ناگفته های شنیدنی از زنان در دنیای مردانه تاسیساتی!(قسمت پایانی)
تاسیسات نیوز: یک گردهمایی زنانه در رشته ای مردانه که حضور در آن را برای زنان در این عرصه متفاوت تر از رشته های دیگر می سازد، جالب و شیرین و عجیب است… جالب از منظر حضور مقتدرانه زنانی در عرصه فعالیت خود در جامعه ای مردسالار و شیرین و عجیب از این نظر که مدیریتِ درهم آمیختگی اقتدار در کار و لطافت در خانه را می توان به خوبی در لایه لایه سخنان این سه زن احساس کرد. الهه حسنلو مدیرعامل شرکت کاراتهویه عصر نوین با بیش از ۲۰ سال سابقه فعالیت در صنعت تهویه و تاسیسات، کوثر جعفری مدیرعامل شرکت تهویه ساز شار و نیره شمشیری مدیر آموزش آکادمی کاشانه به عنوان نخستین موسسه آموزشی در حوزه تاسیسات در فضایی سرشار از مدیریت مرموز و ناشناخته زنانه و آمیخته از زنانگی های قدرتمند و پراحساس مادرانه و زنانه به بیان دغدغه های خود پرداختند که حاصل آن گزارش شد که دریل قسمت دوم آن را مشاهده می کنید.
در ادامه این گزارش به مقوله مدیریت و کارآیی زنان در محیط های کاری پرداخته شد. جعفری با بیان اینکه زنان در بسیاری از رشته ها بسیار موفق تر از آقایان ظاهر شده اند گفت: در دنیا مدیریتهای اجرایی خانم تجربههای مطلوبی داشته اند.
حسنلو با تاکید بر اینکه نگاه من همواره سعی کرده ام که نگاه جنسیتی به این مقوله نداشته باشم گفت: انتخابهای من مطلقا شایستهسالاری است. یعنی اصلا جنسیت برای من رنگی ندارد چون خودم این تجربه را داشتم. یک سری جاها احساس میکنم که مکمل بسیار خوبی میشوند در کارهای تیمی به خاطر آن دقت نظر و وسواس در کارها میتوانند بسیار کمک کننده باشند. من بارها پیش آمده که حتی یک خانم هم در مجموعه تیم کاری من نبوده اند بعنوان نمونه الان مسئول دفتر من یک آقاست. ترجیح دادم آقا انتخاب بکنم چون میتوانم کارهای زیادی به او بسپارم و در عین حال هم خانمی نبود که این شرایط را بپذیرد نه آنکه من نخواهم. برایم فرقی نمیکند. هرکسی بتواند آن پستی که میخواهم انجام دهد مهم نیست خانم باشد یا آقا. اما متاسفانه ما حتی در سطح حکومتی حتی یک وزیر خانم نداریم. مشاور و معاون هم نداریم. چند پست نمایشی داریم که آن هم بسیار گزینشی است.
او ادامه داد: همه میدانیم کارگری که چاه میکند کارش خیلی سخت است اما بحث اصلی این است که کار زمانی سخت است که مسئولیتش سنگینتر باشد. حتی در عراق چهار وزیر خانم است که دو تا مسلمان هستند و دوتا نه، خیلی جالب است. نمیشود به نسل الان بگوییم زنان در ایران جایگاه بالایی دارند. من اصلاً جایگاه زن در ایران را بالا نمیبینم اصلا جایگاهی برایش نمیبینم که بالا و پایین باشد. اصلا حضور ندارد و حذف شده است. در زمینه صدر مجلس و دولت اصلا ۵۰ درصد خانمها دیده نمیشوند. تقریباً حتی در مرحله کارمندی هر چقدر دولت عوض شد خانمها را کمتر کردند. به خاطر این که صورت مسئله را پاک کردند چون کارآفرینی نشد، جایگاه شغلی برای آقایان ایجاد نشد، دیگر علنا گفتند چه دلیلی دارد که زن بیاید سر کار و مرد کار نداشته باشد. خانمها را یکی یکی حداقل من در شهرداری دو سه نفری که میشناختم، تمام کارمندان خانم تعدیل شدند و به جای آنها آقا استخدام شد. از سویی حتی افزایش آمار جامعه زنان مهندس از سوی برخی مقامات مسئول بعنوان یک معضل تلقی شده است که باید در اندیشه راهکاری برای آن بود. شاید عدم جذب در برخی از رشته ها مانند «برق قدرت» نیز نشات گرفته از همین تفکر باشد.
