آقای مشعل ایران – ۱
باوجود همه ناملایمات، نامردیها و سختیها مقابلش که مینشینی با دریایی صبور و آرام روبرو میشوی.
مهندس برگزیده سال.
پای ثابت انجمنهای علمی و البته تولیدکننده مشعل. همان پیمانکار دیروز.
در اتاق پرسروصدای مهندس کنار پل کریمخان. در محدوده تأسیساتیهای قدیم تهران.
ازقضا کارکردن با جوان ها ، از این کوه تجربه، شخصیتی خاص آفریده است!
به گزارش تاسیسات نیوز، اولین قسمت مصاحبه با مهندس منوچهر سپهری را می خوانید.
با سلام خدمت آقای مهندس سپهری
لطفاً از بیوگرافی خود برای ما بگویید.
با سلام من در ۲۰ بهمنماه ۱۳۲۸ در شهر زنجان متولد شدم. در دبستان توفیق درس خواندم. دوران دبیرستان را در زنجان خواندم. البته این راهم اضافه کنم که من تا به این نوجوانی برسم بارها با امراض سختی دستوپنجه نرم کردم و دوبار حصبه گرفتم .
یکبار دچار مننژیت شدم و حتی زمانی رسیده بود که پزشکان از من قطع امید کرده بودند ولی توانستم از این شرایط سخت نجات پیدا کنم. من ۱۶ سال دچار رماتیسم قلبی بودم. بههرحال تحصیلات دانشگاهی را در تهران آغاز کردم و مسیر تأسیسات را در پیش گرفتم.
در کدام دانشگاه درس خواندید؟
من در تکنیکوم نفیسی بودم و همانجا نیز فارغالتحصیل شدم . تکنیکوم نفیسی شعبهای از دانشگاه پلی تکنیک بود که همه اساتید پلیتکنیک در آنجا تدریس میکردند. مرحوم دکتر نفیسی اینجا را به جهت رویکرد اجرایی تأسیس کرده بودند. بیشتر دانشگاهها کار علمی میکردند ولی ما کار اجرایی میکردیم و اکثر وقتمان را در کارگاهها میگذراندیم.
شما درچه رشتهای درس خواندید؟
من در رشته مکانیک ، گرایش تأسیسات درس خواندم. البته سالهایی که در دانشگاه درس میخواندم مقداری طولانی شد. چون همزمان کار میکردم و درس میخواندم زمان فارغالتحصیلی من طولانی شد.
من کارهایی از قبیل فروش کتاب و صفحه را نیز انجام داده بودم. چون اصلاً دوست داشتم که از همان دوران، انسانی مستقل باشم. البته خانواده من این تمکن را داشتند که ازلحاظ مالی من را حمایت کنند ولی من فطرتاً دوست داشتم که مستقل باشم.
از اساتید دانشگاه کسی را به خاطر دارید؟
آقای میر سلیم ماشینهای حرارتی را درس میدادند که البته من از آن درس افتادم. ایشان مرا به خانه خود دعوت کرد و جزوهای به من دادند تا بخوانم و در امتحان شرکت کنم. آنجا بود که از من سؤالی کردند که: سپهری چرا شما اینقدر کار میکنید. من در جواب گفتم که بههرحال انسان باید کار کند تا درآمد داشته باشد.
ایشان در جواب به من گفتند که زیاد دنبال پول و مسائل مالی نباش. این گذشت تا اینکه ما کارخانه را راهاندازی کردیم و به جهت مسائلی به ایشان که در آن زمان مشاور رئیسجمهور بود مراجعه کردم. بعدازاینکه خود را معرفی کردیم از دیدن من خوشحال شد و به محافظان دستور داد که ما را تنها بگذارند. ایشان نسبت به من محبت داشتند و گفتند اگر کاری دارید برای شما انجام دهم. بعدازاین دیدار یکبار دیگر نیز ایشان را دیدم ولی در حال حاضر از ایشان خبری ندارم.
شما در چه سالی در دانشگاه بودید؟
من تا سال ۱۳۴۹ در دانشگاه بودم.دراینبین البته به سربازی هم رفتم. برحسب اتفاق دوران سربازی را در نیروی هوایی گذراندم. آنجا به قسمت مهندسی نیروی هوایی رفتم و در این مدت سعی داشتم که همواره یاد بگیرم چون به تأسیسات علاقه داشتم من را به پایگاه یکم شکاری فرستادند. در اینجا نظارت تأسیسات را به من سپردند. بعدازاینکه دوران سربازی را به اتمام رساندم. درحالیکه هنوز درس میخواندم، رفتم و استخدام شدم.
