آقای تمیز – ۴ (قسمت آخر)

به گزارش تاسیسات نیوز، آخرین قسمت مصاحبه با مهندس احمدرضا قوامی را در زیر میخوانید:

 

 

 

شما از آقای مهندس منصف نام بردید. دیگر دوستان نیز با احترام از ایشان یاد می‌کنند.چه چیزی در ایشان سراغ دارید که باعث شده همه با احترام از ایشان یاد کنند؟



ایشان به‌نوعی استخوان خردکرده این کار هستند.سواد ایشان نیز خیلی بالاست.





آیا شما عصبانی هم می‌شوید؟چه چیزشماراعصبانی می‌کند؟



خیلی کم عصبانی می‌شوم ولی بی‌شرافتی،دزدی و زیرمیزی گرفتن مرا خیلی عصبانی می‌کند.



چه کتاب‌هایی را برای این حرفه به دوستان جوان خود معرفی می‌کنید؟

 

 

همان‌طور که شما نیز اشاره کردید مرجع ما اشری است.اگر کسی بتواند قدرت و توان و سواد این را داشته باشد آن بخش‌هایی که مربوط به کار خودش است را مطالعه کند، دیگر به چیز دیگری نیاز آن‌چنانی ندارد.

 

 

 

من برای اطلاع شما باید بگویم که آمریکا از۴یا۵سال پیش تصمیم گرفته است که اشری را کلاً عوض کند یعنی اشری در مباحثی از نو نوشته می‌شود. چون انسانی که الگوی محاسبات بوده است محاسباتش مربوط به ۵۰ سال پیش است. با شرایط امروز دنیا دیگر آن اعداد باید به‌روز شوند و تشکیلات اشری همه آن اعداد را تغییر می‌دهد.




چه کتاب دیگری را توصیه می‌کنید کتابی که در شما ایجاد انگیزه کرده باشد؟



دو کتاب است که یکی را مک کوی نوشته و دیگری کتابی است که کریر نوشته است. بخصوص کتابی که کریر نوشته است بسیار زیبا مفاهیم را تفهیم می‌کند.




آیا عضو انجمن‌های علمی هستید؟



بله من عضو کانون فارغ‌التحصیلان دانشکده فنی دانشگاه تهران هستم و مسئولیت کمیته مکانیک با اینجانب است. در ضمن از اعضای فیزیک نیز هستم.



چه کتاب غیرحرفه‌ای را پیشنهاد می‌دهید؟



کتاب دو قرن سکوت، گذر زن در تاریخ و از آتن تا هیروشیما که وقتی انسان این کتاب را مطالعه می‌کند به برخی حقایق ناگفته جنگ جهانی پی می‌برد، اینکه چرا امریکا برعلیه ژاپن از بمب هسته‌ای استفاده کرد و درباره اینکه اولین بمب هسته‌ای چگونه و در چه تاریخی و توسط چه کسانی ساخته شد اطلاعات خوبی به خواننده می‌دهد.




آیا به تلویزیون و رادیو و یا دیدن فیلم علاقه دارید؟



بله روزی یک ساعت برای این مسئله وقت می‌گذارم.



چه نصیحتی برای دوستان جوان خوددارید؟



من معتقدم که در ابتدا افراد باید جایگاه خود را در دنیا پیدا کنند.باید ببینند که در چه پله‌ای ایستاده‌اند. اگر در پله‌ای که متعلق به خودشان نیست بخواهند بایستند زندگی خود را سیاه و تباه خواهند کرد.





درحالی‌که قرار نیست خیلی از آن‌ها به این سرنوشت دچار شوند. ولی منافع و پول و ثروت زندگی‌شان را از بین می‌برد. من در زندگی خودم ثابت کرده‌ام که با قناعت و پذیرش حق‌وحقوق یک زندگی را اداره نمود.