جعفری در این باره گفت: من کمی برعکس شما فکر میکنم. من خیلی دوستانی دارم که در سطح ادارات دولتی کار میکنند از فارغالتحصیلان دانشگاه، میشود گفت در سطح مدیران میانی رو به بالا، بسیار خانمها بیشتر شدهاند. چون میبینم که خیلی رشد کردهاند. با نظر شما به همین دلیل مخالفم. دلیلش هم یک چیز بود درباره همین چند طیفی که میشناسم بیشتر در وزارت مسکن و شهرداری و سازمانهای وابستهاش، حلقههای فساد سازمانی که در سازمانها شکل میگیرد، آن رانتهای خاص که شکل میگیرد، معمولاً بین خانمها خیلی کم است. هر یک آقا که حذف شده بود به دلیل رو شدن پروندههای فساد، بدون استثنا جایگزینش یک خانم بود. در کل جامعه دولتی ما مثلاً کارمندان دولت و وابستگانشان و آموزش پرورش زیر ۳ میلیون نفر جامعه کارمندی هستند. من قبول دارم که یک قشر خاصی تاثیر میگذارند. درباره تصمیمسازیشان صحبت نمیکنم، راجع به تعداد میگویم. آن چیزی که در ذهن خود من سرنوشت یک جامعه را میسازد و به جلو میبرد اتفاقاً بیشتر در بخش خصوصی است. چون به لحاظ تعدادی و تاثیرگذاری اقتصادی، رنگ بیشتری میتواند داشته باشد. تا آن بخشی که دولتیست. چه دولتی ای که کاملاً موافق سیاستهاست چه دولتیای موافقتی با سیاستهای دولت ندارد و صرفاً کارمند باشد. من میدانم که درباره منِ خصوصی هم، یک فرد در بخش دولتی تصمیم میگیرد، راجع به این صحبت میکنم که صرف این که زیر دست شما مثلاً ۱۰ تا کارمند خانم کار میکند، زیردست شما دو کارمند خانم کار میکنند یا شما در مجموعهتان ده کارمند خانم دارید، این سیاستگذاری که ما خودمان در بخش خصوصی برای حوزه زنان نداریم. یعنی من هیچوقت به کارمندان زنم به چشم یک مسئولیت جدا نگاه نمیکنم که مسئولیت دارند کمکشان کنم. من فکر میکنم که به عنوان یک خانم برای خانمهای دیگر باید بیشتر کمک کنم. مهمترین دلیل من هم این است که در کشوری هستم که توسعه نیافته است و خودمان باید کمک کنیم توسعه دهیم و بستری وجود ندارد، کسی به فکر ما نیست. در حال هر چه هم که تا الان اومده خودجوش بوده و از اینجا به بعد هم خودمان باید به ارتقای خودمان کمک کنیم. من خیلی مدیر آقا دیدم که سالهاست کتاب باز نکردند و آموزشی ندیدند. این که خوب نیست چون من اینجا خانم مدیر هستم مطابق آن جلو بروم. شاید اگر یک آموزشی ببیند و یک سرفصل خاص تعریف شود. این کمک در دل بخش خصوصی میتواند اتفاق بیفتد و خیلی ربطی به تصمیمات پستهای دولتی ندارد.
