آقای مشعل ایران – ۴

 

به گزارش تاسیسات نیوز، آخرین قسمت از مصاحبه با مهندس سپهری را در زیر میخوانید:

 

 

 

 

شما تعدادی رقیب در کشور ما دارید که تولیدکننده مشعل هستند. کدام‌یک از این رقبا، رقبای خوبی هستند که درعین‌حالی که رقابت دارید باهم رفاقت هم می‌کنید؟

 

 

 

ما عموماً با مدیران واحدها جلسه می‌گذاریم. شما بهتر می‌دانید که مدیران هر یک با تفکرات خاص حرکت می‌کنند. در سنخ مدیریت ایران چون ما دوره مدیریت در سطح عالی را ندیده‌ایم متأسفانه هر مدیر تفکرات متفاوتی دارد .

 

 

 

 

در ابتدا جلساتی با مدیران داشتیم که تعدادی از این دوستان راهی دیار فرنگ شدند، بعضی از دنیا رفتند و تعدادی از دوستان جوان جای این‌ها را گرفتند.

 

 

 

 

خلاصه اینکه مراتب باهم فرق می‌کنند. بعضی از دوستان افکار مادی دارندو بعضی دیگر تفکرات علمی دارند. البته کسی که وارد بحث تولید می‌شود باید تفکر مادی هم داشته باشد وگرنه نمی‌تواند شرکت را روی پا نگهدارد . فقط باید این را رعایت کنند که دیگران را تخریب نکنند. من در این عرصه خود را کوچک می ببینم.

 

 

 

 

و به‌نوعی شاگرد این عزیزان هستم. من همیشه رابطه خوبی با این دوستان داشته‌ام و به خاطر سابقه شرکت و سابقه من، همیشه با شرکت بزرگوارانه و با احترام برخورد کرده‌اند. البته من نیز همیشه به این دوستان احترام گذاشته‌ام. اگر این دوستان چیزی برای یادگیری داشته باشند من همواره در مقابلشان حکم شاگرد را خواهم داشت.

 

 

 

 

یک شرکتی در اروپا سال‌ها به دنبال ما بود. چون می‌گفت شما تنها شرکتی هستید که می‌توانید محصول ما را در ایران اسمبل کنید و ما با این‌ها جلسات زیادی داشتیم. به مدیران آن شرکت گفتم من هیچ مشکلی با تولید کردن محصولات شما ندارم ولی باید مجوزی به من بدهید که بتوانم این محصول را به هرکجا که مایل بودم، صادر کنم.

 

 

 

 

البته به نام شما هم این صادرات را انجام نخواهم داد. شما اگر اولین مشعل‌های ما را ببینید به نام ایران ارکلی بود. ولی خیلی دوندگی کردم تا این را بنام پارس مشعل تغییر دادم. این شرکت محصولات خود را در پنج قاره و به چهل کشور صادر می‌کند. ولی ما این مشعل را با made in iran صادر می‌کردیم.

 

 

 

 

همین مسئله باعث شد که آن‌ها مخالفت کنند و بگویند که بانام ما باید این کار را انجام دهید که بنده شدیداً مخالفت کردم. البته شنیده‌ام که یک شرکت به‌تازگی کار را با آن‌ها را شروع کرده است. این تعصبی است که من به کشورم دارم. البته شاید بگویند که من قدیمی هستم و تفکراتم هم قدیمی است. ولی این اصول من است و دست از اصولم برنمی‌دارم.

 

 

 

 

شما سه وظیفه مهمی را یک مدیر باید داشته باشد، چه می‌دانید؟

من ۴۶ سال است که کار می‌کنم و منهای یک یا دو سال، برحسب اتفاق حدود ۴۴ سال است که مدیر هستم. اولین چیزی را که یک مدیر باید داشته باشد اصالت تفکر به سمت سیستماتیک کردن می دانم.

