه باید در بودجه 92 مورد توجه قرار گیرد. روند توسعه بودجه جاری طی سال‌های اخیر و چاپ بی‌رویه پول باعث توسعه تورم شده است.

 

2- بودجه سال جاری توسط دو دولت اجرا خواهد شد؛ بنابراین كلان نگری لازم برای ایجاد مانور و انعطاف‌پذیری در آن لحاظ شده تا دولت بعدی هم بتواند برنامه‌های بازسازی حداقل خود را در آن پیگیری كند. البته چنانچه مبنای اداره اقتصادی كشور حسب فرموده مقام معظم رهبری برنامه‌های كلان می‌بود به چنین مسائلی برخورد نمی‌كردیم. اداره سلیقه‌ای كشور و عدول از سند چشم‌انداز و برنامه چهارم و پنجم شرایطی را ایجاد كرده كه بودجه‌نویسی نیز تابع سلایق شده است. برای دولت جدید تعهدات غیرمنطقی نباید ایجاد شود.

 

3- تحریم‌های غرب احتمالا ادامه خواهد یافت. متاسفانه در بودجه پیشنهادی به جز مواردی همچون منابع حاصل از صادرات نفت، هیچ‌گونه توجه جدی به موضوع و آسیب‌های آن نشده است. در بودجه باید به مساله مورد هدف؛ یعنی تولید كشور توجه خاص شود. باید تسهیلات لازم برای جبران آسیب‌ها در نظر گرفته شود. در چنین شرایطی بودجه انبساطی مفهومی ندارد. نگاهی به پیشنهاد دولت محترم در هزینه‌های جاری و تركیب آن با هزینه‌های سرمایه‌ای به خوبی این تناقض را نشان می‌دهد. علاوه‌بر آن بعضی از مشوق‌های تولیدی در بودجه سال 92 تغییر یافته‌اند.

 

4- مطالبات معوق نظام بانكی

میزان معوقات بانكی كشور به بیش از 70.000 میلیارد تومان رسیده است این معوقات به دلیل عدم كارشناسی دقیق طرح‌ها، اعمال نظام دستوری به بانك‌ها در طرح‌های زودبازده، تحریم‌ها و بعضا سوء‌استفاده بوده است. در بند 29 بودجه سال 91 مكانیزمی برای تعدیل آنها مصوب شد كه در عمل روند معوقات نشان از عدم اجرا می‌دهد. در بند 34 بودجه سال 91 نیز طرح جدیدی ارائه شده است كه مستلزم انتشار اوراق بدهی در حجم بسیار زیاد حدود 72000 میلیارد تومان است. انتقال ریسك از بانك‌ها به دولت و متمركز كردن معضل، راه‌حل منطقی به نظر نمی‌رسد. مكانیزم مذكور را می‌توان با حذف دولت از چرخه و انتقال مسوولیت به بانك‌ها اصلاح كرد.

 

5- امسال سال حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی نامگذاری شده است. حماسه نیاز به شور، عشق و شجاعت اندیشمندانه دارد. حماسه اقتصادی دفاع از تولید كشوراست. با توجه به شرایط و مشكلات ناشی از تحریم‌ها، توجه به اولویت‌های جامعه است.

 

انتظار می‌رود در بودجه عنصر حماسه اقتصادی مورد توجه جدی قرار گیرد. هر چند تاخیر در بودجه نگران‌كننده است. لیكن از آن می‌توان به عنوان فرصتی برای تحقق شعار سال در سند ملی، مالی كشور استفاده كرد. ده‌ها هزار میلیارد تومان طرح‌های غیرضروری و عدم‌اولویت‌بندی آنها متناسب با شرایط و تخصیص حداقلی (سال 91 حدود 11000 میلیارد تومان طرح عمرانی معادل 11 درصد از كل بودجه) به اتلاف منابع كشور منجر می‌شود.

 

6- در منطقی بودن اصل طرح هدفمندی تردیدی وجود نداشت، لیكن همان گونه كه عمل جراحی یك فرد نیاز به ثبات حداقل جسمی دارد در اجرای طرح باید در ثبات اقتصادی (تورم و رشد اقتصادی معقول) اقدام می‌شد. در مرحله اول نتایج زیر عملا به دست آمد:

 

الف) بخش زیادی از مردم ایران حقوق‌بگیر شده‌اند و ظاهرا این تزریق مسكن باید ادامه یابد، یارانه باید تا رسیدن به فضای مناسب كسب‌و‌كار ادامه یابد، طرح موقت است.

 

ب) تورم سنگین باعث شد عمده مردم خواهان بازگشت به زمان قبل از اجرای طرح باشند. (نظرسنجی 1.200.000 نفری صدا و سیما)

 

ج) با شوك ارزی عملا طرح با مشكلات جدی روبه‌رو و قیمت‌ حامل‌های انرژی و یارانه موجود چند برابر شده است.

 

د) به جای بهبود فضای كسب‌و‌كار و توسعه، تولید مواجه با ركود شده، زیرا تعهدات در مقابل تولید انجام نشد.

 

با توجه به ارقام یارانه پیشنهادی به نظر می‌رسد دولت می‌خواهد قیمت حامل‌های انرژی را تا چهار برابر افزایش دهد. بی‌توجهی به شرایط ركود تورمی كشور، تحریم‌ها و نتایج حاصله از مرحله اول و غلتیدن در این چرخه معیوب واقعا نگران‌كننده است. بودجه یك سند مالی رسمی كشور است كه اداره یك مملكت را بر مبنای قوانین كلان طی یك سال تعریف می‌كند. انتظار می‌رود با چنین موضوع مهمی كه با زندگی مردم و استقلال كشور رابطه تنگاتنگ دارد به موقع، كارشناسی، عالمانه و با استفاده از نظرات همه نخبگان كشور و توجه به شرایط حساس، برخورد شود. ظرفیت‌های میهن اسلامی بسیار بالا است. تجربه نشان داده است می‌توان با عقلانیت از این ظرفیت‌ها استفاده كرد و اسباب توسعه، رفاه جامعه و عزت كشور را فراهم كرد.

پایان پیام/.

 

 

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

;