حسنلو اما یادآور شد: من برعکس دیدم. در پستهای نفتی این اتفاق نیفتاده بود. در شعبات بانکی هم که رییس شعبه خانم میبینیم در بانکهای نیمهخصوصی هستند. هرچه نزدیکتر به لایههای حکومتی میشود یا سر تیتر عوض میشود قطعاً کمتر حضور زنان را میبینیم.لایههای مسئولیتی را به خانمها معمولا نمیدهند. جایی اگر قرار باشد یک مسئولیت سنگین باشد به عنوان وزارتخانه مثلاً یا در مجلس که همیشه در اقلیت هستند و تازه آن اقلیت هم نماینده همه خانمها نیستند. بعضا از آقایان سختتر درباره خانمها فکر میکنند. چیزی که میتوانم بیشتر بگویم این است که هر زمان که مسائل سیاسی یا اقتصادی میخواهد تغییر کند حتماً تغییرش منوط به سیاستهای مربوط به خانمهاست. یعنی یک تلنگری به این جامعه میخورد. مثلاً میخواهند رئیس نظام پزشکی عوض بشود، میگویند پزشک آقا، خانمها را نمیتواند ببیند. بعد او عوض میشود. دیگری میآید میگوید معلمهای خانم را باید بگذاریم کنار. حتی امسال برای مدارس ابتدایی پسرانه هم معلمهای خانم را برمیدارند و فقط لایههای پایین خانمها هستند. هر زمان میخواهد سیاستگذاری شود با جامعه زنان بازی میکنند. یا رای با این جامعه میآید یا رای میرود. ولی باز توسعه اجتماعی مربوط به این میشود که ما یک بخش از یک جامعه کل هستیم. یک نمونه آماریایم اگر بخواهیم بگوییم. اگر ما در درجات بالای نظامی و حکومتی قرار میگرفتیم شاید خیلی میتوانستیم کمک کنیم ده تا شرکت دیگر بتواند کاری انجام دهد. او از نظر اجتماعی نیز به حمایتهایی نیاز دارد که از عهده من خارج است.
شمشیری نیز در ادامه این بحث یادآور شد: در مقوله جذب کارکنان هیچگاه نگاه جنسیتی نداشتم بلکه تاکید بر قابلیت ها و کارآیی افراد داشتیم. و این در سازمان های و نهادهای دولتی و غیردولتی در سطح جامعه نیز کاملاً مشهود است. مثلاً در ادارات مربوط به دانش بیشتر خانمها را میبینیم. موسسه ملی استاندارد به عنوان مثال یا مرکز فناوری ریاست جمهوری و جاهایی که کارهای دانشی است. ما چون بیشتر بخش خدمات هستیم خیلی کار سخت نداریم اما اگر که بحث ابزاری نباشد مخالفتی ندارم. ولی همان بحثی که مطرح کردید، “تبلیغات صورتی” اگر به آن صورت بخواهد باشد راستش دوست ندارم. یا مثلاً در نمایشگاه پشت استند از خانمها استفاده ابزاری میکنند، ممکن است آن خانم دانش خوبی هم داشته باشد اما وقتی به آن قصد استفاده شود دوست ندارم.
