مقایسه کارآیی شرکت نفت و رقبای بین‌المللی

دکتر مهدی عسلی

 

اقتصاددان

 

 

با رای اعتماد بالای مجلس به مهندس زنگنه برای تصدی وزارت نفت این امید قوت گرفته که پس از آوار‌برداری در دوره دولت یازدهم از خرابی‌های دوره تحریم‌های گسترده و تنش‌های داخلی و بین‌المللی، سرانجام زمان انجام کارهای بنیادی در این صنعت فرا‌رسیده است.




کارهایی که می‌تواند اثرات دامنه‌داری نه تنها در صنعت نفت بلکه در بخش صنعت و معدن و کل اقتصاد کشور داشته باشد. به نظر نگارنده این سطور، کشور در 30 سال گذشته و پس از پایان جنگ تحمیلی، در میان چیزهای دیگر، دو فرصت تاریخی را از دست داده است.




اول تبدیل صنعت نفت ایران یا به عبارت دقیق‌تر شرکت ملی نفت ایران به یک شرکت نفت بین‌المللی در تراز شرکت‌های لیگ برتر صنعت نفت (یا حداقل در سطح شرکت نفت سعودی آرامکو) برای توسعه ظرفیت‌های تولید نفت و گاز متناسب با منابع عظیم نفت و گاز کشور همراه با توسعه صنایع پایین‌دستی پالایشگاهی و پتروشیمی نه تنها در ایران بلکه در سراسر جهان و دوم اجرای تنها راهبرد صنعتی منطقی برای کشور؛ یعنی استراتژی توسعه صنایع انرژی‌بر که کشور در آن مزیت طبیعی دارد و باید این مزیت طبیعی را به مزیت رقابتی تبدیل و محصولات صنایع انرژی بر ایران را در سراسر دنیا عرضه کند.





طبعا اجرای استراتژی توسعه صنایع انرژی بر خود متکی به توسعه ظرفیت‌های تولید نفت و گاز کشور است و از اینجا تاثیر صنعت نفت و گاز به‌عنوان پیشران اقتصاد ایران روشن می‌شود. با فرض عزم دولت در حمایت از این اصلاحات، از یک دیدگاه کارشناسی می‌توان گفت موفقیت دولت دوازدهم و شیخ‌الوزرای آن آقای مهندس زنگنه در انجام تحولات بنیادی در صنعت نفت و نوسازی و ارتقای این صنعت مهم به جایگاه شایسته آن در جهان بستگی به حل مسائل زیر دارد:




1- پر کردن شکاف بزرگی که بین فناوری‌ها و در نتیجه ظرفیت‌های تولید شرکت ملی نفت ایران با رقبای آن در دنیا شکل گرفته است.




2- جلب نظر و موافقت عملی مراکز تصمیم‌گیری و ذی‌نفعان اقتصاد سیاسی نفت برای انجام این تحولات بنیادی در صنعت نفت و گاز و پتروشیمی کشور.




3- ایجاد آمادگی برای مواجهه با انقلاب صنعتی چهارم دنیا که در حال شکل‌گیری بوده و می‌رود تا نه تنها فناوری‌های تولید و مصرف، از جمله در صنایع نفت و گاز، بلکه روابط اجتماعی و حتی سیاسی در درون کشورها و در عرصه بین‌المللی را دگرگون کند.




ما در اینجا به‌طور خلاصه به دو موضوع اول می‌پردازیم. برای مقایسه عملکرد شرکت‌های نفت به همدیگر از نماگرهای مختلفی مانند تحلیل مالی و سودآوری یا بازدهی سرمایه یا تولید سرانه و … استفاده می‌شود؛ اما با توجه به اهمیت کارآیی در تولید و نیز گستردگی فعالیت شرکت‌های بزرگ نفت و دامنه فعالیت‌های آنها که به زنجیره‌ای طولانی از ایجاد ارزش در فعالیت‌های بالادستی و پایین‌دستی و از محل سرمایه‌گذاری‌های مختلف می‌انجامد، از شاخص‌های کارآیی فنی و نیز از شاخص ترکیبی به‌نام شاخص ترکیبی خلق ارزش (Value Creation Index; VCI) استفاده می‌شود که یکی از بهترین شاخص‌های مقایسه‌ای برای این منظور است؛ زیرا خود حاصل چند نماگر مختلف از بخش‌های متفاوت فعالیت این شرکت‌ها و عوامل موثر بر ارزش‌آفرینی آنها است.





این شاخص برای اولین بار در گزارشی از بانک جهانی در سال 2009 و سپس 2011 منتشر شده و متعاقبا در مطالعات مختلف از شرکت‌های نفت مورد استفاده قرار گرفته است.





