برجام نفتی

سعید ساویز


تحلیلگر و کارشناس انرژی



امضای قرارداد فاز 11 با کنسرسیومی به رهبری توتال را می‌توان به نوعی برجام نفتی نامید. توتال که همواره سد شکن شرکت‌های بین‌المللی در ایران بود با پذیرفتن ریسک سرمایه‌گذاری 5 میلیارد دلاری در ایران پیام رسایی را به جهانیان مخابره کرد.بر اساس برنامه شرکت ملی نفت ایران به زودی شرکت‌های مرسک دانمارک و انی ایتالیا نیز به جرگه فعالان بین‌المللی در صحنه نفت و گاز ایران خواهند پیوست.




قرارداد توسعه فازهای 2 و 3 با کنسرسیومی متشکل از توتال پتروناس و گزپروم در 25 مهر 1377 در زمان وزارت بیژن نامدار زنگنه و در دولت اصلاحات به امضا رسید. آن روزها مخزن پارس جنوبی بر عکس قطب قطری‌اش بسیار ناشناخته بود، عسلویه یک روستای کوچک عاری از هر گونه امکانات مانند راه دسترسی مناسب به شهرهای مجاور، بیمارستان، آب شرب کافی و نیروی کار در دسترس بود؛ از طرفی توتال باید مجهز به دستورالعمل‌های مناسب برای حفاری و تکمیل چاه‌های گازی با سولفید هیدروژن بالای 4000 PPM می‌شد و همچنین باید فرهنگ رعایت نکات ایمنی سفت و سختی را که در ایران کمتر کسی عادت به رعایت آن داشت، در بالا دست و پایین دست نهادینه می‌شد تا حداقل حوادث با خسارات جانی و مالی رخ دهد. این فاز طی مدت 52 ماه با هزینه 4/ 2 میلیارد دلار که شامل هزینه‌های سرمایه ای، هزینه‌های اجرایی،سود پیمانکار و هزینه‌های مالی بود و تماما از منابع خارجی تامین می‌شد، تکمیل شدو به بهره‌برداری رسید و طی 5 سال از محل فروش میعانات گازی همان فاز پرداخت شد.





بعدها فازهایی که از سوی توسعه‌دهنده‌های داخلی توسعه داده شد برای مثال فاز مجاور فاز 2 و 3 یعنی فاز 15 و 16 با وجود اینکه روش کار و دستورالعمل‌های موفق شرکت‌هایی چون توتال انی و استات اویل موجود بودند در مدت زمانی دو برابر و با هزینه‌ای 3 برابر فاز 2 و 3 توسعه داده شدند.





آیا توتال خیانتکار است؟ اگر نگاهی به تیتر رسانه‌های مخالف دولت انداخته شود، مشاهده می‌شود که مانور اصلی روی خیانت شرکت توتال است. اما خیانت شرکت توتال چه بود؟ برای بررسی عملکرد فنی شرکت توتال نیاز است تا در ابتدا مختصری راجع به خصوصیات مخزنی لایه‌های گازی پارس جنوبی صحبت شود. لایه‌های گازی پارس جنوبی شامل 4 لایه مشهور به خوف1، خوف2، خوف3 و خوف4 است که با علائم اختصاری K1 ،K2 ، K3 و K4 شناخته می‌شوند.





فشار متوسط اولیه لایه اول اندکی از سه لایه دیگر کمتر است و این به وضوح در نمودارهای تولید قابل تفسیر است.همچنین تمام لایه‌ها چه در بخش ایرانی و چه بخش قطری به هم مرتبط هستند. تنها در گوشه‌های مخزن و پس از توسعه فازهای مرزی مشخص شد که مثلا در گوشه‌های فاز 12 یا 14 لایه‌های K4,K3 بعضا آبی شده و امکان تولید از آن وجود ندارد، اما در بیشتر قسمت‌های میدان در درجه اول K4 و سپس K2 لایه‌های اصلی تولیدی هستند.





در سال 77 یعنی زمانی که توتال فعالیت خود را در پارس جنوبی آغاز کرد تنها 8 فاز تعریف شده بود و تصور نیز بر آن بود که پارس جنوبی تنها ترکیبی از همین 8 فاز است، اما با حفر چاه‌های اکتشافی بیشتر و به‌دست آوردن اطلاعات بعدها تعداد فازهای پارس جنوبی به 24 فاز افزایش یافت، لذا در سال 77 تصور بر این بود که فازهای 2 و 3 هر دو مرزی هستند؛ اما بعد‌ها مشخص شد که فاز 2 مرزی است و فاز سه اندکی با مرز فاصله دارد. این دقیقا یکی از دلایل خائن خواندن توتال است و مخالفان توتال معتقدند چون توتال بعد‌ها به بخش قطری رفته و در آنجا بلوک‌هایی را توسعه داده حتما با منظور فاز 3 را غیر مرزی انتخاب کرده است.





