خداحافظ بهار!

روح الله واصف – مدیر مسئول و سردبیر پایگاه خبری تاسیسات نیوز: به نام خدا،گرمای شدید و زودرس نشان داد که مانند عجله ترامپ و پزشکیان در رسیدن به یک توافق، تابستان هم شوری خاص در آغاز دارد. شاید هم بتوان به آرامی باور کرد که مشخصات بهار با آنچه حافظ و سعدی را به یاد یار می‌انداخت متفاوت شده است!
اکنون زمان آغاز راه‌حل‌های ناموجود در حل ناترازی هاست که بدیهی است در این چند ماهه‌ی بی گازی و تعطیلی مکرر کشور برای پاک کردن صورت مساله ناترازی، راه خاصی ابداع نشده است: اگر صد سال در مَشکی زنی دوغ، همان دوغ است و همان دوغ است و همان دوغ. در این میان خنده دارتر نشنیدن سخن ناصحان است که این ساعت‌های دوست‌داشتنی را مناسب با فصل تغییر دهید تا از موهبت روزهای بلندتر بیشتر استفاده کنیم. اگر دستگاه‌های سرمایشی مجلس محترم شورای اسلامی و اتاق‌های نمایندگان را خاموش می‌کردند به‌جای دو فوریت با سه فوریت این طرح موافقت می‌شد. وقتی با کت در روزهای گرم تابستان در پشت صندلی‌ها می‌نشینیم و به سخنرانی پیش از دستور گوش می‌دهیم یعنی دمای داخل چند است؟
در این میان چنانی که نیروهای مسلح در ابتدای فصل سرد و گرم لباس‌های سازمانی خود را با بخشنامه معرفی و استفاده از آن‌هارا مجاز می‌کنند، چرا بانک‌ها لباس رسمی تابستانی را به جای کت، پیراهن شکیل معرفی نمی‌کنند؟ حضور در بانک‌ها و ادارات به‌شدت سرد حس خوبی به مردم نگران از بی برقی نمی‌دهد. مدیری که کارمندانش به‌جای انجام کارهای خود در حال بازی با موبایل هستند چون برق نیست و رییس کارخانه‌ای که به کارمندان بیکار خود در نبود برق می‌نگرد چه حالی دارند؟ دولت که به‌جای حل مشکل برق آن‌ها به قطع برق دست می‌زند چرا باید آخر ماه درصد بیمه بیکاری از آن‌ها بگیرد؟ تولید و توزیع برق در کشور ما دولتی است و مجبور کردن صاحبان صنایع به تأمین برق خود به چه معناست؟ این فرار سرمایه را چه کسی پاسخگوست؟ کاهش تولید ناخالص ملی در تابستان گذشته دلیلی به‌جز قطعی برق داشته است؟ انتظار حل دوروزه مشکلی برآمده از چند دهه سوء مدیریت را نداریم ولی می توان به بیماری سرماخورده ترشی نخوراند!
شهرهای کویری ما چون کاشان که صدها سال از سرداب‌های خنک خود بهره می‌بردند و مردمان آن آموخته بودند که پس از ناهار می توان شهر را تعطیل کرد و ساعتی چند در این سرداب‌های سرد حتی در چله تابستان با پتو خوابید را چنان از معماری سنتی خود تهی کردیم که فرقی بین خانه‌ای در یزد یا کاشان یا رشت یا تهران نیست. پارکینگ در همکف و برو بالا چند طبقه. این یعنی حل مشکلی داخلی با الگویی خارجی با بی‌فکری و نافهمی! چرا الان کسی از خواب برنمی خیزد و از امروز این فرمان را به راهی دیگر نمی‌پیچاند؟ کجاست استاد محمدکریم پیرنیا؟ کو لرزاده بزرگ؟ ابوبکرکرجی کجای تاریخ مانده؟ ای بزرگان از گور به درآیید و ببینید شاگردانتان با میراث شما چه کردند! ببینید همه منتظرند تا بازهم یک وات برق تولید شود تا از مشت هم بربایند! دریغ از کمی صرفه‌جویی، دریغ از کمی مهندسی! با بغض می‌خوانیم چو ایران نباشد… ولی خود تیشه بر ریشه همین ایران می‌زنیم. آب را هدر می‌دهیم بی‌توجه به دهات و شهرهایی که ساعت‌ها بی آبند و همه به هم می‌نگریم تا متهم را بیابیم و به گیوتین بسپاریمش. رییس جمهور؟ وکیل؟ همسایه؟ همه جز من. زنده‌باد من بدون دیگران.
خداحافظ بهار. زود رفتی ولی دلم برایت تنگ نمی‌شود. چون دلی برایم نمانده است. در پیچی در کوچه‌ای تاریک و گرم و خشک آن را گم کرده‌ام!
انرژیبحران ناترازیبهارترامپتعطیلی هاروح الله واصفگرمای تابستانگمبود گاز
Comments (0)
Add Comment