عواملي را كه خلق ارزش از سوی شركت‌هاي ملي نفت تحت تاثير قرار مي‌دهند، می‌توان در دو گروه جای داد. متغیرهایی که شرایط اولیه مانند وضعیت اقتصادی، ایدئولوژی حکومتی، تعهدات بین‌المللی و مواهب طبیعی را تعیین می‌کنند و متغیرهایی که عوامل انسانی و سازمانی را توصیف می‌کنند؛ مانند حاکمیت بخشی و شرکتی و راهبردهای شرکت ها.





اولین بار ولف (Wolf, 2009) این مدل مفهومی خلق ارزش از سوی شرکت‌های ملی نفت را توسعه داده است. وی با در نظر گرفتن متغیرهای یادشده از وضعیت موجود و عوامل موثر در ایجاد ارزش در زنجیر تولید عوامل تشکیل‌دهنده پیشران‌های خلق ارزش را بررسی می‌کند.




در چارچوب مفهومی بالا عملکرد شرکت‌های ملی نفت را می‌توان با توجه به تابع هدف آنها سنجید. اهداف و ماموریت شرکت‌های ملی نفت بسته به اهداف سیاست‌های سهامداران اصلی شرکت (در اینجا دولت‌ها) می‌تواند بسیار متفاوت باشد. اما شرکت‌های ملی نفت معمولا در یک یا چند هدف اصلی زیر مشترکند: الف- حمایت از ثروث ملی منابع هیدروکربوری که لازمه آن حداکثر کردن ضرایب بازیافت و بهینه کردن منابع در مسیر سیاست استخراج میادین نفت و گاز است. ب- حمایت و ارتقای توسعه اقتصادی کشور که نیازمند حداکثر کردن ارتباطات مالی پیشین و پسین و بازدهی تولید است. پ- ارتقای علایق کشور در بیرون مرزها (Stevens, 2008).





در این چارچوب عملکرد شرکت ملی نفت به میزان موفقیت آن در خلق کلی ارزش اجتماعی تعبیر می‌شود. بنابراین این شرکت‌ها مستقیما از طریق نقشی که در تولید دارند یا در اجرای ماموریت ملی خود خلق ارزش می‌کنند، می‌توانند به‌طور غیرمستقیم مانند ایفای مسوولیت‌های اجتماعی یا کمک و ارائه طریق به شرکت‌های ملی فعال در دیگر بخش‌های اقتصاد نیز خلق ارزش کنند. در هر حال ظرفیت تولید (نفت، فرآورده‌های نفتی و گاز) و در نتیجه درآمدی که شرکت‌های ملی نفت ایجاد می‌کنند، نقش اصلی را در خلق ارزش اجتماعی از سوی این شرکت‌ها ایفا می‌کند. شاخص خلق ارزش معیار مفیدی برای سنجش عملکرد شرکت‌های ملی نفت است.





هرچند این شاخص همه جنبه‌های ارزش‌آفرینی شرکت ملی نفت را در برنمی‌گیرد؛ اما معیار مفیدی برای سنجش جنبه‌های کلیدی ارزش افزوده ارائه می‌دهد. شكل بالا طبقه‌بندي‌ها و متغيرهاي تقريبي انتخاب شده در مطالعه بانک جهانی براي محاسبه شاخص خلق ارزش از سوی یک شرکت ملی نفت نوعی را نشان مي‌دهد.





در جدول مولفه‌های شاخص خلق ارزش شرکت‌های ملی نفت 15 متغیر قابل اندازه‌گیری در سه دسته عملکرد مهم ماموریت ملی، عملکرد مالی و عملکرد عملیاتی مشخص شده‌اند که به‌نظر می‌رسد در حد قابل قبولی می‌توانند عملکرد و در نتیجه شاخص کلی ارزش آفرینی شرکت ملی نفت نوعی را برآورد کند. اگر اطلاعات مربوط به این متغیرها در شرکت ملی نفت ایران در دسترس قرار گیرد، می‌توان شاخص خلق ارزش شرکت ملی نفت ایران با این روش را محاسبه کرد.





پل استونس (Stevense, 2008) در گزارش خود تحت عنوان «شیوه‌ای برای ارزیابی عملکرد شرکت‌های ملی نفت» که از سوی بانک جهانی منتشر شده است با استفاده از این روش (با متغیرهای تقریبی متفاوت) عملکرد 5 شرکت ملی نفت خاورمیانه را برای سال 2007 برآورد کرده است (جدول فوق). درمورد ارقام جدول باید به تفاوت‌های آن با متدولوژی پیشنهادی در بالا توجه کرد. به‌طور کلی اندازه‌گیری عملکرد شرکت‌های ملی نفت مشکل است. نخست آنکه تعریف ماموریت ملی شرکت‌ها در کشورهای مختلف متفاوت بوده و کمی کردن این تعاریف مشکل است. دیگر آنکه اطلاعات اکثر این شرکت‌های ملی فاقد شفافیت لازم است و در برخی مواقع این عدم شفافیت تعمدی است.