در پاسخ به این شبهه باید گفت که اگر توتال قصد چنین کاری را داشت و آنقدر اختیار عمل داشت که می‌توانست محل فازها را خود انتخاب کند چرا هر دو فاز را دور از مرز انتخاب نکرد؟ چرا فاز 3 را با فاصله اندکی از مرز برگزید و مانند انی و استات اویل عمق مخزن را هدف نگرفت؟ لازم به ذکر است که همیشه این کارفرما بوده است که محدوده توسعه فاز را برای پیمانکار مشخص کرده و این درخصوص قرارداد توتال نیز صادق بوده است.





در گذشته تصورها بر این بود که هر دوفاز مرزی هستند زیرا به دلیل کمبود اطلاعات مرزهای مخزن به خوبی آشکار نشده بود. از سویی توتال در قطر دقیقا بلوک‌هایی را توسعه داد که مرزی نبوده و با مرز فاصله دارند.همچنین توتال پیشنهاد کرد که لایه K1 مشبک نشود و در مدار تولید نیاید که البته این الگو توسط دو شرکت خارجی دیگر نیز پیشنهاد و اجرا شد؛ زیرا گمان می‌رفت که لایه اول ترش‌تر از لایه‌های دیگر باشد که البته این تصور صادق نبود و به دلیل پایین بودن فشار متوسط اولیه لایه اول که لایه بالایی است، نه تنها مشارکتی در تولید ندارد، بلکه مقداری از تولید لایه‌های بالاتر نیز به درون آن نفوذ کرده و در اصطلاح توسط آن دزدیده می‌شود که این اثر کماکان نیز در فازهای توسعه داده شده اخیر قابل رویت است و با وجود هیاهوی غیر فنی و سیاسی به راه افتاده مبنی بر اینکه توتال از روی عمد و به جهت ضربه زدن به طرف ایرانی لایه اول را مشبک نکرده است، از لحاظ فنی می‌توان گفت که تنها یک تصور فنی در پشت تصمیم‌گیری و پیشنهاد عدم استفاده از لایه K1 وجود داشت.





کما اینکه این لایه سال‌ها بعد توسط نفت و گاز پارس مشبک و به مدار تولید وارد شد. پس از خروج توتال از ایران و واگذاری پروژه توسعه بلوک قطری به این شرکت هیاهوی بسیاری به پا خواست که توتال اطلاعات ما را برای استفاده قطری‌ها در اختیار آنها قرار خواهد داد اما امروز که توتال پس از توسعه بخش قطری برای توسعه فاز 11 قدم پیش گذارده است کسی به پایکوبی و دست افشانی نمی‌پردازد که توتال اطلاعات بخش قطری را برای استفاده ایرانی‌ها به ما منتقل خواهد کرد. و این حرف و حدیث‌ها تنها از یک ذهن غیر متخصص نا آشنا با صنعت که تنها تجربه کار با چینی‌ها را در کارنامه داشته باشد می‌تواند تراوش شود.





درخصوص امضای سندمحرمانگی اطلاعات بد نیست به این نکته اشاره شود که دستور العمل‌های حفاری و تکمیل تمامی شرکت‌هایی که بعدها به توسعه فاز در پارس جنوبی پرداختند،کپی نسخه‌ای بود از برنامه حفاری توتال و همچنین اولین مدل مخزنی پارس جنوبی نیز توسط همین شرکت ساخته شد و با توجه به اشراف توتال حتی به قسمت قطری این سوال پیش می‌آید که آیا اطلاعاتی هست که شرکت توتال از آن مطلع نباشد؟ که ما برای در اختیار توتال قراردادن آن لازم باشد احتیاط زیادی انجام دهیم؟ اگرچه سند محرمانگی فی مابین توتال و شرکت ملی نفت امضا شده است.ضرورت امضای قراردادهای جدید شرکت ملی نفت به حدی است که می‌توان آن را خون تازه‌ای در پیکر نیمه جان صنعت نفت ایران دانست.

 

 

 

 

 

 

 

انتهای خبر

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

;