این داور فوتبال مشهور آتش نشان است

تاسیسات نیوز: این آتش نشان در دومین روز از دی ماه سال ۱۳۳۰ چشم به جهان گشود. شاید کسی از نزدیکانش فکرش را هم نمی‌کرد که او روزی به افتخار داوری فوتبال کشورش و یکی از چهره‌های محبوب در امر داوری بدل شود.
محمد فنایی زاده با تلاش و پشتکار خود پله‌های ترقی در ورزش فوتبال را طی کرد و به یکی ازچهره‌های محبوب در امر داوری بدل شد. فنایی قضاوت فوتبال را از سال ۱۳۵۳ آغاز کرد و تا سال ۱۳۷۸ به امر قضاوت مشغول بود. وی در این مدت افتخارات متعددی را کسب کرد که شاید اوج هنر این داور دوست داشتنی قضاوت فینال جام جهانی ۱۹۹۴ آمریکا بود.
از دیگر فعالیت های داوری وی می توان به قضاوت ۵ دیدار در مسابقات المپیک ۱۹۹۲ بارسلون، داوری در مسابقات مقدماتی جام جهانی امریکا، ۵ قضاوت از جمله فینال مسابقات جام جهانی۱۹۹۴ امریکا، قضاوت در مسابقات جام کنفدراسیون ها در سال ۱۹۹۵، برترین کمک داور آسیا در سال ۱۹۹۴ و ۵ بار قضاوت دیدار مهم دربی پایتخت اشاره کرد.
وی از سال ۱۳۷۸ از دنیای داوری خداحافظی کرد و از آن تاریخ تاکنون در دوره های آموزشی داوری فیفا و کنفدراسیون فوتبال آسیا شرکت کرد. فنایی در سال ۱۳۸۹ به عنوان سرپرست تیم ملی امید فعالیت کرد. او هم اکنون به عنوان عضو کمیته داوران فعالیت می کند و همچنین ناظر داوری مسابقات لیگ برتر ایران است.
محمد فنایی درطول خدمت کاری خود علاوه بر فعالیت های ورزشی درعالم حرفه ای، کارمند سازمان آتش نشانی تهران نیز بود. او به اتفاق آقایان علی کاظمی و تیمور غیاثی دو کارمند دیگر این سازمان که ازمسئولین و ورزشکاران معروف کشور بودند، در زمینه ورزش آتش نشانان که ازاهمیت زیادی در آمادگی جسمانی و ارتقای توان عملیاتی برخوردار است، کارهای فراوان و ماندگاری دراین سازمان از خود برجای گذاشته و همچنین افتخارات زیادی نیز برای این سازمان بدست آوردند.
* * * *
فرصتی دست داد تا با محمد فنایی داور بین المللی فوتبال و کارمند سابق سازمان آتش نشانی تهران گفتگویی انجام دهم. ایشان به واسطه شرکت در فیلم مستند ” تاریخچه سازمان آتش نشانی و خدمات ایمنی شهرداری تهران” به همراه تیمورغیاثی دونده قهرمان جهان و علی کاظمی از مسئولین فدراسیون فوتبال کشور در یکی از روزهای آبان ماه امسال(۱۳۹۷) میهمان روابط عمومی این سازمان بودند.
پس از تصویر برداری از صحبت های فنایی با سازندگان این فیلم مستند، در نشستی کوتاه با وی در مورد فعالیت هایش در سازمان آتش نشانی تهران به گفتگو پرداختم که در پی آمده است.