جعفری نیز در ادامه این بحث تاکید کرد: من میگویم ما خودمان را باید با صد سال پیش کشورهایی مثل آمریکا و اروپا مقایسه کنیم که در دورهای که نهادهای مردمی (سندیکاها، اتحادیه ها و مشاغل) منتظر کسی نبودند که برایشان قانون بیاورد. تغییرات داخلی ایجاد میکردند. من میگویم ما خودمان راحتطلبیم در این زمینه. حتی در حوزه زنان. یک دلیل مقایسه است که ننگ و عار میدانیم که در حوزه زنان یک کار جدایی بکنیم و یا اسم سمینار در کنار اسم زنان باشد.تی در آقایان هم من فکر میکنم باشد. یعنی این دور هم جمع شدن در اخلاق ایرانیان سخت است. یعنی این که انگار دو رقیب یا دو همکار سر یک میز بنشینند اتفاق خارقالعاده است. هرچند وضعیت در باقی صنفها بهتر است. میدانم که در تهویه مطبوع حداقل دو الی سه تشکل میان رشتهای دارند که آقایان دور هم مینشینند. بعضی از شرکتها در موقعی که خیلی شدید دچار کمبود نیروی انسانی هستند در کارهای سخت مردانه خانمها را استخدام کردند. مثلاً شرکت ماموت در بخش جوشکاری یک تعداد خانم تحصیل دانشگاهی نداشتند استخدام کرد به آنها جوشکاری یاد دادند و گفتند در پروژههای بزرگی که اصلاً گیر بودیم و جوشکار آقا نداشتیم این مشکل را حل کردیم. یا مثلاً در خارج از کشور میبینیم خانمهایی راننده تریلی هستند، راننده جرثقیلاند. درصورتی که داخل کشور یک تا دو راننده کامیون یا اتوبوس خانم داریم. اگر ببینید برای این کارها خانم لازم است، چقدر به آن فکر میکنید؟ یا تا به حال امتحان کردید؟ اصلا این را خوب میدانید که خانمها در این موارد کار کنند؟
حسنلو در ادمه با بیان اینکه چون تعداد خانمها در حوزه خودم خیلی کم است، به یک نشست نمیرسند من نمیشناسم خانمهای زیادی را شاید به اندازه انگشتان دو دست نمیرسد. شاید همین اقلیت باعث شده که این نشست اتفاق نیفتد. من بیست سال است در این صنعتم و تا حالا افتخار آشنایی با شما دو نفر را نداشتم. ارتباطی که باید، برقرار نشده است. این نشان دهنده این است که تعداد کم چرخش اطلاعات را ندارد. قطعا اگر خانمی در این حوزه باشند خیلی هم استقبال میکنیم. کما این که من قبلا برای تکنسینهای خانم تلاش کردم که بعد یکی از شرکتهای همکار یعنی گلدیران گذاشت که خانم برای نصب پکیج و غیره بیاید که خیلی کار موفقی نبود. من از یک چیزش اصلا خوشم نیامد که در یکی از شرکتها اسم خاصی گذاشته بودند به عنوان سرویس صورتی که باز هم خانمانه بود. یا اسنپ راننده خانم گذاشته. واقعا برای من فرقی ندارد، من سوار میشوم و میروم. شاید کمتر از اسنپ بانوان استفاده کردم چون که نیست. یعنی حتی در این شغل عام، اسنپ بانوان اگر بزنید تقریبا نمیآید و نیست. ولی اگر باشد حتما از اسنپ بانوان استفاده میکنم و آن هم به دلایل شخصی انتخابم خانم خواهد بود نه به خاطر تفکر فمنیستی. احساس میکنم قطعاً او با یک مسافر خانم راحتتر است. درسته من با یک راننده مرد هم راحتم اما برعکسش شاید چنین نباشد. کما این که در بخش خدمات این تلاش را کردم اما به نتیجه نرسید. تماس هم گرفتم با مجموعه کاشانه برای جذب تکنسین و غیره ولی نبود که استفاده کنم. ولی میدانم که لوازم خانگی ها تکنسین های خانم ارسال میکنند اما خیلی محدود است.
جعفری ادامه داد: من شخصا آرزو میکنم صرف این که خانمی نیاز دارد، دست به هرکاری نزند. ولی به نظرم اگر شغلی مردانهش به این جهت باشد که از نظر سلامت باعث تهدید سلامت یک خانم شود یا از نظر جسمی تحملش بیشتر از ظرفیت فیزیکی خانمی باشد، من ترجیح میدهم که این کار را نکنم. چون به هوای منفعت نمیتوان از هر فرصتی استفاده کرد، صدمهی کسی را قبول کنم چون خودش راضیست، نه اینکار را نمیکنم. ولی اگر خانمی علاقه داشته باشد و به خاطر علاقه اش نه نیاز مالی و این که از چهارچوب ذهنیاش خارج شود و دوست دارد تجربه کند، من حتما کمکش میکنم. خودم اصلا قبلا هم کار جوشکاری کردم هم ورقکاری و چدنکاری، میدانم که حقیقتا ۴۰ درصد یک آقا هم نمیتوانم این کار کنم. بعد از دو ماه یک روشویی نصب کردم آن هم کج بود! اما اگر خانمی باشد که بیشتر از من به خودش اطمینان داشته باشد و علاقهمند باشد تجربه کند، کمکش خواهم کرد. اما حاضر نیستم از سر نیاز کاری انجام دهد.