حالا اگر ماشین لوکس و خانه آن‌چنانی نیست دلیل نمی‌شود که زندگی خوب نیست. خیلی‌ها درحالی‌که جایگاهشان پله اول و یا دوم است می‌خواهند خود را در پله بیستم ببینند، همین دلیل باعث می‌شود که فرد آلوده شود.





چیز دیگری که می‌خواهم بگویم و شاید خیلی از دوستان جوان‌ نپسندند و مرا به کهنه‌پرستی متهم کنند این است که من سال‌های سال مقوله تخریب انسان به‌وسیله تکنولوژی را لمس کرده‌ام.





انسانی که امروزه گوشه‌گیر و انزواطلب شده است من سؤالم این است که بعد از ۳۰سال از تهاجم تکنولوژی به زندگی انسان، چه مشکلی از جامعه انسانی و مشکلات بشر حل‌شده است .


آیا از تعداد فقرا و گرسنگان کم شده است.


آیا معضل بیکاری از بین رفته است؟


آیا انسان‌های ناامید کمتر شده‌اند. آیا جنگ و نفرت کمتر شده است.


پس چه چیزی از این رهگذر شامل حال انسان شده است .

 

در این زمانه انسان‌ها عملاً به غارهای الکترونیکی پناه برده‌اند درست مانند اجداد خود که آن‌ها به غارهای سنگی پناه برده بودند.





شما نگاه کنید امروز باوجود چت‌های موبایلی، گفتمان مستقیم بین انسان‌ها از بین رفته است. پرسش نظرات، پدر و مادر و دوستان از بین رفته است. عشق مجازی، شهوت مجازی، خوبی و بدی مجازی.





درواقع همه‌چیز از صفحه‌ی این موبایل ویا کامپیوتر تراوش می‌کند. پس نقش انسان در این میان چیست. امروزه جوانانی هستند که اگر موبایل را از دستشان بگیری ،همه‌ی روح و روانشان را از آن‌ها گرفته‌ای.پس هوش و ذکاوت و تحقیق و کنکاش کجا رفتند.





یک عده که در پشت‌صحنه هستند همه‌چیز را به ما القا می‌کنند و به‌راستی نقش ما چیست ما دورانی را پشت سر گذاشتیم که برای طراحی این‌همه پروژه به‌جز یک ماشین‌حساب چیز دیگری نداشتیم.





نه اینترنتی بود و نه ایمیلی و نه خیلی چیزهای دیگر البته نه به آن شکل خوب است و نه این شکلی که امروز با آن مواجه هستیم و باید ببینیم که بشر در مقابل این تکنولوژی چه چیزی را به دست آورده است . به‌جای این‌که تکنولوژی در خدمت ما باشد ما اسیر تکنولوژی شده‌ایم.





شما نسبت کار و زندگی را چگونه تقسیم کردید. کار برای شما مهم‌تر بوده یا اینکه کار جزئی از زندگی شما بوده است. یا اینکه تصمیم گرفتید که این دو را از هم جدا کنید؟



بالطبع هردوی این‌ها برای من مهم بوده‌اند و هیچ‌یک را فدای دیگری نکردم. به همین دلیل است که بزرگ شدن دخترانم را کاملاً به یاد دارم. مدرسه رفتنشان را و همچنین تفریحات و گردش‌ها و سفرهایی که باهم داشتیم را کاملاً در ذهن دارم.





دخترانم که یکی ۳۷ سال و دیگری ۴۰ ساله هستند عاشق کار من و این شرکت هستند.


خود را جزئی و عضوی از این شرکت می‌دانند و تمام این‌ها در سایه قناعت به دست می‌آید.



قناعت از زمین تا آسمان با گدایی و بخیل بودن فرق می‌کند. کجا آمده است که من حتماً باید پورشه سوار شوم.



این خانه‌ای را هم که می‌بینید در زمان ارزانی و در زمان حکومت گذشته خریداری کرده‌ایم.



من هرگز به دنبال کار نرفته‌ام.