س- مختصری ازدوران کودکی و تحصیل خود در مدارس بگویید؟
من دریکی از روز های اولین ماه زمستان سال ۱۳۳۰ در تهران بدنیا آمدم. از دوران نوجوانی که در مدرسه بودم، علاقه زیادی به ورزش داشتم و ورزش میکردم. در منطقه ی خیابان سینا(خرمشهر) تهران زندگی میکردیم که تقریبا منطقه ای ورزشی بود واغلب ساکنان آن بخصوص جوانانش ورزشکار بودند. به هر حال همیشه افتخار میکردم که در این محله زندگی راشروع کردم. بعدها که به مدرسه رفتم علاقمند بودم برای هر چیزی قضاوت کنم. مثلا وقتی که دو تا از بچه ها دعوا می کردند فورا می رفتم آنها را جدا میکردم، چون این کار ها را دوست داشتم. به شنا هم علاقه زیادی داشتم. درمورد درس هایم جالب است بگویم که درسم در دوران ابتدایی، خیلی خوب نبود، اما بعد ها که به دبیرستان رفتم درس هایم کم کم بهتر شد. تواماًورزش می کردم. پدرم شهرداری چی بود، ولی زمانی که سه ساله بودم، ایشان فوت کرد. من چون نان آور خانه بودم از ۱۴ سالگی وارد شهرداری شده و در اداره آسفالت مشغول بکار شدم. کم کم درسم را ادامه دادم تا این که دیپلم گرفته و وارد دانشگاه شدم. دردانشگاه تربیت بدنی که آن موقع به آن مدرسه عالی ورزش می گفتند، شاگرد دوم شدم.من جزو بورسیه ها بودم ولی چون تابستان ها کار می کردم وهرسال به عنوان نجات غریق به دریا می رفتم، من را از بورسیه تحصیلی حذف کردند ویک نفر دیگر را جای من گذاشتند که به نوعی میشود گفت پارتی بازی کردند.
به رغم این ناملایمات درایران ماندم و به تحصیل و کارم ادامه دادم. در سال ۵۸ ازدواج کردم. من همچنان درشهرداری تهران کار میکردم که درست در سال ۵۹ به دلیل داشتن مدرک تحصیلی لیسانس تربیت بدنی، شهرداری به من مأموریت جدیدی محول کرد. درآن سال ها تنها جائی که در مجموعه شهرداری، کار ورزشی در آن وجود داشت، آتش نشانی بود. چون تخصص من هم ورزش بود، به من حکم داده شد که به عنوان مسئول ورزش و تربیت بدنی درآتش نشانی تهران مشغول کار شوم. درآتش نشانی واقعا روزهای خوبی داشتم که فراموش نشدنی است.

س- فعالیت های ورزشی تان در هنگام حضور در آتش نشانی چه بود؟
تقریبا اوایل سال ۵۹ وارد سازمان آتش نشانی شدم، دفتر کارم هم محل کارمرحوم نامجو قهرمان وزنه برداری نامی ایران وجهان بود که مدتی بود از آتش نشانی بازنشسته شده بود. درآنجا آقای علی کاظمی کارمند آتش نشانی و از مدیران ارشد فوتبال کشور هم بود. جزو افتخارات من این بود که آقای تیمورغیاثی، قهرمان نام آور و ارزنده ایران در رشته دو و میدانی، از همکاران آتش نشانی و دوستان خوب من بود، واقعا ایشان هم در دانشکده تربیت بدنی استاد ما بود و هم اینکه به هر حال حمایتم می کرد. من زمانی که وارد این سازمان شدم، با آتش نشانی خیلی غریبه بودم و هیچ شناختی از کار فنی آتش نشانی نداشتم. ازآنجائی که کارم فقط دررابطه با ورزش بود، به این خاطر آقای غیاثی درآتش نشانی به من خیلی کمک می کرد. در تمام رشته های ورزشی در سازمان آتش نشانی مانند فوتبال و والیبال و… داوری می کردم. سعی می کردم به نیروها نزدیک و با آنها دوست شوم، به این دلیل به طور مرتب به ایستگاه های آتش نشانی درسطح تهران می رفتم و با آتش نشان ها به ورزش های مختلف از جمله دو و میدانی و ورزش های دیگر می پرداختم. درهمین زمان بود که دوران داوری را می گذراندم. دوران خیلی خوبی بود. ازاین که با بچه های آتش نشانی بودم، لذت می بردم. اواخر سال ۶۲ بود که به دلیل ارتقای پستی، علیرغم میلم مجبور شدم سازمان آتش نشانی را ترک کرده و دوباره به شهرداری بروم.

س- باتوجه به نقش ورزش در راستای آمادگی جسمانی آتش نشانان، شما درآن زمان چه فعالیت هایی دراین زمینه انجام دادید؟
به یاد دارم هر وقت راجع به ورزش می خواستم صحبت کنم و یا طرحی را در ایستگاه ها و برای نیروهای عملیات اجرا کنم، حتماً با آقای علی کاظمی که استادم بود و نیز آقای غیاثی که واقعاً نابغه ی ورزشی این مملکت بود، مشورت می کردم. همیشه کارهایم را این جوری انجام میدادم و تا حدودی هم موفق بودم. تمام سعی و تلاشم این بود که فضای ورزش را در کار آتش نشانان بیاورم.نمونه ش این بود که ما دوره های مختلف ورزشی از جمله غواصی و شنا برای پرسنل ایستگاه ها برگزار کردیم، چرا که بنا به اقتضای کارشان، آنان حتما باید غواصی و شنا بلد باشند تا بتوانند امدادرسانی کنند. درآن زمان امکانات ورزشی درایستگاه ها خیلی کم بود، به همین خاطر ما از طریق دوستان مان که از دوران دانشکده داشتیم و درآن موقع دررأس ورزش مملکت بودند، توانستیم امکانات و وسایل ورزشی زیادی را بگیریم مثلاً یادم است تعدادی وسایل ورزشی از جمله تخته های وزنه برداری دریافت کرده و در سالن های ورزشی ایستگاه های آتش نشانی قرار دادیم تا آتش نشانان بتوانند ازاین وسایل ورزشی استفاده کنند. در آن دوران ارتباط مان با ورزش تهران و کشور هیچ وقت قطع نشد و همواره تلاش می کردیم با تیم های ورزشی مسابقه بدهیم و همچنین با فدراسیون های مختلف ورزشی در ارتباط بودیم تا بتوانیم ضمن بهره برداری از امکانات آنان، از تجربیات شان هم در برگزاری هرچه بهتر مسابقات ورزشی میان آتش نشانان و سایر تیم ها استفاده کنیم.