این سه زن فعال در حوزه تاسیسات در ادامه به تناقضات و چالش های خود در حیطه خانواده و محیط خانه پرداختند. حسنلو در این باره گفت: چالش هایی که دراین حوزه است یک سری تغییر فازهای زندگی است و نمیشود زندگی طبق روال باشد تا من بتوانم کار کنم. یعنی همه چیز اوکی باشد تا من بتوانم از میانش یک مدیر خوب بیرون بیایم خوب این امکانپذیر نیست و اعتقاد کاملم بر این است که آن هم بخشی از زندگی من است همچنین کار هم بخشی از زندگی من است. نه این که کار کل زندگی من باشد و من بیایم برای خانواده وسط کارم یک برنامه را بگذارم. یک درصدی را هر کسی در زندگی خود برای هر کاری اختصاص میدهد. به کارش به خانوادهاش و حتی به نیازهای شخصی خودش، حتی خانمی شاید دوست دارد ورزش برود یا غیره. اینها را میتوان از همان ابتدا با هدفگذاری مشخص میکنید. کار من همه زندگی من نیست. کار من در راستای زندگی من است و مانع زندگی من نیست و پیامد تمام این درصدهایی که انتخاب میکنم در خروجی آن باید یک زندگی خوب داشته باشم و زندگی خوب ماحصل اینقدر درصد کار است. این تعادل است. به نظر من شما وقتی بتوانید توازن را بین تمام نیازهای خود و خانواده و اطرافیانتان، برقرار کنید به راحتی این مسیر رد میشود. شما در رانندگی کجا میروید دنده ۳؟ کجا شما دنده ۵ میروید؟ کجا میآیید ؟ دیگر عادیست. آنقدر جزو مسیر زندگی ماست یک چیز پیچیدهای نیست که بگویم حالا اینجا باید استاپ کنم، فکر کنم باید چه کار کنم. حالت روتین است این اتفاق دارد توی زندگی ما میافتد بالانس برقرار میشود و زندگی خیلی عادی به مسیر خود ادامه می دهد.
شمشیری نیز دراین رابطه گفت: من فکر میکنم اینها در عین حال که چالش هست، میتواند انگیزه و محرک هم باشد، به موازات هم جلو میروند، زندگی و کار و مسئولیت کار و خانوادگی در مقابل هم نیستند در موازات هم هستند و هرکدام میتوانند به دیگری کمک کنند. همانطور که ما میتوانیم از انرژیای که از خانواده میگیریم و کار و مسئولیتی به ما اضافه میکند، ازآن طرف هم میتواند انرژی به ما بدهد. اگر حالمان خوب باشد میتوانیم در زندگی خانوادگیمان هم موفق باشیم. اگر بتوانیم توازنی برقرار کنیم از انرژیای که از هر کدام از مسئولیتها میگیریم در جهتهای دیگر هم استفاده کنیم کار را برای ما راحتتر میکند.