دوم یاددادن آنچه در این سال‌ها یاد گرفته است، سوم بها دادن به جوان‌ها

 

 

 

 

درگذشته ظاهراً مشکلی حاد در پارس مشعل اتفاق افتاده است . می‌شود کمی در این رابطه توضیح دهید؟

این مشکل آنجایی پدید آمد که من به جوانان اعتماد کردم . من از اعتماد کردن به جوانان بارها ضربه خوردم ولی باز به جوانان اعتماد خواهم کرد . چون به یک اصولی اعتقاددارم و استفاده از جوانان جزئی از اصول من است.

 

 

 

 

شما وقتی تفکرات گاندی را موردمطالعه قرار می‌دهید متوجه می‌شوید که او به یک اصولی اعتقاد دارد که تصور کردنش برای ما سخت است . زور گفتن و استفاده از زور اصلاً در فرهنگ گاندی وجود ندارد. باید کارها را با عمل تجربه کنیم.
بزرگوار بودن باید تجربه شود.

 

 

 

 

اگر امروز به یک نیازمند کمک کنیم و آن را برای ارضای حسی درونی خودمان انجام دهیم دیگر آن را بزرگواری نام نمی‌گذارند. دقت و مدیریت در کار خیلی مهم است. شما زمانی که اعتماد می‌کنید طرف مقابل باید شخصیت اعتباری اعتماد را داشته باشد. دقیقاً همین‌جاست که اشتباه روی می‌دهد .

 

 

 

 

شما سال‌ها تجربه می‌کنید و افراد مختلف را مورد آزمایش قرار می‌دهید ولی بازهم یک مورد پیش می‌آید که باعث ایجاد مشکل می‌شود.

 

 

 

چقدر اهل تکنولوژی هستید؟

در حقیقت باید بگویم که من کلاً اهل کامپیوتر نیستم . ولی در حد معقول چیزهایی را می‌دانم . البته خیلی خود را درگیر کامپیوتر نکرده‌ام.

 

 

 

 

چقدر اهل مطالعه هستید؟ آخرین کتابی که خوانده‌اید چه کتابی بوده است؟

مطالعه کردن عشق من است. در حال حاضر چند کتاب را می‌خوانم که اگر اجازه دهید از آن‌ها نامی نبرم.

 

 

 

 

اگر بخواهید یک کتاب را به دوستان توصیه کنید، چه کتابی را پیشنهاد می کنید؟

البته در سنین مختلف می‌توان پیشنهادهای مختلفی را ارائه کرد. ولی به‌طورکلی من کتاب‌های عرفانی را به دوستان جوان خود توصیه می‌کنم. چراکه باعث جهت دادن به اصول می‌شود. این اصول پایه را می‌سازد و پایه که ساخته شود باعث لطیف‌تر شدن احساسات او می‌شود و این فرد که بدین گونه پیش‌آمده، دیگر به‌حق و حقوق دیگران تجاوز نمی‌کند.

 

 

 

 

آیا اهل شعر هستید؟

بله. اصلاً یک بیت شعر هست که پایه اصولی افکار و عملکرد من است.

آن‌چنان زی که گر از حادثه بر باد روی

حسن معنا نگذارد که تو از یاد روی

 

 

 

 

 

انسان گاهی احساس خستگی می‌کند . دلش می‌گیرد. در این مواقع چه‌کاری انجام می‌دهید تا از این حس و حال خارج شوید؟

 

 

 

 

اگر در مورد عزیزانم باشد سعی می‌کنم این حس را از عزیزانم با خنده دور کنم. به‌هرحال فشار زندگی وجود دارد. در مورد خودم در این مواقع سعی می‌کنم توکل کنم. همیشه من انرژی‌ام را اگر بتوانم از منبع انرژی دریافت می‌کنم.

 

 

 

 

اهل مسافرت هم هستید؟

بله. خیلی زیاد. به کشورهای زیادی سفرکرده‌ام و همیشه سعی کرده‌ام به فرهنگ آن سرزمین‌ها توجه کنم.

 

 

 

 

اگر بخواهید به‌جای بروید برای استراحت با دوستان می‌روید یا خانواده؟

من عاشق خانواده‌ام هستم. همسرم و فرزندان برای من اصل هستند.

