آقای تمیز – ۱

به گزارش تاسیسات نیوز، اولین قسمت مصاحبه با مهندس قوامی را میخوانید:



زمانی اتاق تمیز فناوری بسیار خاصی بود که به‌ظاهر از توان ما خارج بود. نیازهای خاص پس از انقلاب و البته جنگ تحمیلی باعث شد هوش و توان ایرانی خواستنی را توانستنی کند که هرچند از دید عوام پنهان است اما خواص از آن مطلع‌اند.



در اتاق پذیرایی زیبا و هوشمندانه تزیین‌شده‌ای با آقای تمیز ایران مصاحبه کردیم. خداوند سایه استاد را مستدام بدارد.



دریک بعدازظهر پاییزی خدمت آقای مهندس قوامی از پیشکسوتان صنعت تأسیسات و از بابتی پدر طراحی و احداث کلین روم ایران هستیم.

 

 

لطفاً مختصری از سرگذشت خودتان را ذکر کنید.



من احمدرضا قوامی متولد شهر شیراز هستم.در سال ۱۳۲۰متولد شدم ودرحال حاضر ۷۴ساله هستم.۵۱سال است که از دانشکده فنی فارغ‌التحصیل شدم و از این ۵۱سال ؛ حدود ۴۵سال را در حرفه‌ی مشاوره تأسیسات ، شامل محاسبه، طراحی و نظارت بر اجرای آن‌ها گذرانده‌ام. اولین جایی که مشغول بکارشدم شرکت کوآنتا بود به مدیریت آقای مهندس رضا سهرابیان که فعلاً نمی دانم ایران هستند یا در خارج از کشور زندگی می‌کنند ؛ به‌هرحال هرکجا هستند خدا سلامتشان نگهدارد.کسی که قدم اول را برای مقوله‌ای بنام مشاور تأسیسات در ایران برداشت مهندس رضا سهرابیان بود. رشته ایشان شیمی بود و پایه‌گذار شرکت کوآنتا نیز بودند.



شما دبیرستان را در تهران بودید یا در شیراز؟


من دوران دبیرستان را در شیراز گذراندم. در آن سال‌ها، قانونی وجود داشت که اگر محصلی در تمام دوران دبستان و دبیرستان شاگرداول می‌شد به فرنگ جهت ادامه تحصیل اعزام می‌شد.عشق به این قضیه باعث شده بود که حسابی درس بخوانم.




دائم مشغول خواندن دروس بودم. از مثلثات و جبر تا شیمی و هندسه تمام اوقات مرا پر می‌کرد.حدود۱۱سال شاگرداول بودم ولی متأسفانه در سال دوازدهم این قانون برچیده شد و من ضربه روحی شدیدی خوردم.حتی در سال اول دانشکده نیز این مشکل را داشتم.




چه شد که به‌جای دانشگاه شیراز به دانشگاه تهران آمدید؟



الآن دقیقاً یادم نیست به‌هرحال دانشگاه تهران دو دهه سابقه داشت که چشم‌وچراغ تحصیلات عالیه بود. در دانشگاه شیراز بیشتر دروس پزشکی تدریس می‌شد و من علاقه به دروس مهندسی داشتم.من در۲رشته امتحان کنکور دادم. یکی در رشته کشاورزی و دیگری در رشته فنی.




در کنکور کشاورزی نفر سیزدهم شدم ودرکنکور فنی نفر ۱۳۰ شدم.چون به خاطر منتفی شدن مسئله فرنگ ضربه روحی شدیدی خورده بودم و تمام آرزوهایم نقش بر آب‌شده بود. بعد هم اتفاقاتی مثل فوت پدر باعث شد که در تهران ماندگار شوم.




در حدود سال ۱۳۳۸ به تهران نقل‌مکان کردید.چطور شد که رشته مهندسی مکانیک را انتخاب کردید.


من به رشته مکانیک و شیمی خیلی علاقه داشتم. در رشته مکانیک کلاً۱۳نفر مشغول به تحصیل بودند که در آن زمان به این رشته الکترومکانیک می‌گفتند.کتاب‌های قطوری در رشته مکانیک و الکترونیک تدریس می‌شد که باید تمام آن‌ها را یاد می‌گرفتیم. اولین دوره چیزی به نام تأسیسات ساختمان با۵نفر تشکیل شد.این در سال دوم دانشگاه بود. البته من همان الکترومکانیک را خواندم و فارغ‌التحصیل شدم.



