آخرش رو ما زدیم
تاسیسات نیوز – صدیقه بهزادپور: این اولین جمله ای بود که صبح روز سه شنبه، از زبان یک پیرمرد محلی بوشهر در کنار ساحل شنیدم و سخت بهم چسبید. وقتی دید که هنوز دارم نگاه می کنم و چیزی نمی گم، چهره سیاه سوخته اش به مروارید دندانهاش میهمان شد و گفت: ما آخرشو تعیین کردیم که چه کسی میزنه و چه موقع میزنه؟ … شاید چیزی بهتر از این، امکان نداشته باشد که معنای راهبردی پایان جنگ ایران و اسرائیل را در یک عبارت ساده اما عمیق بگنجاند.
اصرار ترامپ و سرتسلیم فرود آوردن اسرائیل برای پایان این نبرد یازده روزه که با نیت شش روزه آغاز شد، با شیرینی پاسخ حمله موشکی ایران به پایگاه آمریکا در قطر همراه شد که طعمی ماندگار از وعده صادقی دیگر برای مردم به یادگار گذاشت .
پایان این نبرد سنگین، با آنکه هنوز در وضعیت آتش بس باقی مانده است، تصویری روشن از توازن جدید در خاورمیانه ارائه کرده است. شاید بتوان گفت، ایران اصرار داشت که نوبت آخر، یعنی آخرین حملهی تاکتیکی قبل از اعلام رسمی آتشبس، در اختیارش باشد؛ نه فقط برای “پُز سیاسی” که برای تثبیت جایگاه راهبردی اش در نظم منطقهای نوظهور که به گمان بسیاری با ضعیف شدن ایران در عرصه نظامی – امنیتی و…. همراه بوده است .
جنگی که آغازش با تهدید بود، با موشک و پهپاد و عملیات سایبری ادامه یافت، و پایانش، با یک ضربه دقیق و ازپیشطراحیشده ایران رقم خورد. ایران با تعیین زمان و شکل پایان، معنایی تازه به واژه “بازدارندگی” بخشید. اگر اسرائیل در رسانهها سعی داشت نشان دهد که هنوز برگهایی در دست دارد، ایران با این ضربهی نهایی گفت: «برگه آخر تو دست ما بود»!
هرچند واژهی «آتشبس»، در رسانههای غربی بیش از همه شنیده شد، اما در واقع آنچه رخ داد، یک «توافق اولیه بازدارنده مشروط» بود؛ توافقی که هر دو طرف را به خطوط قرمز جدیدی متعهد کرد. ایران نهتنها روی شکل پایان جنگ پافشاری کرد، بلکه اعلام کرد که چگونه باید تارهای دفاعیاش بازچیده و چگونه بازساخته شود، این یعنی حتی پایان جنگ هم باید در چارچوب اراده ایران باشد. در حقیقت، پایان این جنگ همانقدر که عملیات نظامی بود، عملیات روانی و سیاسی هم بود، چرا که ایران با انتخاب زمان، مکان و شدت آخرین حملهاش، صحنهی بازتعریف “قدرت منطقهای” را طراحی کرد که اگر تا دیروز برخی در جهان تصور میکردند ایران در حال عقبنشینی از معادلات امنیتی است، امروز حتی تحلیلگران آمریکایی مینویسند که؛ «ایران قواعد بازی را به نفع خود بازنویسی کرد».
اما قطعاً همهچیز هم گل و بلبل نیست. ما جنگیدیم، به جای خوبی هم رسیدیم، ولی خستهایم! جامعه، اقتصاد، مردم و حتی روان جمعی ما، به دورهی احیا و بازسازی نیاز دارند. همونجور که یکی از قدیمی های جنوب میگفت: «باد که تند بیاد، زور ما هم تموم میشه اگه صبور نباشیم». ما باید حواسمان باشد که این پیروزی فقط نظامی نیست، بلکه یک فرصت طلایی است برای بازبینی در توانمان، شناخت بهتر از ارزشهایی که گاهی فراموش میشوند، و مهمتر از همه، استفاده از ظرفیتهایی که هنوز کامل شکوفا نشدهاند.
در طول این جنگ، و به ویژه در هفتههای پایانی آن، بسیاری از کشورها، چه همسایههای محافظهکار خلیج فارس، چه قدرتهای اروپایی، پیامهایی صریح یا ضمنی از بازنگری در نگاهشان به ایران فرستادند. تحلیلگران میگویند که این اولینبار بود که ایران نه از موضع واکنشی، بلکه از موضع طراح در یک نبرد تمامعیار وارد شد و همانطور هم از آن خارج شد و برآنچه که در شروع این اقدام تجاوزگرانه بر آن تاکیدکرد و به پایان رساند و «بیچاره» شان کردیم.
الان فرصتی است که بدانیم، جنگ فرصتی است برای ما که بپرسیم؛ ما حالا کی هستیم؟ آیا این پیروزی میتواند به مقدمهای برای توسعهی درونزا، بازسازی اجتماعی، و کاهش شکافهای داخلی تبدیل شود؟ آیا مردم احساس میکنند که این جنگ فقط جنگ دولت نبود، بلکه جنگی بود برای حفظ منزلت ملتی که سالهاست زیر فشار تحریم و تهدید ایستاده است؟
به یاد گفته همشهری که صبح زود کنار ساحل دیدم افتادم که ضربه آخر رو مازدیم، ما در این جنگ، تنها پیروز نشدیم؛ بالغ هم شدیم. بلوغ در فهم قدرت، در مهارت دیپلماسی پس از جنگ، در استفاده از موفقیت نظامی برای رسیدن به ثبات سیاسی. آخرش، این بلوغ بود که به ما اجازه داد «آخر شما میزنید» رو تبدیل کنیم به «آخر ما میزنیم». پس حالا نوبت ساختن و حکمرانی خوب است، نوبت قدر دانستن و اینکه بفهمیم ایران قوی، فقط با پهپاد و موشک نمیمونه، با مردم قوی میمونه. با اعتماد، با شفافیت، با انصاف که خداروشکر همین مردم جمع کردند اون فرش قرمزی رو که اسرائیل فکر می کرد همین مردم براشون پهن می کنه.
به قول پیرمردی در بوشهر: «سایه جنگ که رفت، آفتاب عقل باید بتابه، کاکا!»
رویداد پارس