 

 

 

 

عیب بزرگتان چیست؟

زمانی من بسیار تندخو بودم. البته سعی کردم آرامش را در زندگی خود جاری کنم. عیب دیگر من اعتماد کردن است.

 

 

 

 

آیا خصلت خاصی دارید که شمارا با آن می‌شناسند؟

من فکر می‌کنم همه مرا به‌عنوان یک انسان می‌شناسند.

صبح چه ساعتی از خواب بلند می‌شوید؟

من کلاً آدم سحرخیزی هستم. به‌عنوان‌مثال امروز ساعت ۵:۱۷ از خواب بلند شدم.

رابطه‌ی آن‌چنانی با خواب ندارم. در روز حدود ۵ تا ۷ ساعت می‌خوابم. البته دوست داشتم به‌جای خواب تولید فکر می‌کردم.

 

 

 

 

روز خود را چگونه می‌گذرانید؟

در ابتدای صبح ورزش می‌کنم و بعد از خوردن صبحانه به سمت دفتر حرکت می‌کنم. قبلاً حدود ساعت ۷ الی ۷:۳۰ به دفتر می‌آمدم. الآن حدود ساعت ۸ الی ۸:۳۰ به دفتر می‌رسم. من اعتقاددارم که انسان باید همیشه در ابتدای صبح کار را شروع کند. اگر در دفتر جلسه نداشته باشم ساعت ۱۷ به منزل می‌روم. اگر جلسه داشته باشم حدود ساعت ۸ شب به منزل می‌رسم.

چقدر اهل تلویزیون هستید؟

یکی از چیزهایی که انسان را از دنیای خودش دور می‌کند این تلویزیون است. بعضی مواقع چیزهایی می‌بینم ولی اهل تلویزیون نیستم.

 

 

 

آیا اهل ورزش هستید؟

من از نوجوانی دومیدانی کار بودم. در مسابقات دانش‌آموزی قهرمان پرش طول مدرسه بودم. همیشه ورزش می‌کردم چون انسان پرجنب‌وجوشی بودم. الآن نزدیک چهل سال است که هفته‌ای یک‌بار یا دو بار تنیس بازی می‌کنم. یک‌زمانی هم فوتبال بازی می‌کردم. شما اگر به زندگی مدیران نگاهی بیندازید می‌بینید که همیشه در هر مسئله‌ای این‌ها پیشرو بوده‌اند. البته این را هم بگویم که در فوتبال طرفدار تیم ملی ایران هستم.

 

 

 

 

حرف ناگفته‌ای دارید؟

من از شما خواهشی دارم. از شما خواهش می‌کنم پای صحبت‌های افراد قدیمی صنعت تأسیسات بنشینید. افرادی که خاک این صنعت را خورده‌اند تا این صنعت امروز به اینجا رسیده است. از شما خواهش می‌کنم با مهندسین مدیرعامل شرکت‌های تأسیساتی مصاحبه انجام دهید تا نسل جوان ما بتواند به‌راحتی از این تجربیات استفاده کند.

 

 

 

 

افرادی که به‌راحتی به‌اشتباه خود اعتراف می‌کنند. برای توانمندی‌های خودش اعتبار قائل نیست چون خود را هنوز نیازمند یادگیری می‌بیند. ما متأسفانه غرق در کمال خود هستیم وقتی چیزی یاد می‌گیریم فکر می‌کنیم به همه‌جا رسیده‌ایم. ولی برای پیشرفت باید اذعان کنیم که ما چیزی نمی‌دانیم. باید زگهواره تاگور به دنبال دانش باشیم.

 

 

 

 

عشق من این جوانان هستند. این‌ها می‌توانند به پله‌های بالاتر ترقی برسند، چون هم از ما عاشق‌ترند و هم در این سن اگر بخواهیم مقایسه کنیم، از ما تجربه بیشتری دارند. این جوانان اگر ۱۰ تا ۲۰ سال آینده به حرف‌های من توجه کنند مطمئناً به دلشان می‌نشیند چون این سخنان ازدل‌برآمده است.

