وباز هم قصه پر غصه گود و زور و مرگ
یک ساختمان 3 طبقه مسکونی که در ضلع شمالی آن ساختمانی در حال گودبرداری به عمق 4 متر کرده بود به دلیل عدم رعایت اصول ایمنی ساختمان مجاور آن ریزش میکند.بخش شرقی این ساختمان هم کاملا فرو ریخته و 7 نفر زیر آوار گرفتار شدند.
زمانی بود که با شنیدن نام مقدس گود و زورخانه، خاطره ها به سمت و سوی یاد مردان حق و معرفت و عرفان می رفت. چرخ و میل و کباده ما رو می برد به عالمی که پرنیان نیز به آن نمی رسیدند.
چرخ زمانه گذشت و گذشت … حالا می گردیم در موتورهای جستجو … گود می افته به گودبرداری و غیر اصولی و ریزش و مرگ خانواری که غالبا در خواب هستند و در رویا پی ارتزاق نون فردا شب خود و خانوادشون هستند .
دیگر با دیدن و یا شنیدن کلمه گود می ریم به عالم بالا، اما نه از نوع عرفانی بلکه مرگی از نوع گودبرداری و آوار و مرگ …
و این قصه آن قدر تکراری شده که ماهم فقط می گیم … دوباره و غصه ادامه دارد… دوباره و دوباره …
دو همشهری ، دو ساکن خانه ای در خاوران تهران زیر آواری مدفون شدند که نه زلزله دخیل بود و نه ترقه و نه گاز … اصلا هیچکی مقصر نبود … تقصیر اون بیل مکانیکی بی معرفتی است که دلش مثل جنسش نه از فولاد و آهن بلکه از سردی گور لبریز است.
اگر گذرمون افتاد به یه ساختمان در حال احداث ؛ نرم و آهسته در برویم… مبادا ترک بردارد چینی نازک دیوار همسایه بخت برگشته آن بنا.
پایان پیام /.