نهایتا مساله تجمیع اطلاعات است که به‌دلیل وجود واحدهای اندازه‌گیری مختلف محاسبه و ترکیب آنها را مشکل می‌کند. از طرفی وزن‌دهی به برخی از مقادیر بر قضاوت‌های ذهنی استوار است. این مشکلات برای اندازه‌گیری کارآیی و خلق ارزش شرکت‌های خصوصی که سهام آنها در بازار سرمایه عرضه شده وجود ندارد؛ زیرا برای عرضه سهام این شرکت‌ها در بازار سهام لازم است اطلاعات مالی و عملکرد عملیاتی آنها افشا شود تا بازار حکم خود را در مورد این شرکت‌ها بدهد. همان‌طور که ملاحظه می‌شود بر اساس متدولوژی به‌کار گرفته شده و با استفاده از اطلاعات منتشر شده برای شرکت‌های پنج‌گانه عملکرد شرکت‌های ملی نفت ایران، عربستان سعودی، ابوظبی، الجزایر و کویت با هم مقایسه شده است.





در مجموع عملکرد شرکت ملی نفت آرامکو-سعودی بالاتر از سایر شرکت‌ها و عملکرد شرکت ملی کویت نزدیک به شرکت ملی نفت ایران و پایین‌تر از دیگران بوده است. برای آنکه امکان مقایسه عملکرد شرکت ملی نفت ایران در حیطه وسیع‌تر و بین شمار بیشتری از شرکت‌های ملی و بین‌المللی وجود داشته باشد در اینجا نتایج مطالعه‌ای تجربی و اقتصادسنجی از شاخص کارآیی شرکت‌های ملی و بین‌المللی را که در سال 2007 و از سوی ایلر و دیگران (Eller, S. I., P. Hartley and K. B. Medlock III 2007) «تحت عنوان شواهد تجربی از کارآیی فنی شرکت‌های ملی نفت» و در دانشگاه رایس، تگزاس آمریکا و در سال 2007 انجام شده است، می‌آوریم.





این مطالعه اطلاعات مربوط به 76 شرکت نفت، ملی و بین‌المللی طی سه سال 2002 تا 2004 را در بر می‌گیرد. جزئیات روش اقتصاد سنجی به‌کار گرفته شده در این مطالعه را می‌توان در گزارش مزبور ملاحظه کرد. نتیجه برآورد تجمعی سه مدل پانل از شرکت‌های ملی نفت در دوره سه ساله بررسی شده است. مدل اول بدون متغیر مربوط به یکپارچگی عمودی شرکت‌های ملی نفت (به‌عنوان متغیر ساختاری) و نیز متغیر سهم دولت در مالکیت شرکت نفت، (به‌عنوان متغیر نهادی)، مدل دوم متغیر‌های مدل اول به اضافه متغیر مربوط به یکپارچگی عمودی شرکت و مدل سوم در واقع مدل دوم به اضافه متغیر مربوط به سهم دولت در مالکیت شرکت نفت برآورد شده است.





به نظر می‌رسد شاخص‌های کارآیی فنی شرکت ملی نفت ایران به دلیل سال‌ها تحریم و دور ماندن از فناوری‌های نوین در فعالیت‌های بالادستی و پایین دستی و نیز افزایش بی‌رویه شمار کارکنان شرکت بدون افزایش قابل توجه تولید سقوط کرده است و این همان شکاف بزرگ کارآیی و خلق ارزش از سوی شرکت ملی نفت ایران در مقابل شرکت‌های رقیب است که پر کردن این شکاف باید وجهه همت دولت دوازدهم قرار گیرد.





جدول مربوطه برآوردهای کارآیی فنی شرکت‌های مورد بررسی در این تحقیق را نشان می‌دهد.نتایج این مطالعات تجربی و گزارش‌هایی که از شمار نیروی کار، ترکیب نهاده‌های تولید و ستانده شرکت ملی نفت ایران منتشر شده است نشان می‌دهد که کارآیی ونیز شاخص ایجاد ارزش در شرکت ملی نفت ایران در حد مطلوب و انتظار نیست.





هرچند تولید نفت و گاز در سال‌های اخیر افزایش یافته است، اما با توجه به فاصله کارآیی و نیز شاخص‌های خلق ارزش شرکت ملی نفت ایران با سطوح مطلوب واقعیت‌ها هنوز از شکاف بزرگی بین شرکت ملی نفت ایران با شرکت‌های ملی و بین‌المللی بزرگ نفت که نمونه و معیار کارآیی در بین شرکت‌های نفتی هستند، حکایت دارد.





سوال آن است که آیا پر کردن این شکاف بدون سرمایه‌گذاری گسترده و انتقال فناوری نوین از سوی شرکت‌های پیشرفته نفت و گاز به کشور ممکن است؟ و اگر پاسخ به این سوال منفی است آیا شرکت ملی نفت ایران برنامه مشخصی برای ارتقای این شاخص‌ها و پر کردن شکاف‌های موجود دارد و نقشه راهی برای این منظور طراحی شده است یا خیر؟

 

 

 

 

 

 

انتهای خبر

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

;