جعفری نیز در این زمینه می گوید: زمانی که بحث تقسیم انرژی وسط میآید، قصه، قصهی اولویت است. گاهی ممکن است در لحظه تصمیم بگیرید، یک وقت آنقدر تصمیمگیری مهمی است که به سال میانجامد. مثلاً میگویی من فرزند دارم و امسال سال او است. یا مثلاً میرسد به ماه؛ مثلاً برای همسرم معضل عجیبی اتفاق افتاده، خدای نکرده بیماری و یا سفر ضروری یا هر چیزی که من باید کنارش باشم. اولویتها مهم هستند مسلماً برای من اولویت کار نیست برای آقا هم نیست ولی خیلی جاها هم خانواده هم این اولویت را در کار میپذیرد؛ مثلاً من باید یک هفته بروم دبی و نیستم. بچهها امتحان دارند مدرسه دارند ولی باید بروم و پیش میآید. آن موقع خانواده عقب میکشد آنجا کمکی به ما میکنند و انرژی میدهند. این مثال گاز و دنده را دوست داشتم. یک شهود درونی در لحظه به کمک میآید که ناخودآگاه آدم متوجه میشود که چیزی که الان اینجا داری میگذاری ذخیره آینده است یا حقخوری از حوزه دیگری از زندگیت است ولی با اولویتبندی میشود تقسیم انرژی کرد. هر چند گاهی کنترل مسائل عاطفی برای ما نیز دشوار می شود مثلاً من خودم بعد از ۱۷ سال کار هیچگاه نشده بود تا حدی احساساتی شوم که در محیط کار گریه کنم اما واقعا با یکی از شرکایم به یک چالش خیلی سخت برخورد کردیم، من یک ساعت تمام رفتم در اتاق گریه کردم. خیلی عجیب بود برای خودم. جعفری: این نکته را به عنوان یک نکته منفی برای من میگویند. میگویند این کار استرس میدهد. کارمندان میگویند وقتی در لحظه واکنشات را نشان نمی دهی بدتر است. چون من همیشه نگه میدارم و بعداً در شرایط خاص به صورت خصوصی به طرف میگویم که در فلان جا کارت مشکل داشت. اما میگویند این استرس بیشتری وارد میکند تا زمانی که در لحظه با خشم به میز بکوبی و اعتراضت را نشان دهی. قاطی شدن نقش مدیریت با نقش مادرانگی خانمها، وفاداری را بیشتر میکند. یعنی در سازمانهایی که مدیر خانم دارد وفاداری ها خیلی بالاتر است. من هم الان همکارانم ۱۵ تا ۱۸ سال با من همکاری کردند. زمانی که من جابجا شدم و شرکت زدم، ۶-۷ تا از همکارانم به فاصله یک سال به من پیوستند. این احساس فکر میکنم خیلی ایرانی است. شاید خارجی ها این چنین نباشند.
حسنلو هم در ادامه به بیان خاطره ای در این باره پرداخت و گفت: یک بار یکی از نیروهای ما که از ایران رفتند سه سال با من کار کردند و بعد مهاجرت کردند. گفتند من تا الان مدیران مرد زیادی داشتم و هیچوقت از مدیران مرد به اندازهای که از شما میترسیدم نمیترسیدم. گفتم آخر از چه میترسیدی؟! گفت آنها داد میزدند میفهمیدم کِی عصبانی هستند ولی هیچگاه نفهمیدم شما کی عصبانی هستی و کی نه و در این سه سال همیشه نگران بودم دربارهام چه فکری میکنید. من بیشتر نیروهایم آقا هستند، خیلی خانم کم داشتم نهایت در حوزه حسابداری بوده. جالب این است که آقایان نسبت به یک خانم در محیط کاری وفاداری بیشتری داشتند شاید از جنبه این بوده که آنها حس کردند ما درکمان نسبت به یک مدیر آقا بیشتر است. جلوتر از آن چیزی که آنها بخواهند مسائل مالی را دیدم، مسائل زندگی را دیدم. من آقا را هم دور کار کردم حتی به آقا گفتم میدانم مدیر خانم شما سختگیر است ایشان سرکار بروند شما در خانه باشید و آنلاین کار کنید. من حس مادرانه را زیاد نمیدانم. سبک مدیریتی من سبک مشارکتی است و مشارکت میدهم در تصمیمات البته تصمیم آخر را خودم میگیرم ولی واقعا مشارکت میدهم. ولی حتما مشورت میگیرم شاید حس مشارکت در محیط کار باعث میشود.