در کجا استخدام شدید؟
من در شرکت فرمان فرمائیان بهعنوان مشاور استخدام شدم.اولین کارم هم ورزشگاه آزادی بود.البته در ورزشگاه صدهزارنفری نبودم ولی در دیگر قسمتهای ورزشگاه که برای المپیک آسیایی آماده میشد، کار میکردم. در اینجا لازم است به خاطرهای اشارهکنم.
من در همان اوایل که شروع به کارکرده بودم یکی از دوستانم آقای مهندس فولادیان بودند که متأسفانه درحال حاضر در قید حیات نیستند. یک روز ایشان داشتند مرا با کارگاه آشنا میکردند که دیدم دو نفر که لوله ای را حمل میکنند از جلوی ما گذشتند.
آن دو ازلحاظ ظاهری هیچ سنخیتی باهم نداشتند. به همین خاطر از دوستم مهندس فولادیان پرسیدم که آیا آنها را میشناسی.ایشان هم گفتند آن نفر که قسمت جلوی لوله را حمل میکند، مدیرعامل شرکت تکنوفریکو هستند که از بزرگترین شرکتهای آن زمان بودند.یعنی ما دو شرکت بزرگ داشتیم که پیمانکار اصلی تأسیسات بودند.
یکی شعله خاور بود و دیگری هم تکنوفریکو. وقتی این مدیرعامل را در این حال دیدم، اولین شکستنم رقم خورد. ما فکر میکردیم خیلی بزرگ هستیم ولی این اتفاق درس بزرگی برای من بود. وقتی دیدم فردی با این عظمت یک لوله را با یک کارگر حمل میکند، یاد گرفتم برای حرکت باید خیلی زحمت کشید. بزرگ بودن به این نیست که شما صاحب شرکت بزرگی باشید بلکه باید انسان خودساختهای باشید.
من فکر میکنم که شما انسان خودساختهای باشید.
این را از روند زندگی شما میشود فهمید،همینطور است؟
بههرحال من سعی کردم بر روی پای خود بایستم. بعد از مدتی مهندس خلیلی (مرحوم آقای مهندس خلیلی که از اساتید من بودند، درس زندگی ، انسانیت و کار را به من آموختند.) به من گفتند که به کاخ وزارت کشاورزی برو و آنجا را سرپرستی کن. من نیز به آنجا رفتم و در حقیقت نظارت تأسیسات کاخ وزارت کشاورزی از ابتدا تا انتها به عهده من بود و طراح تأسیسات آن، تیم مرحوم مهندس خلیلی بود که از مشاوران شرکت فرمان فرمائیان بودند.
آقای خلیلی مورد اشاره شما همان مرحوم مهندس خلیلی مدیرعامل بوتان بودند؟
خیر
آیا بهغیراز روابطی که مهندس فرمان فرمائیان با رژیم گذشته مخصوصاً دربار داشتند، خودشان نیز در بحث تأسیسات صاحبنظر بودند؟
من باید در ابتدا بگویم که توانایی در وجود هر فرد ذاتی است و مهندس فرمان فرمائیان یکی از بزرگترین معماران ایران بودند. من مصاحبهای از ایشان دیدم که درباره کارهایی بود که ایشان انجام داده بودند و همگی در سطح بالابودند. یکی از کارهایی که انجام داده بودند غرفه ایران در تورنتو کانادا بود که بسیار زیبا بود ولی متأسفانه بعد از انقلاب این غرفه تخریب شد.
در مورد کاخ وزارت کشاورزی و تأسیسات آن کمی توضیح دهید؟
من ناظر تأسیسات آن از ابتدا تا انتها بودم و یک سرپرست اسکاتلندی به نام مهندس مکینتاش داشتم همچنین کار اجرایی آنجا به عهده تیم مهندس فرمان فرمائیان بود. من در آنجا خیلی چیزها یاد گرفتم و این ساختمان تا آن زمان بلندترین ساختمانی بود که در ایران ساختهشده بود و ۱۰۴ متر طول داشت.