اساتید شاخص شما در دانشگاه چه کسانی بودند؟



جناب مهندس عبدالله ریاضی که خدا رحمتشان کند،پدر دانشکده فنی بودند، جناب مهندس مهدی بازرگان که به ما ترمودینامیک درس می‌دادند، جناب دکتر گنجی که روزنامه‌ای به نام باباشمل را انتشار می‌داد.آقای دکتر ریاضی برادر مهندس عبدالله ریاضی،مقاومت مصالح درس می‌داد. مهندس شکریان چیزهایی از تأسیسات درس می‌دادند، جناب دکتر شفیعی‌ها، روح همه این بزرگواران در آرامش باشد.

 

 

بعدازفارغ التحصیل شدن چگونه وارد بازار کار شدید؟



بعد از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه به مدت چند ماه مجدداً در شرکت کوآنتا مشغول بکار شدم سپس خدمت سربازی را در مشهد گذراندم و بعد از پایان خدمت، مهندس سهرابیان با من تماس گرفت و دعوت به کارکرد.چون از کار کردن من رضایت داشت . من هم قبول کردم و به کوآنتا بازگشتم.در این دوره با جناب مهندس منصف همکار شدم که استاد همه ما هستند ایشان انسانی فاخر،باسواد و دقیق هستند. خدا به ایشان سلامتی و طول عمر بدهد.




یکی دیگر از همکاران من درکوآنتا مرحوم مهندس آلک موسیسیان بود. ایشان گوهری بود ولی صد حیف که از میانمان رفت مانند ایشان سال‌ها در صنعت تأسیسات برق نداشتیم که متأسفانه ۳یا۴ سال پیش از دنیا رفتند. ایشان مرجع برق و الکترونیک بود. به چند زبان مسلط بود و غالب آیین‌نامه‌های برق مربوط به مباحث سازمان برنامه را ایشان نوشته یا تصحیح کرده است.



بعد از خدمت سربازی چرا برای ادامه تحصیل به خارج از کشور نرفتید؟



‌بعد از اتمام دانشکده در شهریور ۴۳ به شیراز رفتم تا پدر و مادرم را ببینم. متأسفانه شب بعد، پدرم بعد از دیدن من از دنیا رفت و به‌نوعی انگار که منتظر دیدن من بود تا جان به جان‌آفرین تسلیم کند. برادرم هم که پس از دیپلم توسط عمویم به آمریکا فرستاده‌شده بود برای ادامه تحصیل که خدا را شکر موفق هم شد.




بعدازفوت پدرم سرپرستی از مادرو خواهر کوچک‌ترم بر عهده من بود و این تقدیرم بود که چنین شود. ما از یک خاندان کهن ۴۰۰یا۵۰۰ساله هستیم و جد اعلای من در دوران قاجار، چند سالی صدراعظم ایران بود. مرحوم میرزا فتحعلی خان صاحب دیوان که تصویر بزرگش بر دیوار است، البته خانواده‌ی من یک خانواده معمولی و پدرم سروان ارتش بود. چون دانشگاه جنگ نرفته بود، حقوق بالایی نداشت آن موقع تصمیم گرفتم فعلاً در ایران بمانم که این تصمیم ۵۰سال به طول کشید.



بعد از خدمت سربازی چگونه وارد دنیای تأسیسات شدید؟


من یک سال دیگر با شرکت کوآنتا همکاری کردم و بخش عمده اصول طراحی و محاسبات پایه‌ای تأسیسات مکانیکی را در آن شرکت فراگرفتم و مجذوب این رشته شدم و در آن دوران کارهایی را طراحی و اجرا کردیم که از کارهای امروزی یا این‌همه وسایل و تجهیزات نقشه‌کشی چیزی کمتر نداشتند.





یکی از مسئولیت‌هایی که در شرکت کوآنتا داشتیم طرح‌های مربوط به رادیوتلویزیون ملی سابق بود. سرپرست آن روزهای رادیوتلویزیون آقای مهندس قطبی بودند. ایشان رشته الکترونیک را در دانشگاه پاریس خوانده بود.فردی دقیق، پرکار و مدیری کم‌نظیر بودند. آقای قطبی در آن زمان ازکارمن رضایت بسیار پیداکرده بودند. کوآنتا مشاور تأسیسات مکانیکی و الکتریکی ساختمان‌ها و پروژه‌های رادیوتلویزیون بود.