س- پس از این که از آتش نشانی رفتید، باز هم با آتش نشان ها ارتباط داشتید؟
بله، هرچند در ظاهر با آتش نشانی خداحافظی کرده بودم ولی قلباً با آتش نشان ها بودم. همیشه به ایستگاه ها می رفتم و با آنان والیبال و فوتبال بازی می کردم. ارتباطم با آتش نشانی نه تنها قطع نشد بلکه به طور مستمر ادامه داشت و هر کاری از دستم برمی آمد، برای ورزش آتش نشانی انجام می دادم. آنقدر با آتش نشان ها اخت شده بودم که آتش نشانی را خانه دوم خودم می دانستم. به هرحال خاطرات زیادی از آن دوران دارم. واقعیت این است که هنوز دلم با آتش نشانی است، بیش از ۳۰ سال است که من با بچه های آتش نشانی دوست هستم و گاهی هم با بعضی از نیروهای قدیمی دورهم جمع می شویم. لازم است بگویم که آتش نشانان همواره باعث فخر و افتخارما بوده وهستند، چرا که آنان در بدترین شرایط به یاری مردم رفته وافراد حادثه دیده را نجات می دهند ولی دراین میان گاهی خودشان گرفتار حادثه شده، مجروح و یا شهید می شوند. ما شهدای زیادی در آتش نشانی داریم که واقعاً آدم احساس میکند فرزندان خودش است، این احساس حضور در آتش نشانی، یک حسی اداری نیست بلکه احساس عاطفی خاصی است که به هیچ وجه، آن را درجای دیگری نمی توان یافت. با اینکه مدت کوتاهی درآتش نشانی بودم اما دوران خیلی خوبی را دراین سازمان داشتم. همیشه با آتش نشانی زندگی میکنم، هنوزم کارت عضویت آتش نشانی را دارم، آن را درآلبوم ام گذاشتم و گاهی نگاهش می کنم. من هنوز هم خود را عضوی از آتش نشانی می دانم.همواره با غم آتش نشان ها غمگین و با شادی شان هم شاد می شوم و این واقعیتی است که از ته دل میگویم. از همین جا برای همه آتش نشانان عزیز آرزوی موفقیت می کنم. همیشه دلم می خواهد که مدیر شهرداری در وهله ی اول و مدیریت تشکیلات مملکت، آتش نشان ها، این نیروی ایثارگر و زحمتکش را درک کنند و قدر شناس فداکاری ها و زحمات شان باشند. این ها کارشان خیلی عظمت دارد و خیلی هم سخت است. ما ۸ سال جنگ را تمام کردیم و درست است که عده ای از جوانان ما هنوز عاشق این هستند که بروند برای حفاظت از حرم زینب(س) در خارج از این مملکت، از دین مان اسلام دفاع کنند. ولی آتش نشانان درهرزمان همیشه برای امداد و نجات، کمک به مردم آماده هستند و برای نیل به این اهداف شان نیز حتی جان شان را هم فدا کرده و به شهادت می رسند. آنان هیچکدام هراسی از مرگ ندارند البته شرایط شغلی شان به گونه ای است که هرلحظه با مرگ دست و پنجه نرم می کنند واین بسیار ارزشمند و قابل احترام است. من بی آنکه غلو کنم هروقت از مقابل درآتش نشانی ردمی شوم، ناخودآگاه به آتش نشانان درود می فرستم، این عشقی است که دروجود هرکسی که در آتش نشانی حتی برای ۱۰ روز هم خدمت کرده باشد، هست و من از این بابت افتخار می کنم به همه ی آتش نشانان، چه آنهایی که نیستند و چه آنهایی که حضور دارند، درود می فرستم.

س-چه سالی بازنشسته شدید؟
من با ۳۰ سال سابقه کار درشهرداری و آتش نشانی تهران سرانجام در سال ۷۴ به افتخار بازنشستگی نائل شدم.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

;