ساختمانی بود که ازنظر تأسیسات و معماری و اجرایی یکی از بهترینها بود. بعداز انقلاب من چندین بار به آنجا سر زدم و همچنان محکم و باصلابت به نظر میرسید. ساختمانی که برای آن هزینههای زیادی متحمل شده بودند. ساختمان مجهز به سیستم ماهوارهای و سیستم مخابراتی پیشرفته بود.
آنجا جزء ۴ سایت بزرگ کامپیوتری دنیا بود. من خاطرهای ازآنجا دارم مربوط به بعداز انقلاب من چون ناظر تأسیسات بودم. به آنجا مراجعه کردم و با آقای هاشمی برادر آقای هاشمی رفسنجانی جلسهای برگزار کردم مربوط به مشکلات ساختمان صحبت کردیم درباره اینکه میخواستند ساختمان را به ارگانهای مختلف بدهند و من پیشنهاد دادم که چون ساختمان بسیار مجهز است آنجا را به دانشگاه بدهند تا جوانان بتوانند از امکانات ساختمان بهرهمند شوند. البته ایشان از این پیشنهاد استقبال کردند ولی به دلایلی ازجمله جنگ، این امر میسر نشد.
بعداز ساخت کاخ وزارت کشاورزی، به تحصیل ادامه دادم البته چون کار میکردم واحدهای کمتری را برمیداشتم و همین باعث طولانی شدن تحصیل من شد. در همین برهه از زمان بهاتفاق چند تن از دوستان شرکت صنایع تأسیسات و تهویه ایران را در حدود سال ۱۳۵۳ تأسیس کردیم همزمان که ناظر تأسیسات شرکت فرمان فرمائیان بودم نظارت تأسیسات مرکز پست ایران را نیز به من سپردند.
وقتیکه این کار را پایان رساندم مدتی به آنجا نرفتم تا اینکه آقای مهندس تسوجی که رئیس من بودند مرا به دفترشان دعوت کردند و علت غیبتهای مرا جویا شدند. من نیز توضیح دادم که ما یک شرکت راهاندازی کردیم و مشغلههای زیادی داریم.ایشان عنوان کردند که ما برای تو نظارت تأسیسات شرکت مس سرچشمه را در نظر گرفتهایم که من معذرتخواهی کردم و آن کار را قبول نکردم.
شما دریک شرکت بینالمللی بسیار قدرتمند مانند فرمان فرمائیان با حقوق و مزایای بالا مشغول به کار بودید چه دلیلی داشت که خودتان بروید و یک شرکت تأسیس کنید؟
من در ابتدای صحبتم به تکامل اشاره کردم. نیاز انسان جهت دهنده به زندگی انسان است.
ما میخواهیم همیشه به خودمان و زندگیمان حجم بدهیم. یکطرف بزرگ شدن در تکامل است. ولی متأسفانه ما بزرگ شدن را جرمی میبینیم و به این مسئله عادت کردیم. نیاز یک رابطه روحی و جرمی دارد.
یعنی شما میخواهید هم روحتان و هم خودتان حجم بگیرید. یعنی به تکامل برسید. بههرحال وقتی ما شرکت را افتتاح کردیم. اولین پروژهای که گرفتیم با توجه به تجربیاتی که من در پروژهای بزرگ داشتم، پروژه زیست خاور مشهد بود من به مشهد رفتم اجرای تأسیسات آنجا را به عهده گرفتم.
من نیمه سال ۵۵ به مشهد رفتم و اردیبهشت ۵۸ به تهران آمدم. حدود سه سال این کار طول کشید. پروژه زیست خاور یک پروژه بسیار بزرگ بود و تا آن زمان بزرگترین پروژه تجاری- مسکونی در خاورمیانه بود. بههرحال آنجا یک کار عظیم و زیبا بود که بهعنوانمثال ماهیانه ۲۰ کیلومتر لولهکشی بر روی سقف انجام میدادم.
ساختمانهای بزرگ همیشه یک مشخصه خاص دارند. من مدتهاست که از کارهای اجرایی دور شدهام ولی زمانی که در شرکت صنعت و تأسیسات بودم و این شور و اشتیاق جوانان را در کار میدیدم واقعا لذت می بردم. چون من در مسیر کار که بودم تاسیسات را یاد گرفتم.با دیتیل ها آشنا شدم و آن زمان ما برای این کار وقت می گذاشتیم و دیتیل می کشیدیم. موضوعی که امروزه متاسفانه در کار مهندسین کمتر دیده می شود و با دیتل ها مانوس نیستند.
ادامه دارد…
انتهای خبر