هیچ‌وقت به سازمان و یا اداره‌ای مراجعه نکرده‌ام که فلان کار را با فلان حقوق را به من بدهید. اگر من انسان لایقی بودم و در کارم کارفرما را هدایت می‌کردم، بودجه کارفرما را حفظ می‌کردم و صحت عمل را حفظ می‌کردم کارفرما باید به من دوباره‌کار می‌داد این شیوه من در تمام این سال‌ها بوده است.




فرزندانتان در چه رشته‌ای تحصیل‌کرده‌اند.

 

یکی از دخترانم در رشته طراحی پارچه و لباس تحصیل‌کرده و دیگری هم گرافیک خوانده است.




آیا دوست داشتید که در رشته تأسیسات ادامه تحصیل می‌دادند؟

 

بله دوست داشتم ولی تقدیرشان این بود و به جنگ تقدیر هم نمی‌توان رفت.




چند کلمه را نام می‌برم و از شما می‌خواهم احساس خود را بیان کنید:

 

ایران: عشق من

 

پرچم ایران: عشق من

 

تأسیسات: حرفه‌ای که به آن علاقه دارم و خواهم داشت.

 

 

مهندس منصف: احترام زیادی برایشان قائلم

 

 

رئیس‌جمهور روحانی: نظری ندارم

 

 

نقش شهر: حاصل تلاش سی‌وچندساله من

 

 

 

اقتصاد: اقتصاد را خیلی متوجه نمی‌شوم. من عاشق زندگی سالم هستم.

 

 

زندگی: راهی که بین دو جبر وجود دارد. جبر به دنیا آمدن تا جبر مرگ. این راه را زندگی می‌گویند.

 

 

قوامی: او را خوب می‌شناسم.




اگر به گذشته بازگردیم آیا باز همین مسیر را طی می‌کردید؟

 

من دوست داشتم که در رشته جراحی تحصیل می‌کردم و یک جراح موفق می‌شدم. ولی به دلیل شرایط کنکور آن زمان که قبولی در یک چنین رشته‌ای بسیار سخت بود نتوانستم به این آرزویم برسم. ولی از این‌که رشته تأسیسات را نیز انتخاب کردم اصلاً و ابداً پشیمان نیستم.




از یکی از استادان خود به نام مهندس بازرگان نام بردید چه خصوصیاتی از ایشان به یاد دارید؟

 

آقای مهندس بازرگان از مؤسسین و سردمداران دانشکده فنی بود .


ایشان در گروه متقدمین و شروع‌کنندگان دانشکده فنی بودند.


البته پایه‌گذار دانشکده فنی آقای دکتر حسابی بود.



آقای مهندس بازرگان در احداث ساختمان‌ها و وسعت دانشگاه مؤثر بود.


آن‌ها دانش‌آموخته فرنگ بودند باایمان اسلامی آقای بازرگان مؤمن بود.



ایشان استاد ترمودینامیک ما بود.


خیلی خوب صحبت می‌کرد و درس می‌داد.


انسان و استاد خوبی بود برای همین است که همیشه از او به نیکی یاد می‌کنیم.



نظرتان راجع به تأسیسات نیوز چیست؟

 

من تأسیسات نیوز را تازه شناخته‌ام.خیلی از این ایده خوشم آمد. بعد از سال‌ها کسی را دیده‌ام که افکار مرا دارد البته با سن جوان‌تر و از من قبراق تر وبا انواع وسایل تکنولوژی هم آشنایی دارد.





البته من در آن زمان تنها بودم و فقط نامه‌های و مقاله‌های چندین صفحه‌ای می‌نوشتم. به‌هرحال در طول زمان از افراد زیادی صدمه خورده‌ام ولی خوشحالم که توانسته‌ام امروز در این نقطه بایستم. من مصاحبه‌گر خوبی نیستم ولی امیدوارم این مصاحبه، مصاحبه خوبی از کار دربیاید.



بسیار تجربه خوبی برای من بود آشنایی با شما، از شما بسیار انرژی گرفتم و امیدوارم موفق و مؤید باشید.

 

 

 

 

 

انتهای خبر

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

;