برف سنگین بر روی مدیریت ایرانی
روح اله واصف
یادداشتی که مطالعه میکنید سرمقاله هفته نامه تاسیسات نیوز شماره 88 میباشد.
همکاران عزیز سلام
وقتی صحبت از برف میشود همه ما پس از حس خوب کودکی که تعطیلی و البته شادی و بازی را به ذهن ما میآورد، سکون سنگین و سکوتی دهشتناک را مرور میکنیم. جالب است که خاطرات خوب ما از دوران کودکی است و ترس و سکون حاصل بزرگسالی ماست.
چند هفته قبل برای تدریس دورهای نیاز به کاتالوگ مبدل حرارتی داشتیم. با یکی از شرکتهای بزرگ سازنده تماس گرفتیم و درخواست کردیم که تعدادی کاتالوگ فنی در اختیار ما قرار دهند تا از روی آن روش طولانی فرآیند انتخاب را تدریس و تمرین کنیم. پس از دو هفته و البته اتمام کلاس، دیروز سه عدد لوح فشرده برای ما ارسال شد!
ما از آن شرکت معظم تولیدکننده هیچ درخواستی به جز کاتالوگ نداشتیم؛ امامنفعتی که آن شرکت از این آشنایی همکاران با محصول وی میشد چقدر بود؟ این شرکت چقدر باید در نمایشگاه و … هزینه کند تا این پانزده نفر با وی آشنا شوند؟
یکی از دوستانم که مشاور بازاریابی تعدادی از شرکتهای تولیدکننده تأسیساتی است برایم میگفت که بسیاری از شرکتها مدتهاست که ایمیلهای خود را چک نمیکنند! البته این موضوع را ما هم دیده بودیم. وقتیکه نشریه ارسالی از سوی دفتر تأسیسات نیوز به ایمیلهای رسمی شرکتها به دلیل پر بودن صندوق پست الکترونیک آنها برگشت میخورد.
عدم بروز رسانی سایتهای اینترنتی شرکتها نکته خندهداری است که قابلهضم نیست. بهراستی ساخت هتلی برای مهمانها و عدم رسیدگی به این هتل چه پیامی دارد؟ به این هتل متروکه و قدیمی و ویران بیایید. شما برای ما بسیار مهم هستید! این بیخیالی سایتی چنان فجیع است که برخی شرکتها ترجیح میدهند خبرهای مهم خود را ابتدا در رسانههای دیگری منتشر کنند و پس از مدتی در سایت خود. البته اگر سایتی داشته باشند.
بگذریم که عمده شرکتهای ما واحد یا حتی مدیری برای روابط عمومی، تبلیغات و هر چیزی مانند اینها ندارند. آیا تبلیغات هزینه کردی است مانند ناهاری با خانواده در رستوران که اگر خواستیم انجام دهیم و اگر وقت و حوصله نیست منتفی شود؟ خود را برای فلان نمایشگاه خارجی میکُشیم تا غرفه بگیریم یا بازدید کنیم ولی از بدیهیات تبلیغاتی غافلیم. پس حقمان است که برندی گمنام از کشوری دیگر بهراحتی بازار دهها ساله ما را به شبی میگیرد و ما مدام در حال شکایت از دولتیم و مالیات و … .
بسیاری از مدیران ما در دهه 60 و تصورات غلط از اوضاع تجارت داخلی و جهانی ماندهاند. مدیرانی خواب که میلیونها تومان را خرج روشهای تبلیغاتی قدیمی بیفایده میکنند و فکر میکنند تبلیغات یعنی اهدا لیوان مارکدار!
اکنون زمستان سنگین مدیران ماست. خواب و سکون. با پایان زمستان تحریم و رکود اما،کدام مدیر بهار را خواهد دید؟
انتهای خبر