تلویزیون در آستانه توسعه انفجاری بود. قرار بود در مراکز استان‌ها ساختمان‌های مرکزی ساخته شوند. خانه‌های سازمانی ساخته شود.اتاق‌های امپکس و کنترل ساخته شوند.خلاصه جناب قطبی بالاخره آقای سهرابیان را راضی کرد که من به سازمان تلویزیون بروم.




بعد به شکل قراردادی حدود۴سال آنجا کارکردم. به دلیل اعتماد آقای قطبی به من،مسئولیت تأسیسات کل سازمان رادیوتلویزیون به من محول شد. این ساختمان ۱۳طبقه‌ای که امروز می‌بینید توسط جناب دکتر درویش طراحی و تأسیسات آن‌هم به شرکت کوآنتا سپرده شد و من زمانی که در کوآنتا بودم این کار را انجام دادم. بعد مراکز رادیوتلویزیون دربسیاری از استان‌ها احداث و راه‌اندازی شد. مقوله آکوستیک و تهویه در این ساختمان‌ها بسیار مهم بود.





بخصوص زمانی که سیستم تلویزیون‌ رنگی شد من بسیار علاقه‌مند به طراحی استودیوها بودم .همین چند سال پیش سوابق کاری‌ام را از پرونده‌ها بیرون کشیده و پس از حدود سه دهه، بازهم خواستار همکاری با سازمان شدند، که آخرین طراحی من برای تلویزیون؛ ساختمان جدید خبر و پخش بود با ۲۳۰۰۰ مترمربع زیربنا که یکی از بهترین و کامل‌ترین کارهایی که من انجام داده‌ام و دیتیل هایی صرفاً برای مقوله آکوستیک در آن تهیه و ارائه کردم.

 

 

چرا از رادیوتلویزیون بیرون آمدید؟


دل‌بستگی تعصب گونه‌ای به رشته تأسیسات داشتم و چون خودم مسئول بودم و مورد اعتماد آقای قطبی، غالب گزارش‌ها و عملکردهای بخش تأسیسات را به‌صورت مستقیم به ایشان ارائه می‌دادم، دوست نداشتم که زیر مدیریت بخش ساختمان و معماری باشم و نمی‌خواستم یکی از زیرشاخه‌های آن‌ها محسوب شویم. چون خود ما در حدود۲۶نفر ناظر و تکنسین و تشکیلات داشتیم.





یک روز چون می‌خواستم تکنسین‌ها را با هواپیما بفرستم به بندرعباس برای مرکز جدید آنجا، رئیس بخش ساختمان با من مخالفت کرد که این تکنسین‌ها نباید با هواپیما بروند.من هم لج کرده بودم و گفتم با حقوق خودم هم که شده این‌ها را با هواپیما می‌فرستم. این باعث یک درگیری و مشاجره بین من و رئیس اداری ساختمان شد.کار به آقای قطبی کشید و ایشان یک تصمیم خوب گرفت وانهم رفتن من از سازمان بود.





البته نه به شکل اخراج واقعی بلکه به من گفتند شما یک شرکت به راه بیانداز و من ‌کارهای تأسیسات را که اینجا انجام می‌دادی به شرکت شما ارجاع می‌دهم و همین‌طور هم شد. تعداد زیادی از مراکز مهم رادیوتلویزیون و استودیوها به ما سپرده شد. کسی از مقوله آکوستیک تجربه‌ای نداشت و شاید یکی دو نفر در ایران در مورد آکوستیک اطلاعاتی داشتند.خلاصه اینکه ما شرکت مانزیک را راه انداختیم. من مسئول بخش مکانیک بودم. بخش برق به مرحوم موسیسیان سپرده شد. در بخش مکانیک، مرحوم مهندس انصاری همکار من بود و مدیرعامل شرکت هم آقای مهندس ایرج آبادیان بود.



شرکت مانزیک تا چه سالی کارکرد؟



من تا حدود سال۵۶آنجا مشغول به کار بودم.بعد سهم خود را واگذار کردم و آن شرکت هم یکی دو سال بعد منحل شد.



شما چرا از مانزیک بیرون آمدید؟



من با نحوه عملکرد مدیریت و برخی از شرکا آنجا مشکل داشتم. تقریباً با یک نوع قهر کردن ازآنجا بیرون آمدم.



ادامه دارد…

 

 

 

 

 

 

انتهای خبر

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

;