 

 

 

 

در رزومه شما مسئولیت‌های اجتماعی زیادی دیده می‌شود. خدماتی که عموماً عام‌المنفعه بوده‌اند. چطور شد که شما این مسئولیت‌ها را پذیرفتید و چرا این اجتماعی بودن را دوست داشتید؟

 

 

 

 

همان‌طور که قبلاً نصیحتی به جوانان داشتم و گفتم که باید عاشق باشید، من عاشق این روابط اجتماعی هستم. همان‌طور که می‌دانید NGO برای اعضا نفع مالی ندارد بلکه حتی هزینه هم دارد. شما وقتی حرکت می‌کنید و وارد NGO می‌شوید باید از خیلی چیزها ازجمله وقت و مسائل مالی و خیلی چیزهای دیگر بگذرید ولی در مقابل چیزی به دست می آورید که باعث رضایت خاطر شماست. این خدمتی که به جامعه ارائه می‌دهید نه‌تنها باعث خوشحالی فرد مقابل، بلکه درواقع باعث خوشحالی خود شماست. این نیاز است که باعث حرکت شما می‌شود و من این نیاز درونی را با حضور در فعالیت‌های اجتماعی در وجودم برآورده کردم.

 

 

 

 

 

لطفاً این کلمات را با جملات کوتاه یا کلمات پاسخ دهید.

 

 

فرمان فرمائیان: تولید، تفکر

ایران: وجود و عشق

پارس مشعل: مسیر حرکت برای خواستن

کارگر: کارگر و رئیس کارخانه هر دو لازم و ملزوم یکدیگرند

پرچم ایران: سمبل وجود من

انجمن صنعت تأسیسات: تفکر آقای مهندس طباطبایی به‌عنوان یک عضو از ایشان تقاضا دارم که از جوانان بیشتر استفاده کنند تا مهندسینی مانند خودشان به جامعه تحویل دهند.

واردات: از کلمه واردات متنفرم و هیچ‌گاه واردکننده خوبی نبوده‌ام.

روحانی: سمبلی در جهت حرکت

سپهری: یک کارگر

 

 

 

نظرتان درباره تأسیسات نیوز چیست؟

با شما آشنایی نداشتم ولی امروز خیلی خوشحالم که با شما و تفکرات شما آشنا شدم. تداوم این حرکتی که امروز شما آغاز کرده‌اید رمز موفقیت شماست. امیدوارم که این حرکت را بسط دهید. شما باید به این حرکت جهت دهید. باید در شکوفایی رابطه صنعت و دانشگاه تلاش کنید.

 

 

 

 

ما افراد بسیار قوی در دانشگاه‌ها داریم که شما می‌توانید با مصاحبه با این افراد در شناختن آن‌ها به جامعه‌ی صنعت کشور مؤثر باشید. خواهش می‌کنم که به جوانان بها دهید همان‌طور که از پیشکسوتان عرصه تأسیسات گزارش تهیه می‌کنید خواهش می‌کنم با جوانان این صنعت هم مصاحبه کنید و اجازه دهید که افکار این عزیزان نشر پیدا کند.

 

 

 

 

خواهش دیگری که دارم این است که از زندگی این سه عزیزی که رئیس هیئت‌مدیره انجمن صنعت تأسیسات بوده‌اند و امروز در بین ما نیستند، گزارش تهیه کنید. از زندگی مرحوم مهندس خداپرست و مرحوم مهندس مصلح گزارش تهیه کنید. این‌ها واقعاً بر گردن ما و صنعت تأسیسات کشور حق بزرگی دارند. طرز زندگی این عزیزان می‌تواند سرمشق خوبی برای جوانان این مرزوبوم باشد. در پایان بازهم از شما و تأسیسات نیوز که این وقت را در اختیار من گذاشتید کمال تشکر رادارم.

 

 

 

 

 

 

پایان

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

;